جلسه سوم از دوره دوم کارگاههای آموزش خصوصی همسفران کنگره 60 ویژه نمایندگی زاهدان با دستور جلسه «ظرفیت و مسئولیت (قبله گم کردن، نق زدن و حاشیه)» به استادی اسیستانت رابط گروه خانواده همسفر اعظم، نگهبانی راهنما همسفر زهرا و دبیری همسفر مریم در روز چهارشنبه 29 فروردینماه 1403 ساعت 15:00 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما عزیزان در نمایندگی زاهدان هستم. من با تکتک شما عزیزان پیوند محبت دارم. یکی از خوبیهای کنگره این است که در تکتک جاهای این سرزمین همحس هستیم و با افرادی که شاید هنوز ندیدیمشان یا فقط برای یکی، دو بار دیدیمشان پیوند محبت برقرار است. برای اولین بار است که شما عزیزان را میبینم ولی چهره تکتک شما انگار برای من آشناست؛ انگار سالهاست که با شما معاشرت دارم. این برای من خیلی باعث خوشحالی است؛ چراکه میدانم با همحسی و هدفی که داریم و درد و رنج مشترکی که داشتیم قرار است که انشاءالله به یک نقطه برسیم و آنهم آرامش درونی ما است؛ نقطهای که ما بهعنوان یک انسان بتوانیم به خود ببالیم؛ اینکه من هم در این جایگاه انسانی کاری برای خودم و دیگران انجام بدهم.
از خانم مهدیه عزیز بسیار سپاسگزارم که به من اجازه دادند امروز در این جایگاه قرار بگیرم و از شما بیاموزم و همچنین از خانم زهره عزیزم بسیار سپاسگزارم که ایشان بهعنوان استاد همیشه در نظر من بودند و همیشه دوست داشتم که پا جای پای ایشان بگذارم. انشاءالله که بتوانم در این مسیر و در این دو سالی که در خدمت شما عزیزان هستم، آن کاری که خانم زهره باقدرت شروع کردهاند را ادامه دهم و به نتیجه برسانم. در این مسیر قطعاً به کمک همدیگر، همحسی یکدیگر و انرژی که شما به من میدهید و من از شما میگیرم نیاز دارم؛ من آن انرژی را از جناب آقای مهندس میگیرم و به این شعبه منتقل میکنم.
دستور جلسه امروز یکی از دستور جلسات بسیار مهم برای من اعظم است که دلم میخواهد جایگاههای مهمی را در کنگره کسب کنم و در آن جایگاهها یاد بگیرم. در کنگره میگویند جایگاهها ما را انتخاب میکنند. به چه اساس جایگاهها میآیند و ما را انتخاب میکنند؟ ظرفیتی که من در درون خود به وجود آوردهام و توانسته باشم یاد بگیرم. اگر از سالها، ساعتها و روزهایی که در کنگره حضور داشتم، سیدیها را خوب نوشته باشم قطعاً میتوانم آن آموزش را عملی کنم و ظرفیت خودم را بزرگتر کنم. ظرفیت یعنی گنجایش. همینطور که حتماً همه شما سیدیها را گوش کردهاید، استاد امین در مورد استخر وجودی میگویند: «ظرفیتمان را با یادگیری زیاد میکنیم». ظرفیت مساوی است با دانایی. هرچه من داناییام بالاتر برود ظرفیت وجودیام بیشتر میشود و هرچه ظرفیت بزرگتری پیدا کنم در ادامه هستی مسئولیت بزرگتری را به من واگذار میکند، آنوقت من میتوانم از پس آن مسئولیت بربیایم.
گاهی من مادر میشوم ولی در قبال این مسئولیت هنوز ظرفیتم به آن حد نرسیده است. من باید در طی آن مسیری که دارم آن مسئولیت را بهعنوان یک مادر، بهعنوان یک همسفر یا همسر قبول کنم. در کنگره 60 ما بستر خیلی مناسبی داریم. انسانها، هم در قبال داشتههایشان باید ظرفیت داشته باشند و هم در قبال نداشتههایشان. یکی از چیزهایی که ظرفیت ما را زیاد میکند محرومیت کشیدن است. اگر من محرومیت بکشم و درد و رنج داشته باشم ولی دائماً در حال اعتراض یا نق زدن نباشم و شرایطم را بپذیرم آن درد و رنج باعث رشد من میشود؛ باعث میشود که ظرفیت و دانایی من افزایش یابد. قبل از کنگره من همیشه دردها و رنجهایی که در زندگی داشتهام را بنا بر بدبختی خود میگذاشتم. دلم میخواست آدم خیلی باهوشی باشم ولی نبودم. دوست داشتم آدم خوبی باشم ولی نبودم ولی همان محرومیتها و نداشتهها را اگر انسان در مسیر درست یاد بگیرد، میتواند در آن مسیر قدم بردارد. قطعاً او ظرفیت همهچیزهایی که دلش میخواهد را پیدا میکند.
استاد امین همیشه میگویند: «شما چیزهایی که خیلی دوست دارید؛ یعنی تواناییاش را دارید که به آن دست یابید. اگر میخواهید چیزی را که دوست دارید به دست بیاورید باید تلاش کنید که به آن دست یابید». حالا ما خدا را شکر بهواسطه بزرگترین درد زندگیمان یعنی اعتیاد، مسیر خیلی خوبی مثل کنگره ۶۰ در مقابلمان قرار گرفت که در این مسیر بیاموزیم. بیشترین یادگیری فعلاً در کنگره ۶۰ صورت میگیرد؛ بیشترین منابع برای یادگیری سیدیها هستند، هر هفته موضوع جدید، سیدی جدید و مطالب جدید. آنقدر اینها زیاد است که من بعد از ۱۰ سال که در کنگره هستم نتوانستهام همه سیدیهای آقای مهندس را گوش دهم. من باید بدانم اگر این مطالب در پیش روی من قرار دادهشده است برای چه است؟ قطعاً قرار است تکتک ماها جایگاههای مختلفی را کسب کنیم. در مرزبانی، ایجنتی، راهنمایی و اسیستانتی و هر جایگاهی که در کنگره ۶۰ وجود دارد، ولی قبل از آن باید داناییاش را کسب کنیم و ظرفیت آن را در درون خودمان به وجود بیاوریم. وقتیکه من دائماً غر میزنم یا نق میزنم به خاطر این است که نتوانستهام وظیفه خود را بهخوبی انجام دهم.
من هر شب که بخواهم سر به زمین بگذارم، اگر در طول روز مثلاً با بچه بداخلاقی نکرده باشم یا به همسرم حرف بدی نزده باشم، ناهار خوبی برای فرزندانم درست کرده باشم، وقتی تمام این مسئولیتها را خیلی خوب انجام داده باشم حال خوبی دارم. مهندس میگویند: «انسانها به دنبال حال خوشاند. برای رسیدن به حال خوش تنها کاری که باید انجام دهیم این است که وظیفهای که بر عهده ما گذاشتهاند را خیلی خوب و تمام و کمال انجام دهیم». برای اینکه بتوانیم این کار را کنیم باید یاد بگیریم هفتهای یک سیدی بنویسیم؛ یعنی این نیاز ماست. باید بیشتر از یک سیدی گوش کنیم. من اعظم اگر در جایگاه اسیستانتی قرار بگیرم ولی ظرفیت آن را نداشته باشم قطعاً از آن جایگاه حال خوبی نمیگیرم. هرچند احساس کنم تمام هدف من این است که به این جایگاه برسم. وقتی آن ظرفیت را در خود ایجاد نکردهام و آن مسئولیت به من دادهشده است، قطعاً هدف خود را گمکردهام. ما در هر زمینهای هر مسئولیتی که به ما دادهاند را اگر نتوانیم خوب انجام دهیم؛ یعنی هدف را گمکردهایم یا بهاصطلاح قبله گمکردهایم. هدف ما در کنگره ۶۰ نیست و یا هدف استاد ما آقای مهندس که من ایشان را با تکتک سلولهای بدنم میپرستم و باورشان دارم نیست. خیلی بالاتر از اینهاست. استاد امین دریکی از سیدیهایشان میگویند: «اگر میخواهید به حال خوب یا آرامش برسید و یا جایگاههایی که دوست دارید برسید باید هدفهای بزرگی در زندگی داشته باشید». هدف من فقط اینکه راهنما شوم، محض اینکه شال نارنجی بر گردنم بیندازم نباید باشد. هدف من بالاتر از آن است؛ یعنی کمک به دیگران. کمک کنم راهی که من رفتهام و به حال خوب رسیدهام را یک نفر که از این درب وارد میشود طی کند؛ چه شال نارنجی داشته باشم چه نداشته باشم.
رسیدن به هدفمان چند شرط اساسی دارد؛ یکی اینکه اصول و حرمت کنگره را رعایت کنیم. اگر در این چهارچوب حرکت کنیم قطعاً به آن مقصدی که مدنظر داریم میرسیم. من هیچوقت بهعنوان یک اسیستانت اجازه ندارم در کار یک ایجنت دخالت کنم. ایشان مسئولیت و وظایف خود را دارند. من هم در حیطه خودم باید کارم را انجام دهم. هرچقدر که من سربهزیرتر باشم و حواسم بیشتر به خودم باشد بهتر میتوانم یاد بگیرم درنتیجه گنجایش و ظرفیت بیشتری پیدا میکنم؛ درنتیجه مسئولیتهایم را بهتر انجام میدهم و قبلهام را گم نمیکنم. وقتی میبینم هدف بزرگی دارم و آن هدف را گم نمیکنم هیچوقت وارد حاشیه نمیشوم که چرا امروز مرزبان فلان کرد؟ چرا راهنما این حرف را زد؟ چرا نگهبان جلسه این کار را کرد؟ حواسم باید به خودم باشد. باید در چارچوب اصول، قوانین و حرمتهای کنگره حرکت کنم و نگاهم به مسائل خودم باشد؛ اینگونه همیشه در کنگره حالم خوب است.
همیشه ساختارها هم نیروی منفی دارد و هم مثبت. ممکن است من امروز نقش یکی از نیروهای منفی را اجرا کنم و با رفتار اشتباهی که دارم اگر نگاهم به این چیزها باشد، از کنگره طرد میشوم. مثلاً بگویم اینجا هم که حق و ناحق میشود، ولی وقتیکه هدف من اول درمان اعتیاد مسافرم باشد، برای این رهایی من باید حواسم را به خودم بدهم و دوربینم را روی خودم بیندازم. اگر در این ۱۰ الی ۱۱ ماه درمان مسافرم من هم به خودم بپردازم آنوقت نزدیک میشوم به چیزی که میخواهم و میفهمم آن ظرفیت در من ایجادشده است. ممکن است در سفر اول مسائل زیادی پیش بیاید که حال ما را خراب کند. ولی همین مسائل و دردها است که باعث میشود ظرفیت من بزرگ شود. استاد امین میگویند: «برای ظرفیت یککاسه گلی را در نظر بگیرید که حجمی دارد. اگر بخواهیم بزرگش کنیم باید داخل آن را بکنیم». اینکه در صور پنهان ظرفیت خودم را زیاد کنم درد دارد. در کنگره ۶۰ عنوان کردهاند که باید تغییر نگاه پیدا کنیم. ما اگر به دردها و سختیها و رنجهایمان با این جهانبینی نگاه کنیم دیگر آنها معنی درد برای ما ندارد و از آن درد بهواسطه اینکه رشد میکنیم خوشحالیم و آن درد، رنج زیادی نیست.
اگر بخواهید تغییر کنید، رشد کنید و به فهم برسید، یکچیزی که خیلی به ما کمک میکند بخشش است. در کنگره بستری داریم تحت عنوان لژیون سردار. حضور در آن لژیون به ما کمک میکند که ببخشیم. اگر این صفت را پیدا کنیم قطعاً میتوانیم مسئولیتهایمان را خیلی خوب پیدا کنیم. امیدوارم که همه ما بتوانیم در این مسیر از شرایطی که خداوند برای ما به وجود آورده است بهترین بهره را ببریم و قدر کنگره که بزرگترین داشته ما در زندگی است را بدانیم؛ قدر استادهایی که داریم مثل آقای مهندس یا استاد امین را بدانیم تا بتوانیم به آن حال خوبی که انتظار داریم برسیم.
عکاس و مرزبان کشیک: همسفر فاطمه، مرزبان خبری
تایپ، ویراستاری و ارسال: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی زاهدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
459