پنجمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ لژیون الیگودرز با استادی دیدهبان محترم مسافر کامران، نگهبانی مسافر حشمت و دبیری موقت مسافر محمود با دستور جلسه «ظرفیت، مسئولیت، قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه» پنجشنبه ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که فرصتی دست داد که امروز در خدمت شما در نمایندگی الیگودرز باشم.
امیدوارم حال همه عزیزان خوب باشد، انشاالله سفر اولیها در سفرشان موفق و سفر دومیها در خدمتی که در پیش گرفتهاند انشاالله مستدام و پاینده باشند.
خدا قوت و تبریک ویژه دارم خدمت عزیزانی که تلاش کردند، واقعاً از جان مایه گذاشتند سالهای سال مسیرهای طولانی طی کردند تا ما امروز اینجا شاهد عزیزانی باشیم که روی صندلیها نشستند و این خودش تلنگر بزرگی هست برای تکتک ما که الان دور هم هستیم و ارزش و جایگاه موقعیتی که داریم را بیشتر درک کنیم.
وقتی مسیری بخواهد باز بشود که یک رحمتی در زندگی انسان جاری بشود و خدا رحمت خودش را برای انسان گسیل کند، قطعاً نیاز به یک انسانهای از جان گذشته و فداکار دارد که خودشان را در معرض آزمون سختی قرار بدهند تا این رحمت شامل حالشان بشود، که بتوانند این مسیر را برای انسانهای دیگر باز بکنند.
فراموش نکنید اگر شرایط خوبی داریم، اگر در کنار خانوادهمان امروز اینجا نشستیم و با آرامش مسیر درمانمان را طی میکنیم، بدون اینکه مشکلی داشته باشیم از تامین دارو از جهت آموزش، این را مدیون همچین انسانهایی هستیم که سالهای سال مسیرهای طولانی را طی کردند تا شرایط برای من امروز فراهم شده باشد.
این نکته را هم یادآوری کنم که این افراد، افراد خاصی نیستند، این عزیزان خدمتگزار، مثل شما روی این صندلیها نشسته بودند، سفر اول بودند رفتند و آمدند برای درمانشان و در نمایندگیهای اطراف درمان شدند و به این دیدگاه رسیدند، که من نمیتوانم بیتفاوت باشم نسبت به آنچه به من داده شده، و از کنار این قضیه رد بشوم، به این درک و فهم رسیدند که حال خوش از چیزی که من دریافت کردهام به دیگران بدهم، نمیشود همه چیز را برای خودم بخواهم.
اگر آقای مهندس میخواست با این دیدگاه درمانش را انجام بدهد الان ما مسافران در کنگره نبودیم، پس امیدوارم ما این تفکر را پرورش بدهیم که هستی بر مبنای داد و ستد است، هستی بر مبنای گرفتن نیست، یک عدهای آمدند، برای اینکه زندگی انسانها به آرامش برسد و دردشان کم بشود و شرایط بهتری تجربه بکنند، آمدند از آنچه دریافت کردند به دیگران دادند، حال خوب دادند.
اگر نگاه کنیم، همه هستی بر این مبنا است و قدر این اتفاق را بدانید، الان بعضی مراکز استانها مثل سنندج نمایندگی نداریم، چون افرادی مثل وحید و احمد نرفتند، مسیری را طی کنند و درمان بشوند و این کار را انجام بدهند و از این علم ناب استفاده بکنند، این را گفتم که قدر این صندلی و مکان را بدانید و انشاالله در جهت حفظ و رشدش همه تلاش خودمان را انجام بدهیم.
یک لژیون وقتی بخواهد به استاندارد یک نمایندگی برسد، لازم است یک پتانسیلهایی در خودش ایجاد بکند و قطعاً باید قسمت همسفران تقویت بشود، اگر دوست دارید نمایندگی بشوید چون نمایندگی دارای شرایط خاصی است که باید اعضا تعیین بکنند، دست خدمتگذارها نیست، یکی باید همسفرها قوی باشند و دوم از نظر مالی باید شعبه را تقویت کنید، که وقتی درخواست نمایندگی میدهید، درخواست شما در شورای دیدهبانها بررسی میشود و میبینند لژیون الیگودرز مثلأ ۱۰۰ نفر همسفر دارد و ۱۰۰ نفر مسافر، و توانایی نمایندگی شدن را دارد همچنین سبد مالی خوبی دارد، و این سبد مالی را برای ساخت زمین و ساختمان استفاده میشود و تماماً به نام خودتان و برای خود شعبه هزینه خواهد شد.
این برمیگرده به دستور جلسه ظرفیت و مسئولیت؛ و فراموش نکنید از زمانی که وارد کنگره میشویم فرقی نمیکند سفر اول باشیم یا سفر دوم، یا ۱۰ ساله در کنگره هستیم، مرزبان هستیم یا راهنما، در هر کِسوتی که هستیم، با خود یک مسئولیت همراه داریم، یعنی برای آن جایگاه مسئولیت تعریف شده، حالا شاید سوال بشود، که برای سفر اولی چه مسئولیتی تعریف شده؟ تمام این خّدم و حّشم آمدهاند، برای همان سفر اولیها؛ اینجا همه کمک میکنند برای آن سفر اولی، در غیر اینصورت اینجا کاری نداشتیم.
شما که نباشید من اینجا چه کار دارم؟ مرزبان و ایجنت و راهنما چه کار دارند؟ همه آمدهاند که خدمتی به سفر اولیها انجام بدهند، اما این دو طرفه است، چون ما اعتقاد داریم همه چیز در هستی یک طرفه نیست، باران از آسمان میآید و دوباره به آسمان برمیگردد، و هیچ چیز در هستی یک طرفه نیست، هر چیزی در هستی بار مسئولیتی دارد که باید آن مسئولیت را درست انجام بدهد. سفر اولی چه وظایفی دارد؟ قطعاً باید خواسته درمان داشته باشد، کسی که خواسته نداشته باشد راهش را اشتباه آمده و دوم، باید سعی و تلاش بکند، سفرِ اول و دوم بدون تلاش مفهوم ندارد.
اولویت زندگی یک سفر اولی درمانش است، نمیتواند بگوید، من این را نمیخواهم یا به موقع جلسه نمیآیم، یا نمیخواهم دارو به وقت بگیرم، سی دی نمینویسم، اینطور نیست، ما چیزی به عنوان دوست داشتن در کنگره نداریم، کنگره مثل ارتش است، چرا، ندارد؛ و تمام آن چیزی که گفته شده موبهمو مسئولیتهایی است که سفر اولی باید انجام بدهد.
شما تصور کنید یک راهنما پذیرشِ مسئولیت کرده، یک لژیون بگیرد و اگر بخواهد هر وقت دوست داشته باشد، بیاید، آیا شما این را قبول میکنید؟ آیا نمیگویید آقای راهنما، اگر نمیتوانستید مسئولیت بگیرید، پس چرا لژیون زدید؟ در صورتی که راهنماهای کنگره منظمترین و منضبطترین افراد جامعه هستند، از نظر وقتشناسی و نظم و انضباط.
وقتی یک راهنما سر لژیون میآید، انتظار دارد رهجوهایش منظم باشند و همه آنها مسئولیتشان را درست انجام داده باشند، چون خودِ راهنما این کار را انجام داده، که امروز در این جایگاه ایستاده، معجزه کنگره همینجاست. باید آن چیزی که از شما خواسته شده بدون کم و کاست انجامش بدهید، وقتی این کارو انجام میدهید، در شما یک تواناییهایی پیدا میشود، و یک نقطه تفکری پیدا میشود که احساس میکنید اینجایی که ایستادهاید جایی نیست که من باید باشم.
من یه موقعی از شهرکرد برای درمان به اصفهان میرفتم، احساس کردم کنار مّنقل جایگاه من نیست و من نباید در این شرایط باشم، چه از نظر انسانی، چه از نظر اجتماعی و چه از نظر خانوادگی، آن موقع فهمیدم که اینجا، جای من نیست و مسئولیتها را در کنگره درست انجام دادم و دیدم همه چیز از من دور میشود، من داشتم موقعیت خودم را تغییر میدادم.
وقتی مسئولیتی را درست انجام میدهم، این نقطه تفکر در من پدید میآید که باید عوض بشوم، باید جایگاهم را تغییر بدهم، همه اینها در صورت پذیرش درست مسئولیت است چیزی که در اعتیاد نابود میشود همین مسئولیت پذیری است، ما در کنگره یاد میگیریم، مسئولیتپذیری را از مسئولیتهای کوچک شروع کنیم تا ظرفیتِ جایگاههای بزرگتر را در خودمان ایجاد بکنیم.
ظرفیت چگونه ایجاد میشود؟ با کسب آموزشها، به قول آقای خدامی میگفتند؛ رهجوی سفر اولی باید ۱۴ وادی را بخورد، یعنی کسی که میآید سفر اول، بعد از دو ماه حداقل باید سّرتیتر وادیها را حفظ باشد، چون اینها کلید هستند.
درست انجام دادن مسئولیت، باعث میشود مثلاً در لژیون، راهنما میگويد؛ شما دبیر لژیون باش، چون داری وظایفت را درست انجام میدهی.
آن کسی که وظایفش را درست انجام بدهد، چه در پیشگاه راهنما و چه در پیشگاه خداوند ارزشش بیشتر است، پس اعمال ماست که در گرو مسئولیتهایی که درست انجام میدهیم و با توجه به اعمالمان، ما را مورد انتخاب قرار میدهند پس فکر نکنید اینجا برای کسی فرش قرمز پهن میکنند، اگر فرش قرمزی هست، خودمان پهن میکنیم، با درست سفر کردن و انجام مسئولیتها.
بعضی وقتها ما در سفر فکر میکنیم همه چیز را یاد گرفتهایم، احساس میکنیم دیگر جای راهنما میتوانیم به سفر اول مشاوره بدهیم، که اگر اینطور باشد، واقعاً یک آفت است، این کار را نکنیم و خودمان را در کنگره جای کسی دیگری قرار ندهیم. بگذاریم در کنگره هر چیزی در مسیر خودش انجام بشود، چون باعث میشود سرنوشت یک انسان را ما به بیراهه ببریم.
مرزبان وقتی که چیزی از ما میخواهد، خواسته خودش که نیست، ازش خواسته شده و من فقط باید بگویم؛ چشم، و نگویم؛ او حالا که شال بر گردنش است رفتارش عوض شده، در صورتی که همه کارها بر اساس چیزی است که ازش خواسته شده و دل بخواهی نیست.
ما در کنگره باید تماماً تمرکزمان روی رهایی باشد، و نباید از خواستهمان غافل بشویم، بعضی از بچهها هدفشان را گم میکنند در کنگره، شروع میکنند به نق زدن، مدام میگویند چرا سر ساعت بیایم؟ چرا اینجا اینقدر سخت میگیرند؟ و ...
در صورتی که لازم است و اگر انجام بدهیم رهایی خودش میآید و نیاز به زور زدن نیست.
در کنگره به نفع من است که ایراد نگیرم و نق نزنم. کسی که نق میزند از خط خارج شده و راهش را اشتباه میرود، وقتی نگاه میکنم افرادی در زندگی برنده هستند که نق نمیزنند هدفشان معلوم است، آموزش دریافت میکنند و مسئولیتشان را به عهده میگیرند و به هدفشان خواهند رسید.
جمعیت الیگودرز الان منتظرند، بچههایی که به کنگره میآیند، چه کارهاند؛ و چند مَرده حلاجند، پس کفش آهنی بپوشید و به قول آقای مهندس؛ با شمشیر چوبی نمیشود به جنگ رفت، انشاالله همه با شمشیرهای دو لبه و تیز تا میتوانیم با کمک یکدیگر یک شعبه قوی برای خودمان داشته باشیم.
ما در قدیم آموزگار منفیِ خیلیها بودیم از قبیل دوست، فامیل و همسایه و الان خیلیها چشمشان به ماست که ببینند، شما که رفتهاید کنگره چه کار میکنید و آیا به نتیجه میرسید یا نه...
منتظر هستند که اگر شما به نتیجه رسیدید آنها هم بیایند اگر این محصول خوب را ما پرورش بدهیم قطعاً این نمایندگی در آینده خیلی قوی به مسیر خودش ادامه میدهد.
انشاالله ساختمان خوبی برای خودتان درست کنید، اگر میخواهید شعبهتان قوی باشد همسفرهایتان را بیاورید این تجربه من هست از ۱۷ سال تجربه در کنگره، شعبههای رشد کردند که قسمت همسفرانشان قوی بوده و همسفرهایتان را بیاورید، ما همه یک خانواده هستیم و داریم آموزش میگیریم همان آموزشی که من دارم میگیرم به عنوانِ مسافر سفر اولی، همسفرم هم باید بگیرد و این آموزشها برای همسفران لازم است، شما خیال میکنید حال خوبی دارند و آرامش دارند، در صورتی که اینطور نیست همسفرهایتان را بیاورید که از این آموزشها استفاده کنند و امیدوارم قسمت همسفران را تقویت کنید. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید ممنونم
رهایی سیگار مسافر حجت
تایپ: مسافر حجت
ویرایش: مسافر احمد
عکس: مسافر مصطفی
تنظیم و ارائه: مسافر احمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
745