و اما بخش دوم در مورد جشن رهایی حامد عزیز است. حامد با اینکه جوان است از قدیمی های کنگره است. سال 84 در همین پارک ورزش می کرد و مثل همه ما سیگار هم می کشید. به شکل های مختلف سیگار را قطع می کرد ، کم می کرد و ... ولی موفق نبود. همه ما هم همینطور بودیم. من خودم کم می کردم از سرش می زدم یا دودها یا پک ها را می شمردم و .... ولی نشد تا اینکه روش درمان پیدا شد و آقای مهندس فرمان را صادر کردند و حامد هم توانست به همین واسطه به درمان برسد. او یکی از راهنماهای بسیار موفق و از همراهان آقای مهندس بوده و هست و همینکه دومین رهایی سیگار در کنگره بوده افتخار بسیار بزرگی است.
با تشکر از همه دوستان، ممنون از اینکه به صحبتهای من توجه کردید.
در ادامه در مجموع 32 نفر ضمن تبریک به آقا حامد به مناسبت پنجمین سال رهایی او از بند اعتیاد به سیگار حول محور دستور جلسه این هفته "OT" مشارکت نمودند.
اسامی مشارکت کنندگان: آقایان- محمد، محمد، ماشاءالله، بهنام، علیرضا، ابراهیم، محمد، اصغر، مهدی، علی اکبر، فرهاد، محمدرضا، امیر، حمیدرضا، سهند، امیر علی، علی، کامران، ابراهیم، مصطفی، شهاب، حسین، احسان، پرویز، حسن، ولی الله، محمد، حامد، منصور، امین و آخرین مشارکت نگهبان جلسه آقا مجتبی.
خلاصه سخنان تعدادی از مشارکت کنندگان: (آقایان)
محمد: خانواده به من می گویند، رهایی سیگار تو خیلی دلچسب تر از رهایی از مواد مخدر تو بود. خدارو شکر می کنم که دیگه سیگار نمی کشم و در شعب هم مثل قبل فضا پر از دود نیست. (ضمن تبریک)
محمد: به خدمتگزاران قسمت OT که جایگاه سخت و پر مسئولیتی است، تبریک می گم و سپاسگزارم. در ضمن خوشحالم که این تولدها رو می بینم و اینکه فضای کنگره دیگه طوری نیست که چشم چشم رو نبینه.
ماشاءالله:
به علت اشکالاتی که قبل از این شربت اپیوم وجود داشت کیفیت سفر به نحوی بود که خیلی سفر من بالا و پایین داشت. خدا روشکر الان بچه ها می توانند با OT سفر کنند. موضوع دیگه اینکه فرمانبرداری آقا حامد باعث حسادت من میشه و دارم تمرین می کنم که از او الگو بگیرم.
بهنام: حسادت می کنم به بچه هایی که سیگار نمی کشند و مشارکت کردم شاید باعث بشه نقطه تفکری برای شروع سفرم بشه. (ضمن تبریک)
علیرضا: 2ماه سفر بودم که درمان سیگار را شروع کردم و بلافاصله خوابم درست شد و خواستم این تجربه را به اشتراک بگذارم و به آقا حامد تبریک بگم.
ابراهیم: خداوند مهربان از ابتدای خلقت نوری را درون من گذاشته که من با مصرف مواد مخدر آن را سرد و خاموش کردم ولی شربت بتدریج گرما را به وجود من برگرداند. امیدوارم قدر آن را بدانم. (ضمن تبریک)
محمد: از وقتی در کلینیک خدمت می کنم خیلی بیشتر متوجه تغییراتی که در چهره و رفتار بچه هایی که سفر خود را با OT شروع کرده اند شده ام. (ضمن تبریک)
اصغر:
ما با شیره سفر کردیم. برای هر پله باید آن را به 63 قطعه مساوی تقسیم می کردیم. در حال حاضر این کار با OT خیلی راحت شده است. موضوع دیگه اینکه قبلا اگر کسی وارد کنگره می شد از جو پر از دود فضا تعجب می کرد که اینجا کجاست؟ مساله درمان سیگار به کنگره خیلی ابهت داده است. (ضمن تبریک)
مهدی:
در مورد آقا حامد صحبت کردن خیلی سخت است. ایشان هم راهنمای مواد و هم سیگار من هستند. وقتی من شروع کردم آخر سفر آقا حامد بود و او جعبه آدامس خود را به من داد و همین موضوع انگیزه ای زیادی برای سفر ایجاد کرد. امیدوارم بتوانم تحت آموزش های ایشان همیشه در کنگره بمانم و خدمت کنم.
علی اکبر: شروع حرکت خیلی مهم است. درمان اعتیاد نیاز به ابزارهای مناسب دارد. OT یک شربت شفابخش است. درمان اعتیاد من با درمان سیگار کامل شد. به جرات می گویم سفر سیگار مهمترین سفر من در زندگی بوده است. (ضمن تبریک)
فرهاد: من افتخار این را داشتم که از اولین رهجوهای او بودم و می دیدم که برای ترک سیگار چه کارهایی انجام می داد ولی وقتی با آقا مهندس سفرشان را شروع کردند دیدم که چقدر جدی و کوشا بودند و اینجاست که جهان بینی خود را نشان می دهد.
حمیدرضا:
از روزی که توانستم با داروی OT ارتباط برقرار کنم، کیفیت سفرم خیلی تغییر کرد و درمان سیگار درمان من را کامل کرد. (ضمن تبریک)
سهند: یکی از رکن های سفر من OT و رکن دیگر راهنما بوده است. نکته ای که به نظرم می رسد این است که OT در کنگره اثر خوبی دارد وگرنه بیرون از کنگره اثرات مصرف خودسرانه آن را دیده ایم. (ضمن تبریک)
امیرعلی:
آقا حامد یک پکیج کامل است. در ضمن همه جا هستند استخر، پارک لاله، اردو، پارک طالقانی، درختکاری و ....
محمدرضا: همیشه ردپای آموزش های آقا حامد در زندگی من هست و خواهد بود. ایشان بدون هیچ تردیدی فرمان ها را اجرا می کنند و این نشان از ایمان او به آقای مهندس است. امیدوارم بتوانم من هم بدون اینکه درگیر بازی ذهن شوم، هرچه را که کنگره می گوید بدون تعلل انجام دهم.
در این قسمت 2 نفر تازه وارد به نامهای (آقایان) ابراهیم، حامد خود را معرفی نمودند که برای آنها آرزوی موفقیت می کنیم.
در ادامه 6 مسافر سفر اول به نامهای (آقایان) : مصطفی(8 قطعه)، عباس(سازگاری)، محمود(7قطعه)، امیر(؟)، جواد(8قطعه) و جمال (7قطعه) اعلام سفر نمودند که مشتاقانه رهایی آنان را از خداوند خواستاریم.
و 6 نفر مسافر سفر دوم به نام های (آقایان) محمد (رهایی: سه سال و شش ماه)، محسن(؟)، امیر( سه ماه) و داوود(یک ماه و نیم) و محمد(یک سال و سه ماه) و اصغر(10 ماه و 20 روز) اعلام سفر نمودند. امیدواریم جایگاه های بالاتری را تجربه کنند.
بخش دوم جلسه: جشن رهایی آقا حامد
حامد مسافرسیگار؛ راهنما آقای مهندس – مدت سفراول: 10 ماه – رهایی: 5 سال و هشت روز.
سخنان آقا حامد:
من معتقدم هر کسی در کنگره عشق تازه واردین در دلش باشد و قلباً دوست داشته باشد آنها از تاریکی خارج شوند، همیشه پاینده خواهد بود و در جایگاههایش پیشرفت خواهد کرد.
بعد از آن روزی که آن اتفاق برای آقای مهندس افتاد و همه کنگره متاثر شدند، بلافاصله بعد از اینکه از آن حالت بیرون آمدند، در اولین دیدارم با ایشان در پارک طالقانی از ایشان اجازه گرفتم که این کار را را انجام دهم که ایشان فرمودند حتما انجام بده که با راهنمایی ایشان همانجا این حرکت را شروع کردم. قصدم از بیان این مطلب این بود که بگویم آقای مهندس آنقدر عاشق بچه های کنگره هستند که وقتی فقط دو ماه از سفر خودشون در درمان سیگار گذشته بود، بلافاصله شروع به دادن برنامه به بچه ها کردند و این مساله بسیار مهمی است که چقدر به کارشان اعتقاد داشتند و از طرفی آنقدر بچه ها را دوست داشتند که گفتند من تحمل اینکه خبر سکته بچه های کنگره را برای من بیاورند را ندارم و به سرعت و در اولین فرصت برنامه درمان را در کنگره را شروع کردند و با صبر و تدبیر همیشگی خود ذره ذره به بچه ها فرصت دادند و به هیچ کسی فشار نیاوردند و الان که بیش از شش سال از آغاز پروژه می گذرد به تازگی اولتیماتوم آخر را دادند که دوستانی که خدمت می کنند حتما برای درمانشان اقدام کنند.
من خودم را نوکر کنگره ، شماها و آقای مهندس می دانم و به همین دلیل خود را لایق آنچه در مورد من می گفتید نمی دانم. خیلی خوشحالم و لحظه لحظه که نفس می کشم، ورزش می کنم ، بین شما حضور دارم همه همه به واسطه این است که سیگار و قلیان از من جدا شد و این اتفاق خیلی بزرگی در زندگی هر شخصی است که بتواند این کار را انجام دهد. آنهم وقتی که با وجود اساتید و سی دی های آموزشی و خدمتگزارانی مثل آقای خدامی و آقا کامران و سایر بچه هایی که در این راه زحمت می کشند، راه آن فراهم است و امروز کنگره 60 در مورد درمان اعتیاد به سیگار خیلی موفق و بزرگ شده و مطئنم با همین زبان به کل دنیا معرفی خواهد شد.
امیدوارم هر کس گرفتار این تاریکی است ، خودش را با این روش درمان کند.
روزی که رفتم خانه و به مادرم گفتم: من درمان سیگار را شروع کردم، مادرم مرا بغل کرد، بوسید و به من گفت: حامد این سیگار مثل ذغالی بود که دستت را می سوزوند، ولش کن بزار بیفته، وقتی مهندس این کار را کرده حتماً تو هم می تونی.
دیگه نمی دونم چطور از مهندس تشکر کنم. می گویند از ضمیر ما استفاده نکنید ولی من اینبار استفاده می کنم: خدا رو شکر که کنگره را داریم و خدا رو شکر که همدیگه رو اساتید بزرگی رو داریم و راه خروج از تاریکی ها جلو پامون گذاشته شده و سی دی های بسیار ناب، گروه تحقیقاتی قوی، دیده بان های هوشیار و افتاده حال و دلسوز و مهربان و ... را داریم. واقعا کنگره یه جای دیگه است، اینجا همه چی خوبه و خیلی خوش می گذره. امیدوارم این فرهنگ کنگره 60 در تمام سطح گیتی انتقال پیدا کند و همه انسانها بتوانند از این آگاهی استفاده بکنند و با آرامش زندگی کنند. دست همه را می بوسم که تشریف آوردید و ممنون که از من تعریف کردید و امیدوارم که لایق این تعریف ها باشم و بتوانم در خدمت و کنار شما عزیزان باشم. خیلی ممنون که به صحبت های من گوش کردید و امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشید. مرسی