English Version
English

خلاقیت؛ جشن هفتمین سال رهایی مسافر نادر فراهانی

خلاقیت؛ جشن هفتمین سال رهایی مسافر نادر فراهانی

دومین جلسه از دوره پنجاه و پنجم سری کارگاه‌های آموزشی کنگره 60 ویژه آقایان مسافر در نمایندگی آکادمی با دستور جلسه چگونه شکر گذاری می‌کنم OT" با استادی آقای محمد صداقت و نگهبانی آقای هادی اقبالی و دبیری آقای محمد انوشه روز پنجشنبه مورخ 1393/08/29 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود و همچنین هفتمین سال آزادی و رهایی کمک راهنمای نادر فراهانی جشن گرفته شد
 

 

سخنان استاد:

همان‌طور که دیروز هم آقای مهندس دژاکام فرمودند ما باید حرمت OT را نگه‌داریم. من یاد آن جمله معروف افتادم که میگن حرمت امامزاده به متولی‌اش است. دقیقاً این در مورد ما صدق می‌کند. اگر من به‌عنوان یک راهنما حرمت OT را نگه ندارم و مثلاً برای رهجویم شربت اضافه بنویسم، دیگران هم حرمت OT را نگه نخواهند داشت. یک جورایی آقای مهندس دیروز فرمودند که OT در مسئله اعتیاد پاک و مقدس است. درست است که از دیدگاه بیرونی مواد مخدر محسوب می‌شود ولی ما هر هفته اینجا می‌بینیم که چند نفر به رهایی می‌رسند مثلاً دیروز هفتادوچند به رهایی رسیدند و به کمک OT به زندگی دوباره برگشتند. پس ما باید حرمت OT را نگه‌داریم تا دیگران هم از بیرون نتوانند وارد این حریم شوند. چندین سال است که در کنگره تلاش می‌شود که این حرمت پابرجا بماند و این حلقه دفاعی روزبه‌روز قوی‌تر گردد. ما با عملکردمون و با رهایی‌های هر هفته خیلی راحت میتونیم نشان بدهیم که OT برای درمان شیشه، کراک، هروئین، حشیش، تریاک و مشروبات الکلی جواب می‌دهد.

 

نادر یکی از دوستان صمیمی و قدیمی من بوده و هست. قبل از کنگره ما باهم چندین سال همکار بودیم و به خونه همدیگر رفت‌وآمد داشتیم. کاملاً از هم شناخت داشتیم. من به کنگره آمدم و درمان شدم و کمتر نادر را دیدم. از محل کارم هم بیرون آمدم و هر دو ماه یک‌بار همدیگر را می‌دیدیم تا اینکه یک روز نادر را یک شخص کاملاً مصرف‌کننده دیدم که هیچ راه‌حلی برای درمان ندارد. من به نادر پیغام دادم که خودت میدونی که من کجا می‌روم، این آدرس، خواستی بیا اونجا. خوشبختانه آمد و پیگیر شد. اون موقع هنوز این قانون وجود نداشت که کسانی که همدیگر را می‌شناسند نمی‌توانند در یک لژیون باشند. نادر آمد و در لژیون نشست و مجبور شدیم که رفت‌وآمد خانوادگیمون را قطع کنیم. یادمه که نادر سر یک مسئله‌ای که نباید از خونه بیرون می‌رفت یک هفته در خونه ماند چون میدونست که اگر بیرون برود دوباره به مصرف قبلی‌اش ادامه می‌دهد و من اونجا فهمیدم که این خواسته، خواسته قوی است و این از عزم جدی نادر برای رسیدن به درمان و رهایی خبر می‌داد. نتیجه اون حرکت‌ها جایگاهی است که نادر عزیز امروز دارد. دبیر شورای ورزشی، مسئول رشته ورزشی کشتی است و شاگردان خدمتگزاری را به کنگره تحویل داده است

 

 

یک روزی در لژیون در سفر اول در مشارکتش گفت که خیلی دوست دارم که روزی برسد که در کنگره بیست یا سی نفر من را بشناسند. با تلاش، کوشش، حرکت، عملکرد درست، رعایت قوانین و سیاست‌هایی که داشت آمد و به این نقطه رسید. این برای هیچ‌کدام از ما دور نیست. فکر نکنیم که این شخص ایده و همه این کارها را کرده و دیگر هیچ‌چیزی برای من نمانده است. به‌اندازه تک‌تک آدم‌هایی که اینجا هستند راه برای خدمت کردن وجود دارد. من باید خلاقیت و پشتکار داشته باشم تا به اون چیزی که می‌خواهم، برسم

 


خلاصه سخنان آقای فراهانی:  

آرزوی من آینه که اون عزیزی که دیروز دیدمش و به‌صورت کارتن‌خواب درآمده بود و از دوست‌های ده دوازده سال پیشم بود و من او را شناختمش ولی اون من را نشناخت، آدرس را بهش دادم، به کنگره بیاید و نتیجه بگیرد.

 سال 85 که من وارد کنگره شدم، صبا یک سالش بود و چقدر زود دیر می‌شود. امروز صبا 9 ساله است. امروز من 8 ساله که در کنگره هستم. تو راه که داشتم می‌آمدم به این فکر می‌کردم که اگر به کنگره نمی‌آمدم چه اتفاقی می‌افتاد؟

به‌هرحال این تولد، تولد نادر فراهانی نیست و تولد کسی است که در کنگره به درمان رسیده است و حامل یک پیام بزرگ است. آرزو می‌کنم و امیدوارم عزیزانی که راه را پیدا کردند و وارد کنگره شده‌اند، در این راه بمانند، ایمان داشته باشند به این راه و بدانند که قطعاً نتیجه می‌گیرند. همچنین کسانی که بیرون این در هنوز با این مشکلات درگیرند و خسته شده‌اند و به دنبال راه می‌گردند، به کنگره بیایند و راهشان را پیدا کنند. 

سال 85 من با اوضاع بدی وارد کنگره شدم و همه زحمت به دوش آقای صداقت افتاد. اون هنر آقای صداقت بود که به من راهکار نشان داد تا جواب سؤالاتم را بگیرم و به درمان برسم. در کنگره درس عاشقی را یاد گرفتم که فقط و فقط به فکر خودمان نباشیم. امروز اگر نادر فراهانی‌ها، محمد صداقت‌ها، سیروس حسین زاده‌ها و همایون‌ها در اینجا قرارگرفته‌ایم به‌واسطه آینه که در گروه قرار گرفتیم و در گروه به درمان رسیدیم؛ یعنی یکجایی هم من باید به درد گروه بخورم.

 

 

 
 
 
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .