English Version
English

شعری به مناسبت هفته راهنما از همسفر الهه

شعری به مناسبت هفته راهنما از همسفر الهه

باز باران با لطافت، با طراوت، با نجابت
می‌زند بر شوره زاری، سنگ قلبی پاره پاره

از غم و زجر زمانه، دل چو صحرا، خشک و سوزان
اندرونش زهرِ عقرب، زهرِ ماری بی قواره

جنسِ قلب از سنگِ خارا، سخت چونان آهنِ سرد
تنگ و تاریک و گرفته، آسمانی بی ستاره

دیده ای شب‌های ظلمت، ترسناک و تار و مبهم؟!
بغض بگرفته گلویت، پس کجا آن راه و چاره؟!


تا صدای بغضِ خاموش از نهادم را شنیدی
بادپا از جا پریدی، همچو سیمرغ ای گِلاره


تو همان ابرِ بلندی، بارور از حسِّ خوبی
بر کویر تشنه ی دل، خوش ببار ابر بهاره!


حرف‌هایت همچو باران، می‌نشاند تشنگی را
بارشِ آن علمِ نادر، کرده آباد آن مزارع


راه را بر من نمودی، همچو خورشیدِ درخشان
عقل و عشق و صبر و ایمان، بر وجودِ تو ستاره


خیل عشاقّ ات روان و در هوای ت من دوانم
می‌دوم چون آهوی چَست، در پی تو ماه‌ پاره

هان تو از آیات حقّی، رهنما ای نورِ دیده
کاش با تو من بمانم، هم قدم، هم پا، هماره

 

سراینده: همسفر الهه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .