قبل از ورود به کنگره فردی ناامید، بیانگیزه و پر از استرس و دلهره بودم. گمان میکردم ایمان دارم و خدا و خودم را میشناسم؛ اما تنها در مسافرم تخریب ایجاد نشده بود، بلکه روان من نیز تخریب شده بود. فکر میکردم دیگر نمیتوانم شاهد لبخند و شادی خود و خانوادهام باشم.
بعد از سه ماه از ورود مسافرم به کنگره ۶۰ وارد این مکان مقدس شدم؛ چون شاهد درصدی از تغییر در خلقوخوی مسافرم بودم. ایشان همیشه میگفتند که ما میتوانیم برای سفر کردن خود همسفر داشته باشیم، قبول کردم که همراهی کنم و وارد کنگره شدم. با نوشتن سیدی و راهنمایی راهنمای گرانقدرم عاشق این مکان شدم. در کنگره ۶۰ خداوند، خود و هستی را بهتر شناختم. پس از گذشت هفت ماه توانستم با بسیاری از درگیریهای فکری خود کنار بیایم و در آرامش حرکت کنم. در این مکان همه نسبت به یکدیگر محبت و بخشش دارند و من بوی بهشت را استشمام کردم.
راهنمایان با آگاهی، دانش، با صبر و حوصله، بدون منت و خستگی برای حال خوش مسافران و همسفران تلاش میکنند. احساس میکنم در دنیای دیگری پا گذاشتهام. خدا را شاکرم که مسیر کنگره برای ما نمایان شد.
پایان سفر ما نزدیک است و از خدا میخواهم تمام سفراولیها طعم خوش رهایی را بچشند. از جناب آقای مهندس و راهنمای عزیز و گرانقدرم که با جان و دل مرا راهنمایی میکنند، بسیار سپاسگزارم.
به قلم: همسفر فاطمه از لژیون هشتم
ویراستار: همسفر زهره (خدمتگزار سایت از لژیون ششم)
تنظیم و ارسال: همسفر مرضیه (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
282