English Version
English

نقش کتاب 60 درجه در رهایی من

نقش کتاب 60 درجه در رهایی من

جناب آقای مهندس دژاکام، پس از سال‌ها اعتیاد، در ماه مبارک رمضان سال 1375، با الهام از روزه موفق شدند تا میزان مصرف خود را منظم کرده و تثبیت نمایند و این شروعی شد بر کشف تنها روش درمان اعتیاد، یعنی روش درمان تدریجی یا متد DST. ایشان هم‌زمان با اجرای این متد و کاهش ماده مصرفی خود، شروع به ثبت لحظه‌ای از تجربیات و حالات خود نمودند که این امر، منجر به انتشار کتاب بسیار ارزشمند "عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر" گردید. این کتاب، راهنمای کامل درمان اعتیاد به زبانی ساده و علمی است که پیچیده‌ترین مشکلات درمان اعتیاد و گره‌های کور آن را مشخص کرده و پله‌پله شرح می‌دهد و چون ازدل‌برآمده، لاجرم بر دل هم می‌نشیند. از طرفی چون علمی است که با تجربه به‌دست‌آمده، سندی بدون نقص است. این کتاب مجموعه‌ای از متن، تصویر و موسیقی است و با گفته‌های استادانی که حضور دارند، رنگ و بویی خاص پیداکرده است. در کنگره 60، منابع آموزشی بسیاری وجود دارد ولی مهم‌ترین و بزرگ‌ترین منبع آموزشی، کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر است.

زمانی که به‌عنوان تازه‌وارد، وارد کنگره شدم، پکیجی به من داده شد که این کتاب نیز یکی از موارد موجود در پکیج بود. به دلیل حال خرابی که داشتم، اصلاً حوصله نکردم که آن را مطالعه کنم و فقط عکس‌های آن را ازنظر گذرانده بودم. تقریباً 2 ماه از ورودم به کنگره و انتخاب لژیون می‌گذشت و علی‌رغم صحبت‌های راهنمای گران‌قدرم و تأکید ایشان بر لزوم مطالعه کتاب 60 درجه برای بهتر شدن حالم و رسیدن به درمان قطعی اعتیاد، هنوز آن را مطالعه نکرده بودم. اتفاقاً در آن روزها اصلاً حال و اوضاع روحی، روانی و فکری خوبی نداشتم. تا اینکه در یک صبح جمعه به القائی که می‌گفت بلند شوم و کتاب را مطالعه کنم، گوش کرده و شروع به خواندن کتاب کردم. یک انرژی عجیبی با مطالعه کتاب گرفتم که دیگر نمی‌توانستم آن را رها کنم. تا انتهای کتاب را خواندم. البته تقریباً هیچ‌چیزی از سخنان اساتید نفهمیدم، ولی حس و حال غریبی پیداکرده بودم. خودم را کاملاً در کتاب حس می‌کردم. وقتی اساتید صحبت می‌کردند، احساس می‌کردم که با من صحبت می‌کنند. تازه متوجه بسیاری از مشکلاتم شده بودم. وقتی فهمیدم که آقای مهندس هم این مشکلات را داشته‌اند و در ترک‌هایی که قبلاً کرده‌اند، به نتیجه نرسیده و شکست‌خورده‌اند و پی به علت آن بردم، آرام گرفتم.

 

باوجوداینکه قبلاً هم در لژیون و جلسات، گفته‌شده بود که مشکل اصلی مصرف‌کننده مواد مخدر، مشکل جسمی است و توأمان با آن باید مشکل روان و مخصوصاً جهان‌بینی نیز رفع شود تا درمان صورت گیرد، ولی این بار که با خواندن کتاب 60 درجه متوجه این مسائل می‌شدم، گویی برایم تازگی داشت و امید را در درونم زنده می‌کرد. از آن روز سفر من به‌صورت جدی و در یک آگاهی نسبی آغاز شد. تا قبل از آن روز، جلسات را حاضر می‌شدم، جیره‌ام را سروقت مصرف می‌کردم، سی دی گوش می‌دادم و می‌نوشتم، ولی با ناامیدی همه این کارها را انجام می‌دادم و با خودم می‌گفتم که این بار هم مانند دفعات قبل است و نمی‌توانم از شر مواد مخدر خلاص شوم. از آن روز ولی جیره‌ام را با عشق می‌خوردم، سعی می‌کردم سی دی را با علاقه و دقت بیشتری گوش کنم و ... مطالعه این کتاب به من جانی دوباره داده بود و امیدی را که سال‌ها بود به خاطر شکست‌های پی‌درپی از بین رفته بود را در درونم زنده کرده بود. جاهایی از کتاب، از شوق به گریه می‌افتادم و چون سال‌ها بود که هیچ شور و اشتیاقی نداشتم، احساس می‌کردم که در حال پیدا شدن هستم؛ از آن به بعد، کتاب 60 درجه یکی از ارکان اصلی سفرم شد، طوری که خیلی از شب‌ها به‌صورت تصادفی یکی از صفحات آن را بازکرده و می‌خواندم و اکنون هم پس از گذشت 4 سال و اندی از آن زمان، هر بار که کتاب 60 درجه را مطالعه می‌کنم، برداشت جدیدی می‌کنم و اصلاً بعضی از قسمت‌های آن را احساس می‌کنم که برای اولین بار است که می‌بینم.

 

این‌ها را گفتم تا به خودم یادآور شوم که تا انسان دست‌به‌کار نشود و شروع به انجام دادن کارهای گفته‌شده نکند، هیچ تغییری حاصل نمی‌گردد. درست در اوج ناامیدی و درگیری با مشکلات جور و واجور که به دلیل نبود تفکر سالم برای خودم ایجاد کرده بودم، سفرم در کنگره 60، بامطالعه کتاب "عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر"، به سمت درمان اعتیاد و پس‌ازآن در مسیر نزدیک شدن به تعادل و تعالی پیش می‌رفت. اگر آن صبح جمعه خواب بودم، اگر آن روز به ندایی که مرا به سمت مطالعه کتاب پیش می‌برد، گوش نمی‌دادم، اگر حرکتی نکرده بودم و اگر کتاب را باز نکرده بودم و ..، امروز قطعاً اینجا نبودم و از حضورم در کنگره، به‌عنوان یک رها یافته از دام اعتیاد، لذت نمی‌بردم. زندگی پر است از این دوراهی‌ها که با انجام دادن یا ندادن هر یک از آن‌ها ممکن است مسیر زندگی به‌کلی تغییر کند. اکنون با حضورم در کنگره و با آموزش‌هایی که گرفتم، تازه دارم معنای زندگی کردن را متوجه می‌شوم و هرروز بیشتر و عمیق‌تر به فلسفه وجودی حیات و زیستن پی می‌برم.

کتاب 60 درجه با تمثیل‌هایی که دارد به‌خوبی وضعیت جسم، روان و جهان‌بینی شخص مصرف‌کننده را در طول درمان و قبل و بعدازآن، به تصویر می‌کشد. متون و نوشته‌های کتاب در کنار تصاویر، مطالب را طوری برای انسان تفهیم می‌کند که هیچ‌چیز دیگری نمی‌توانست چنین کاری را انجام دهد. هرکدام از تصاویر علاوه بر صوت، دنیایی حرف با خودشان دارند. به من می‌آموزند که حرکت در یخبندان دشوار است و برای گذر از این منطقه خطرناک باید با چه سرعتی و چگونه حرکت نمایم. نشان می‌دهند که تغییرات به‌آرامی شکل می‌گیرد و رفته‌رفته جوانه‌ها ایجاد می‌شوند و شروع به رشد می‌کنند و هم‌زمان با آن، درخت پوسیده از بین می‌رود. به‌خوبی تصویر دنیای درون شخص مصرف‌کننده را در ابتدا، اواسط و انتهای سفر نشان می‌دهند و ...

 

یکی از تصاویر موردعلاقه من، تصویر سیلاب است که شخص با تمام وجودش به تکه سنگی چنگ زده تا خودش را نجات دهد و به اعماق حفره‌های سیاه نیفتد. هر وقت به مشکلی برخورد می‌کنم و یا در حذف پیوندی نامیمون در جنگ قرار دارم و خسته می‌شوم، به یاد این تصویر می‌افتم و به خودم یادآوری می‌کنم که راهی جز استقامت وجود ندارد و به قول استاد امین، برای جدا شدن یک پیوند نامیمون از انسان، بایستی ابتدا آن را شناخت و سپس باقدرت، صبر و استقامت، در مسیر تزکیه و تربیت نفس قدم برداشته و با انتخاب‌های درست، در برابر آن پیوند نامیمون و خواسته نامعقول تسلیم نشد و این امر، هم سخت است و هم سهل؛ پس دست‌هایت را به نشان پیچش در هم و به‌سوی آسمان نگاه‌دار و تا آنچه دریافت ننموده‌ای، از ادامه بازنایست و بدان که همسفران در آن مکان لامکان تو را یاری خواهند نمود.

با تشکر؛ مسافر مجتبی رضایی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .