لطفاً خودتان را معرفی کنید:
من آرزو خلجی هستم، همسفر محمود؛ آنتی ایکس مصرفی مسافر من تریاک بود. ایشان با روش DST و با داروی اپیوم به درمان رسید و در حال حاضر مدت هشت سال و هفت ماه است که از بند مواد مخدر رهاست.
خدمت کمک راهنمایی خود را از کجا و چگونه آغاز کردید؟
من خدمت خود را در سال 1388 و در شعبه شادآباد آغاز کردم و طی این مدت، از نگاه من، همهچیز بهخوبی انجام پذیرفت. رهجویان خوبی داشتم و طی این مدت، آموزشهای زیادی گرفتم.
جلسات گروه همسفران قم با حضور شما شکل گرفت. چگونه این مسئولیت را پذیرفتید؟
زمانی که سرکار خانم سودابه، مسئول برگزاری جلسات همسفران در نمایندگی اصفهان بودند، من نیز به همراه ایشان در اولین جلسه، حضور داشتم و در همان زمان، یکی از خواستههای قلبی من این بود که خداوند این سعادت را نصیب من هم کند. راهاندازی جلسات گروه خانواده در قم، پیشنهادی از طرف آقای خدامی بود و از آنجایی که یکی از آرزوهای من، راهاندازی جلسات همسفران کنگره 60 در یکی از شهرستانها بود، پس از شنیدن این پیشنهاد، با تمام وجود، از آن استقبال کرده و کار خود را در شهر قم آغاز کردم.
شرح کوتاهی از چگونگی برپایی جلسات همسفران قم را بیان بفرمایید.
در ابتدای کار، فکر نمیکردم از عهدهی این کار بهخوبی برآیم اما این ذهنیت که آقای خدامی به من اعتماد کردند و این خدمت را به من پیشنهاد نمودند، باعث میشد تا اعتماد به نفس پیدا کنم؛ اما واقعاً میترسیدم، چون همزمان با نمایندگی شادآباد، میبایست در نمایندگی قم هم خدمت میکردم و ازآنجاییکه باید یک روز کامل را به قم اختصاص میدادم، نگران فرزندم بودم؛ اینکه چگونه میتوانم بین تمامی این امور هماهنگی ایجاد کنم و بدون اینکه به هیچیک خدشهای وارد شود، کار خود را بیکموکاست انجام دهم، ترس و دلهره در من ایجاد کرده بود؛ اما به لطف خدا تمامی کارها سر و سامان گرفت. همسفران قم هم همکاری بسیار زیادی داشتند و زمانی که در آزمون کمک راهنمایی، همسفران قم هم موفق شدند، خیال من از هر جهت آسوده شد از این جهت که باوجود تمام سختیها و مشکلات، در اولین آزمون، رهجویم به جایگاه کمک راهنمایی رسیده است. من در این زمان با آرامش خیال، به خود میگویم که: آرزو، رفتن و آمدنت، بیفایده نبوده است.
همسفران قم را چگونه ارزیابی میکنید؟
از نظر من همه رهجویانم خوب هستند. چه رهجویانی که در نمایندگی شادآباد بوده و هستند و چه رهجویانی که در نمایندگی قم حضور دارند. ولی تفاوتی که بین آنهاست این است که رهجویان قم، حق انتخاب دیگری نداشتند و مجبور بودند در هر حال، مرا بهعنوان تنها کمک راهنمای قم، بپذیرند.
شما بهعنوان یک الگو در نمایندگی قم مطرح بودید. چه ویژگیهایی را در خود تقویت کردید تا باعث جذب رهجو شوید؟
من هیچگونه نقابی به چهره نزدم و سعی کردم تا خود حقیقی را نشان دهم. اگر حال خوشی داشتم، همان را بازتاب میدادم و اگر حال بدی داشتم، باز هم همان را بازتاب میدادم. من نمیدانم الگوی خوبی بودهام یا بد؛ اما از خداوند همیشه خواستهام تا اگر در کنگره 60 حضور دارم و اگر واقعاً رهجوی آقای مهندس دژاکام و خانم آنی هستم، بتوانم در راه آنها باشم. من بهیقین میدانم که تمامی گفتههای آقای مهندس و خانم آنی، کاملاً منطقی و درست است و به همین دلیل تلاش میکنم تا از آنها الگوبرداری کنم و قطعاً رهجویانم نیز، بازتاب همین ویژگی را در من میبینند.
رمز موفقیت خود را در کنگره 60 بیان بفرمایید.
من به اولین رهجویی که داشتم، گفتم که اگر میخواهی کامل باشی، از همین امروز که به کنگره 60 وارد شدی، به فکر دستیابی به جایگاه کمک راهنمایی باش. البته نه اینکه هر کسی که وارد کنگره 60 میشود باید به جایگاه کمک راهنمایی برسد، اما لزوم شرکت در آزمون کمک راهنمایی و عبور از سختیهای آن، باعث میشود تا فرد حتی در صورت عدم قبولی در آزمون، به نقاط تفکر بالایی دست پیدا کند و راه تکامل را راحتتر طی کند.
عشق و محبت از دیدگاه شما:
من شخصاً هیچوقت معنای بزرگ عشق و محبت را کامل درک نکردهام، دلیل این مسئله، شاید به علت غرور و منیت زیاد و یا به دلیل عادت کردن به دریافت عشق و محبت از اطرافیان بوده است. با این حال، با تمام وجود، میگویم که عشق و محبت را از راهنمایم، سرکار خانم فهیمه آموختهام. در لژیون خانم فهیمه بود که بهآرامی یخ وجودم ذوب شد. وجود مهربان آقای خان نیز باعث شد تا معنای محبت را بهخوبی درک کنم و از ایشان بود که آموختم باید همهی انسانها را دوست داشته باشم. با صراحت میگویم که من قبل از کنگره 60 هیچکس را دوست نداشتم و در کنگره 60 بود که عشق و محبت واقعی را یاد گرفتم.
در پایان اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
من از سرکار خانم فهیمه بسیار تشکر میکنم. از آقای خان، بابت تمام لطفها و محبتهایی که در حق من و خانوادهام داشتهاند، صمیمانه تشکر میکنم. دوام و ثبات زندگی من به دلیل صحبتهای آقای خان بوده است.
من نمیتوانم از آقای مهندس و خانم آنی با کلمات تشکر کنم. محبتهای آنها به حدی است که من احساس میکنم نتوانستهام ثانیهای از الطافشان را جبران کنم. جبران، کلمهی مناسبی نیست و هر چه که از طرف یک کمک راهنما صورت میگیرد، انجام وظیفه است. اگر محبتهای آقای مهندس دژاکام و خانوادهی محترمشان نبود، امروز من و خانوادهام نیز وجود نداشتیم.
تهیه مصاحبه: همسفر اکرم
منبع : وبلاگ نمایندگی قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
3088