جلسه دهم از دوره بیستوششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی شمس با دستور جلسه « هفته راهنما » با استادی راهنما همسفر سمیه و نگهبانی راهنما همسفر کتی و دبیری راهنما همسفر فاطمه در روز سهشنبه 1402/2/11 رأس ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد؛
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار دارم و از نگهبان و ایجنت محترم خانم مینا تشکر میکنم که اجازه دادند من در این جایگاه خدمت کنم. این هفته جشن راهنما است، این جشن را در ابتدا خدمت آقای مهندس، خانم آنی بزرگ، اولین راهنمایان کنگره ۶۰ و به تمام راهنمایان نمایندگی شمس چه در قسمت مسافرها و چه در قسمت همسفران تبریک عرض میکنم. در رابطه با جایگاه راهنمایی اگر بخواهم بگویم؛ در کنگره ۶۰ در نوشتارها هم داریم که فعالیت در کنگره ۶۰ بر اساس اصل پذیرفته شده کمک فرد رهاشده به فرد در حال مصرف است؛ یعنی پایه بر اساس تجربه است؛ اما تجربهای که در اینجا وجود دارد متفاوت است با انجییوهای دیگر. در جاهای دیگر داریم که فردی اگر مصرف مواد داشته و توانسته ترک بکند بعد از سه ماه میتواند رهجو بگیرد؛ اما اینجا قضیه کاملاً متفاوت است.
حالا من از دیدگاه راهنمای همسفران میخواهم به قضیه نگاه کنم، تازهواردین با تجربهای که در زندگی کنار یک مصرفکننده دارند و صدماتی که از این قضیه دیدهاند وارد کنگره ۶۰ میشوند و راهنمای تازهواردین پذیرش را انجام میدهند و لژیون انتخاب میکنند و سفر اولشان را به همراه مسافرشان شروع میکنند، راهنما انتخاب میکنند و با کمکهایی که میگیرند از راهنما و سایر خدمتگزاران کنگره، مسیر را طی میکنند و در کارگاهها و لژیون شرکت میکنند، سیدی مینویسند، آموزش میگیرند تا به رهایی میرسند و بعد از اینکه رهایی گرفتند، این میشود مرحله اول و مرحله دوم شروع میشود.
جایی که میخواهند آموزشهایشان را تکمیل کنند، برای آزمون راهنمایی میتوانند خودشان را آماده کنند؛ باید در کارگاهها شرکت کنند تا برای آزمون آماده شوند و بعد از این که منابع را خواندند و آزمون را دادند، که البته آزمون هم آزمون راحتی نیست، سال قبل حدوداً ۸۰۰۰ نفر در آزمون شرکت کرده بودند که ۲۰ درصد میتوانستند قبولی را کسب کنند، نمره خدمت باید داشته باشند، نمره انضباط را از لژیون مرزبانی بگیرند، به پارک بروند و ورزش داشته باشند و تأییدیه ورزش را بگیرند، در نهایت برای مصاحبه حضوری میروند و در مصاحبه حضوری هم باید قبول شوند و پیمان میبندند و آقای مهندس شال راهنمایی را به گردنشان آویزان میکند، اینجا مراحل را طی کرده است؛ اما شرط لازم و ضروری برای راهنما شدن در کنگره ۶۰ عشق است.
همه میدانیم عشق به خدمت، عشق کمککردن به همنوع که اگر این را نداشته باشند، نمیتوانند این جایگاه را تجربه کنند. افرادی که بیرون از کنگره ۶۰ هستند این موضوع برایشان کاملاً جای تعجب دارد که چطور میتواند یک فرد با هزینه خودش بدون این که حقوقی دریافت کند در این جایگاه قرار بگیرد و با عشقی که دارد خدمت کند که این عاشق بودن راهنما را میرساند که از آن تاریکی عبور کرده و به مرحلهای رسیده است که عاشق این است که بقیه افراد دردمند را هم وارد این بهشتی که خودش تجربه میکند آنها را هم به این بهشت وارد کند. همه ما راهنماها این تجربه را داریم.
خود من وقتی بهعنوان تازهوارد، وارد کنگره شدم سالها قبل با چشم گریان، با استرس، با اضطراب، با ترس و با تمام این مشکلاتی که داشتم وارد شدم و اینجا بود که وقتی مورد پذیرش قرار گرفتم آن نور امید که در دل من روشن شد با مشکلات بسیار زیادی که داشتیم؛ اما آن نور را که دیدم دیگر از حرکت نایستادیم و ما ادامه دادیم و سختیهای خیلی زیادی کشیدیم، با مادرم همسفر برادرم بودیم، تخریبهای خیلی زیادی داشت و اصلاً مسیر را قبول نمیکرد؛ اما اینجا پناه آورده بودیم و کنگره پناه بیپناهیهای ما شده بود و از خانم سپیده خیلی تشکر میکنم پذیرش من را انجام دادند و تمام آن جملههایی که در لحظه پذیرش اولیه به من گفتند من تا عمر دارم در خاطرم هست.
بعد وارد لژیون خانم زهرا طارمی شدم چند جلسه بیشتر نبودم و از ایشان خیلی تشکر میکنم و امیدوارم هرجا هستند موفق باشند در واقع سیم من را به کنگره ایشان وصل کردند، آنقدر این مسیر را با عشق و ایمان طی میکردند که ناخودآگاه در این مسیر شما هم قرار میگرفتید و با تمام سختیها میگفتید من این مسیر را ادامه میدهم و به نتیجه دلخواهم میرسم. آنزمان هم شرایط خیلی سختی داشتم و سال ۹۸ که برادرم تصمیم گرفت که به امید خدا سفر کند و اذن و فرمان صادر شد و من در کنار خانم زهره عزیزم قرار گرفتم.
میخواهم بگویم یکی از بهترین اتفاقهایی که در زندگی من افتاد قرارگرفتن در کنار خانم زهره بود، ایشان بذر صبر و امید را در دل من سمیه آنقدر زیبا کاشتند که تا این لحظه ادامه دارد و ایشان در کنار من لحظهبهلحظه بودند تا من این مراحل را طی بکنم و مسافرم رها و احیاء بشود و من زنده شدنش را ببینم؛ زمانی که وارد کنگره شدم هیچوقت به این فکر نمیکردم که این فرد بتواند تغییر پیدا کند؛ یعنی تبدیل به یک انسانی بشود که بتوان در کنارش نشست و از بودن در کنارش لذت برد.
تمام آنچه را که ازدستداده در تلاش است که به دست بیاورد و ما همه اینها را مدیون کسانی هستیم که کمکمان کردند و به ما امید دادند، تا عمر دارم مدیون راهنمایم هستم، در تمام لحظات کنارم بود تا زمانیکه من شال راهنمایی را هم به گردنم داشته باشم؛ یعنی تا آن لحظه آخر وجودشان را در کنارم احساس کردم و حتی الان هم که جایگاه را تحویل دادند من باز هم محتاج کمکهایشان هستم و همیشه از ایشان راهنمایی میگیرم و ایشان بیدریغ به بنده کمک میکنند. در آخر میخواهم بگویم امروز جشن تقدیر است و میخواهیم از راهنمایمان تقدیر داشته باشیم و امیدوارم همه به شایستگی این کار را انجام دهیم. و در ادامه جشن راهنما با حضور پر شور همسفران برگزار شد.
عکس: مرزبان خبری همسفر زهره
تهیه گزارش، تایپ و ویراستاری: راهنما همسفر بهناز (لژیون دوازدهم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر بهناز (لژیون ششم)
نمایندگی همسفران شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
975