امواج چون گردباد بر زمین فرود میآید و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت میبرد و این جز فرمان حاصل نمیگردد. در سکون هیچچیز به وجود نمیآید و زایشی نیست، همهچیز درحرکت شکل میگیرد، سپس ساختارها پدیدار و موجودات خلق و در حلقه آفرینش آغاز و ادامهدار میگردد، با حرکت راه نمایان میشود.
در زندگی اگر نتوانیم تصمیم بگیریم، نمیتوانیم شادباشیم، به آرامش برسیم و در زندگی انسان در هر شرایط خوب و بد باید حرکت کند تا به هدفهای بالاتر و جایگاههای بالا برسد؛ اما زمانی که شروع کرد به حرکت باید ابتدا، اهداف برایش مشخص باشد، به دوردست و نیافتنی فکر کند و این نباشد که باور نکند و خودش را دستکم بگیرد، باایمان و صبر و تلاش خواست درونی قوی محکم و استوار بودن قطعاً خواهد رسید، نباید ناامید بود.
انسانها باید با علم روز کنگره پیش بروند تا به هدف خود برسند. همانطور که تجربهشده میدانیم کنگره تنها حیاتی است برای درمان اعتیاد که از راه درست دی. اس. تی و ساختارهای درست تا ابد باقی خواهد ماند. انسانها وقتی دانایی خود را بالا ببرند همواره به صداهایی که میشنوند، پاسخ درست میدهند و صدای عقل را بهخوبی درک میکنند. اگر از راه کنگره بهترین حرکتها را انجام بدهی همواره در مقابل مشکلات بهترین تصمیمات را خواهیم گرفت و ذهنمان بهطرف مواد و یا رفتارهای ضد ارزشی کشیده نمیشود
اما شیطان تلاش میکند که انسان را از مسیر خارج کند، ولی اگر دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم و مسیر و هدف انسان در ارزشها باشد، مسائل و مشکلات را لعنت خدا نمیداند و چنین برداشتی نمیکند و آنجاست که میداند زمانی است که باید بازپرداخت بدهی خود را پرداخت کند و دیگر سر جایش مینشیند و تمرکز میکند که قبلاً راههای زیادی را رفتم و همه را امتحان کردم و نتیجهای نگرفتم، پس باید تاوان آن را پس بدهم و گوشبهفرمان عقل میدهد و تلاش را ادامه میدهد.
برای حرکت باید اطلاعات و آگاهی خود را بالا ببری و فرمانبردار باشی و در مسیر آموزش و علم حرکت کنی و برای حرکت نیاز به تجهیزات است مجهز بود، بهطور مثال: یک پزشک جراح تا تجهیزات کامل نداشته باشد، فقط آگاهی و علم جراحی را بداند نمیتواند یک جراحی را بهخوبی انجام دهد. نیاز به اتاق عمل، بیمارستان، کارکنان دارد و یا اگر جناب مهندس با توجه به علمی که داشتند بدون کنگره و تجهیزات کنگره نمیتوانستند کنگره را جهانی کنند.
بنابراین برای رسیدن به هدفهای بزرگ و کوچک باید تلاش کرد، انعطافپذیر، مقاوم بود در برابر مشکلات ایستادگی کرد، برای رسیدن به هدف هر موجودی وظیفهای دارد، ما باید وظیفه خود را پیدا کنیم و درراه رسیدن به آن تلاش کنیم و در کل هستی همه ما انسانها مسافر هستیم، همه درحرکتیم و در این حرکت آن چیزی که مهم میباشد مقصد هدف باید مشخص باشد، چون عدهای از انسانها هستند با سختی سفرشان را آغاز میکنند، مقصد هدف فراموش میشود و برایشان ارزشی ندارد و به خاطر همین در وسط راه گیج و سرگردان میشوند و ناامید به عقب برمیگردند.
مسافر و یا همسفر واقعی کسی است که همیشه میرود و هیچوقت متوقف نمیشود، میروند و میرسند؛ اما این رسیدن پایان راه نیست. دوباره حرکت میکنند و میدانند نباید راکد بمانند، چون آرامش رهایی از طوفان نیست بلکه آرام زندگی کردن در میان طوفان است، انسانی که تحمل سختی را ندارد، همچون آب راکد به مرداب تبدیل میشود و هیچکس صدایش را نمیشنود و کسی در کنارش به آرامش نمیرسد و با هیچکس کنار نمیآید، اما شکستن پایان راه نیست ...اینجاست که هیچکس بهاندازه خود من نمیتواند برای من فکر کند و مشکلم را حل نماید، ما پشت وادی را در خورجین داریم اگر بهدرستی آنها را کاربردی کنیم بقیه وادیها و راهها برایمان باز میشود، برای رسیدن به وادی چهاردهم و نفس مطمئنه نباید راکد بود و دست روی دست گذاشت. خود ناامیدی بدترین تاریکیهای جهل انسان است در مسیر زندگی هزاران پیچهای خطرناک و زمین لغزنده وجود دارد، اگر مجهز به دانایی و آموزش نباشی سقوط خواهیم کرد.
در سفر راهها هم سخت و هم سهل است، رمز و راز حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه دوم آنچه را که برداشت میکنی، عبور از منطقه کوهستانی یک حقیقت است و در یخبندان سرخوردن حقیقت است. باید سرسره بازی، ماشینسواری، اسکی بلد باشی و مجهز بودن یک رمز و راز است تا به کشف حقیقت برسیم.
باید دانست جاده چندپیچ دارد و نقشه آن را داشت، زندگی همهاش یک بازی و قمار است و بردوباخت دارد و دیگر مسئله مهم نیروهای بازدارنده همیشه مجهز هستند، باید بتوانی بر آنها غلبه کنی یعنی به دانایی مؤثر باید رسید، تشخیص راه درست در این مرحله است.
همهچیز در وجود انسان نهاده شده و نیازهایی دارند چه معنوی و چه مادی. یک سری از خواستهها را به آن میرسی که در راستای تلاش و حقیقت و علم بشر دارد و ما در هرکجا که قرار داریم، ازنظر خداوند بهترین جایی است برای آزمایش و ساختن ماست و اگر بخواهیم به بهشت خداوند برسیم باید پرهیزکار باشیم و از ضد ارزشها دوریکنیم، چون پرهیزکاری شرایط اول آسایش و آرامش است. در آخر انسان بودن زیاد سخت نیست، کافی ست مهربانی را یاد بگیری و مهربان باشی و کسی را از خود نرنجانی، انسانها را به صبر دعوت کنی، به صلح و آشتی دعوت کنی، زبانت نیشدار نباشد، چون یک جنس اصل همیشه بهتر از کپی هست و ارزشمند است و اصل باید با سند برابر باشد.
از انسان بودن یک خوبی و یک بدی میماند، آن چیزی باشیم که در بعدهای بعد هم همان جنس خوب باشیم تا به انسان دوبعدی و سهبعدی برسیم، یعنی بتوانی چند کار را باهم انجام بدهی. کنگره بیایی، کارت را هم انجام بدهی، درست را بخوانی، ایمان به خدا داشته باشی، قناعت را بلد باشی، پایههای مالی خود را مستحکم کنی و فخرفروشی نکنی و بخشنده باشی و به انسانها هم کمک کنی، اینجاست که به خودشناسی و خداشناسی رسیدی و یکتاپرست هستی، انسانهای سهبعدی همیشه شاد و پرانرژی و دارای درک بالا هستند، همه موجودات را دوست دارند.
پس قدر زندگی و حیات، قدر حضور خویش رنگمان را در صفحه دفتر خلقت بدانیم، چون محبت تجارب پایهها را محکم و استوار میکند، وادی هشتم راهی است برای بازگشت از هر گناهی و ضد ارزشها، بازگشت از ضد ارزشها و احقاق حق کردن و توبه به معنای آسایش و آرامش رسیدن است. پس برای حرکت کردن زمانی که خواسته به وجود آمد برای چیزی که میخواهیم خلق کنیم مثلثی را در نظر میگیریم
۱. درخواست کردن
۲. باور داشتن
۳. دریافت کردن و سه تا شرط دیگِ مبدأ، مقصد و هدف حرکت را با تفکر درست و تغییرات به وجود بیاید.
جبران خسارت برای من همسفر وجود دارد، باید حسابم را صفر کنم و سعی کنم از این به بعد بدهی نداشته باشم و در سفر دوم پالایش و تزکیه انجام بدهم و بدون ترس از مانعها و مشکلات عبور نمایم. آری خراب کردن آسان است، اما ساختن و سازندگی و رسیدن به هدف سختی راه دارد و در مسیر راه با هزاران مشکل و مانع بر خواهی کرد، اما مهم این است پریدن را بیاموزی و از روی چالههای زندگی بتوانی بپری وجهشی قوی و استوار داشته باشی.
نویسنده: همسفر صدیقه آتشبار
نگارنده: همسفر هانیه