English Version
English

مقاله ای در باب دستور جلسه هفته دیدهبان

مقاله ای در باب دستور جلسه هفته دیدهبان

کنگره60 یک NGO در کشور ایران با یک ساختار بسیار منظم است. افرادی که در این ساختار عظیم مشغول خدمت هستند، روزی خود مصرف کننده و یا همراه و همسفر مصرف کننده بوده اند.

به عبارتی با جهان اعتیاد کاملا به صورت عین الیقین و حق الیقین آشنا هستند. راس این ساختار، بنیان کنگره60، جناب مهندس دژاکام و بعد از ایشان چهارده دیده بان قرار دارند که مورد تایید بنیان کنگره60 بوده و با طی یک سری مراحل و خدمات بی شمار به این جایگاه دست پیدا می کنند.

بعد از ایشان، ایجنت ها، اسیستنت ها، مرزبانان، راهنما ها، کمک راهنما ها، مشاورین تازه واردها، مسافرین و همسفران می باشند.

دیده بانان، بزرگان و ستونهای محکم کنگره60 هستند که تمام قوانین را زیر نظر بنیان کنگره60 برررسی و تدوین می کنند. هر کدام از این بزرگان یک وظیفه ای را بر عهده دارند. در مجموع عملکرد تمام شعب در تهران و شهرستانها توسط ایشان و نمایندگانشان که ایجنت ها و اسیستنت های محترم هستند، بررسی می گردد.

نکته دیگر اینکه تمام جایگاه ها در کنگره60 توسط یک شال با رنگ خاص از یکدیگر تمیز داده می شوند و از آنجایی که بحث ما درمورد دیده بانان است، رنگ شال این جایگاه سفید می باشد.

حالا که تا حدودی از جایگاه ساختاری این عزیزان دانستیم، می خواهم حس خودم را نسبت به این خدمتگذاران صدیق کنگره60 به نگارش دربیاورم.

از همین رو به قلم فرمان دادم تا تصاویر ذهنم و حسم را به نگارش در بیاورد و او چنین نوشت:

دیده بانان همه در کنار استادشان ایستاده اند، چه زیبا تصویری است. غروری زیبا، تبسمی بر چهره، لباسهای سفید همراه با شال سفید دور گردن. شالی که گویا عبور از گذرگاه های سخت است. این عبور پالایشها می خواهد، عشق گذشت و ایثار می خواهد، فرمانبرداری مطلق تا فرمانروایی می خواهد و در همه لحاظات شاکر بودن را می طلبد.

حضورشان، وجودشان و جایگاهشان با تو حرف می زند، که ای ره گم کرده مرا بنگر، روزی من در جایگاه تو بودم، تنها و خسته در دنیایی پر از ناامیدی و تاریکی، پس مرا خوب نظاره کن

تابفهمی: صفت گذشته در انسان صادق نیست چون هستی جاری است.

تا بفهمی: چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می رسند.

اگر من توانستم تو هم می توانی. همه اتفاق ها در تغییر است.آنگاه تبدیل و ترخیص خود صورت می گیرد.

دیده بانان نمونه هایی هستند که مفهوم واقعی این جمله را در عمل به اثبات می رسانند. آنان چرخه از تفکر سالم تا عشق سالم را پیمودند.

 این همان عشقی است که با هر خدمت جان تازه این در وجودشان شعله ور می کند. این همان عشقی است که در مقابل مرادشان، تمام قد فرمانبردار هستند. این همان عشق بلاعرض است. عاشق هیچ انتظاری ندارد، خدمت می کند، همه را دوست دارد زیرا حسابش با عشق است و شما با تمام وجود معنای آن را آموخته و حس کردید. شما یاران یمین هستید، کسانی که صراط مستقیم را یافته اند.

"از کجا تا به کجا"

شما مسند های بدون نقص هستیدکه سفری از سرزمین تاریکی ها، حقارت، ترس، نفرت و... به سرزمین نور و عشق داشتید. اینان به گوهر سلامتی، دانایی، زندگی، عشق، مهربانی، بخشش، محبت و... دست پیدا کرده اند و با خدمت هایشان سعی در حفظ و نگهداری این گوهر گرانبها را دارند.

صفحه ذهنم را بستم و به سراغ کتاب عشق رفتم، این جمله آمد:

"بدون عشق نمی توان از عشق سخن گفت"

بله درست است باید فهمیده باشی تا بتوانی وصف کنی، و من فرسنگها با این مفاهیم فاصله دارم.

اما وجودتان و حضورتان برای من به عنوان هسفر، به معنای حس امنیت، امید، پایداری و استقامت است. به معنای این که هرگز از آموختنش دست نکشم و آموخته هایم را به فهم و عمل نزدیک کنم. و این شعر را زیر لب زمزمه کردم:

 

هم خویش را بیگانه کن، هم  خانه  را  ویرانه  کن       وآنگه  بیا  با  عاشقان  همخانه  شو، همخانه  شو

رو سینه را چون سینه ها هفت آب شد از کینه ها       وآنگه  شراب  عشق  را  پیمانه  شو ،  پیمانه  شو

باید که جمله  جان  شوی  تا  لایق  جانان  شوی       گر سوی مستان می روی مستانه شو، مستانه شو

و چه زیبا است این جمله:

گاهی خدا می خواهد با دست تو، دست دیگر بندگانش را بگیرد، وقتی دستی را به یاری می گیری بدان دست دیگرت در دست خدا است. ای عزیزان بزرگوار، دیده بانان محترم کنگره60 آرزو می کنم دستانتان هر روز محکم تر و پر توان تر از روز قبل در دست خداوند باشد.

 

نویسنده: کمک راهنما همسفر فریبا
نگارنده: همسفر نگین
منبع: کنگره60، نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .