English Version
English

دلنوشته ای در باب دستور جلسه هفته راهنما -نمایندگی میخک

دلنوشته ای در باب دستور جلسه هفته راهنما -نمایندگی میخک

دل‌نوشته‌ای به مناسبت هفته راهنما

سلام دوستان طاهره هستم مسافر

با کوله باری از به هم ریختگی‌های جسمی، روحی، روانی و مشکلات اجتماعی و اقتصادی پای در لژیون گذاشتم. به هیچ‌چیزی باور نداشتم، حتی به خود، و برای تسکین دردهایی که از درون من را عذاب می‌داد، به دنبال مرهمی بودم و روحم تشنه ندایی بود که امید دهد؛

کسی باشد که بگوید آرام می‌شود تمام هیاهوی دنیایت؛ تسکین می‌یابد تمام دردهای درونت و تو آشتی خواهی کرد با آینه‌ها و تو دوست خواهی داشت خود را و تو را دوست خواهند داشت برای خودت و دیگر نیازی نیست که بغض‌هایت را خنثی کنی با خمر.

اینجا بود که ندا آمد از سوی بانویی با شال نارنجی که می‌شود هر آنچه که باید، اگر خودت بخواهی.

صدایش نه لرزان بود نه با لبخند، بلکه قاطع بود و مطمئن، و این قاطعیتش نشان از اعتماد به مسیری بود که در آن، راهنما بود.دل به کلامش دادم و گوش به فرمانش شدم و در مسیر همراهم شد، سنگ صبور غم‌هایم شد، مرهمی بر زخم‌هایم شد تا آنجا که غم مرا بیشتر از خود من خورد.

با ماندن در کنارش و بودنم در مسیر، قدم‌به‌قدم همراه او شدم و تسکین یافت دردهایم؛ آرام شد دنیایم؛ و به صلح انجامید قهرهایم؛ و نزدیک شدم به رؤیاهایم.و این بود نتیجه همراه شدنم و هم نوا شدنم با بانویی با شال نارنجی...

خانم سپیده عزیز بودنت را شکر که دلیل بودنم هستی. از جناب مهندس بابت آموزش چنین انسان‌های ازخودگذشته، سپاسگزارم و هفته راهنما را خدمت ایشان و تمام راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک و خداقوت می‌گویم.


نگارنده: مسافر طاهره لژیون چهاردهم میخک
ویرایش: مسافر مهسا راهنما
بازبینی و ارسال:همسفر فاطمه
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .