جلسه سیزدهم از دور بیست و هفتم سری کارگاه های آموزشی خصوصی ویژه همسفران کنگره 60 نمایندگی سمنان روزهای دوشنبه با استادی اسیستانت محترم سمنان خانم آزاده منصوری و نگهبانی خانم فاطمه و دبیری موقت خانم آزاده با دستور جلسه هفته ایجنت، اسیستانت و مرزبان در تاریخ 96/06/27 راس ساعت 16 آغاز به کار نمود .
خلاصه سخنان استاد:
ممنونم بابت همه لطفها و محبتهایی که به من داشتید. هرچه گفتید در وجود خودتان بود. ولی خب من عاشق کنگرهام و در آن شکی نیست. یعنی یک روزی اگر جسد من را خاک کنند ولی بازهم من در کنگره هستم، چون واقعاً کنگره را دوست دارم و تنها جایی که حال من را خوب میکند کنگره است. چه روزهایی که میآیم و چه روزهایی که من نمیآیم فکرم در کنگره هست. سعی میکنم آموزش بگیرم.
شکر خدا دو یا سه دوره مرزبانی را تجربه کردم. دو دوره باخانم همتی و یک دوره باخانم حافظی.
در مرزبانی واقعاً آموزشهای زیادی را گرفتم و در مرزبانی خیلی نقطه تحمل بالا میرود چون نقطه تحملم خیلی پایین بود و خیلی آموزشهای قشنگی را در لژیون داری گرفتم و از همه مهمتر جایگاه اسیستانت بود، چه دوره قبل و چه این دوره.
حالا تعریف اسیستانت: همان ایجنت است و درواقع دستیار دیدهبان خانمهای همسفر است. رابط بین خانم آنی و مرزبانها و راهنماهاست. درواقع اسیستانت مشاور مرزبانها و راهنماهاست؛ یعنی درواقع کسی مشاوره و راهنمایی میخواهد بگیرد در هر زمینهای، از اسیستانت آن شعبه میگیرد.
در این دو دوره علیالخصوص دوره دوم که تجربیات من به نسبت از دوره اول بیشتر بود سعی کردم لژیونها را بیشتر کمک کنم. لژیونها هدفمندتر شوند. چون آن چیزی که قرار است از کنگره بیرون بیاید به نظر من از دل لژیون بیرون میآید. هرچقدر لژیون آموزش سالمتر و درستتر، همراه با عشق باشد، خروجی بیشتر دارد. درواقع کار من اسیستانت در کنار راهنمایان و مرزبانها همین است که سطح کیفی آموزش را بالا ببرند؛ یعنی اگر فرضاً در آزمون دو یا سه تا قبولی میدهیم بگردیم عیب و ایراد آن را پیدا کنیم و سعی در برطرف کردن آن داشته باشیم و ببینیم عیب کار کجاست؟
من دقیقاً بعد از نتایج آزمون هم دوشنبهها و هم 5 شنبهها در لژیون کمک راهنمایان نشستم، کار راهنمایان عالی است و دارند زحمت میکشند و واقف شدند که کار انجام دهند شکی نیست اما باید اسیستانت هر شعبه یک چهارچوبی را (درست است قانون اصلی ما را جناب مهندس تعیین میکند) و یکسری چیزها را که چه شکلی میخواهیم اجرا کنیم را اسیستانت خیلی میتواند به راهنمایان کمک کند و این شد که درواقع یکجورهایی سرخط را بدهد که حالا بیاییم از این زاویه و درب وارد شویم، شاید بهتر عمل کردیم چون همیشه خودمان داریم آموزش میبینیم و اینطور نیست که بگوییم آموزش دیدیم دیگر تمام شد پس هر حرفی بزنیم حجت است.
همه کارهایمان آزمونوخطاست. به خاطر همین من آمدم در دوره قبل گزارش ماهانه را طراحی کردم و بین راهنمایان عزیز توزیع کردم تا طبق آن چارت بیایند کار کنند و در این دوره بیاییم در قسمت فنی بیشتر کارکنیم.
فقط به خاطر همسفران عزیز است.به قول آقای مهندس کار همسفر از یکجهت سخت است که دیگر شربت و تریاک و جیرهای در کار نیست، هرچه هست کار کردن جهانبینی و سیدیها و خدمتهاست که باید درست کنیم. چون همسفر قبول کند که کجوکوله است و در دوران اعتیاد آنقدر ضربه خورده و چکش روی آن خورد که کج شد. و در اینجا میآید که صاف شود و اخم نداشته باشد و لبش همراه با لبخند باشد. میآید اینجا چهرهاش زرد نباشد و راحت و راست باشد و اندیشهاش پاک باشد و قلبش سالم باشد. همه و همه اینها را مدیون آموزشهای جناب مهندس و سرکار خانم آنی هستیم که انشا الله خداوند به ایشان سلامتی بدهد و سالیان سال باشند و ما هم زیر سایه این عزیزان.
دو سه نکته را بگویم.
یکی اینکه بچهها اکثراً آمدند از سختی مرزبانی و اسیستانتی گفتند، اما به نظر من شیرینیاش بیشتر است و اگر قرار بود کار مرزبانی و اسیستنتی و ایجنتی خیلی فقط سخت باشد و هیچ لذتی و شیرینی نداشته باشد شک نکنید دو ماه یا سه ماه بعدازآن جایگاهی را که دارد خدمت میکند بعدازآن تحویل میدهد. پس قطعاً شیرینی دارد.
مگر دیوانه است؟ حقوق که نمیگیرد. سخت هم باشد. پس برای جی اصلاً میماند؟ قطعاً یکچیزهایی دارد.
من با چه دید به این جایگاه نگاه کنم خیلی مهم است و آن درواقع تعیینکننده راه من است، چه این راه سخت باشد یا آسان.
اگر من با این دید نگاه کنم که من آزاده از صبح دارم میآیم و خدمت میکنم و همهچیز را میدانم و همهچیز حالیم است اما بقیه چیزی نمیدانند و متوجه نیستند، قاعدتاً ترخیص نخواهم شد، چون قرار است به یکسری از آدمها که دور از جان خیلی نا دانند یکسری چیزها را حالی کنند و فقط به آنها آموزش بدهند و وقتی این کار را بکنند کارشان خیلی سخت میشود .
آن سختی که جناب مهندس به آن اشاره کردند سختی اول است درست، اما شیرینی آن، زمانی است که من دارم برای خودم آموزش میبینم شیرینی آن آنجاست و من دقیقاً متوجه میشوم اگر در مرزبانی دارم سختی میکشم و اگر در دوره اسیستانت دارم میروم تهران و میآیم باید با مرزبانان و کمک راهنمایان هماهنگ کنم و فقط کار اسیستانت این نیست که با دو تا مرزبان هماهنگ کند بلکه باید با تکتک کمک راهنمایان آن شعبه هماهنگ کند و محبت را که در دلشان هست واقعاً نشان بدهد و محبت و اتحاد بین مرزبانان و راهنماها باید برقرار شود چون اگر راهنما یک ساز بزند و مرزبانان یک ساز بزنند ره جو از سروکلهاش میزند و آنوقت دیگر حالش خوب نمیشود و حالش خراب میشود. اسیستنت کارش این است که بیاید آن عشق واقعی را و آن اتحاد واقعی و احترام واقعی را اولازهمه به مرزبان آموزش دهد و مرزبان به راهنماها و راهنماها جاری کنند.
اگر این اتحاد نباشد آن سیستم قطعاً رکود میکند و این موضوع دقیقاً در قسمت صور پنهان است و در صور آشکار اگر به هم بخندیم اما در صور پنهان خنجر برای آن آدم برداریم باز همان صور پنهانکار خودش را میکند.
کسی اینجا حالش خوب نمیشود آنوقت کار خیلی سخت است و خوشبختانه در گروه خانواده ندیدم اما در گروه آقایان خیلی از مرزبانان متأسفانه بعد از دوره مرزبانی میروند چرا؟ جون بیشازاندازه به این قضیه سخت نگاه میکنند، اصلاً اینقدر سخت نیست. خیلی شیرین و راحت است.
چه زمانی خیلی سخت است؟ زمانی که من بخواهم در خلاف جهت حرکت کنم، وقتی در مسیر رود در مسیر موافق رود بیفتم شنا کردن و راه رفتن راحت میشود اما زمانی سخت میشود که من بخواهم خلاف جهت رود حرکت کنم. قانون یکچیزی را میگوید، اسیستانت هم قانون را میآید میگوید اما من میخواهم برخلاف آن حرکت کنم سخت میشود. اگر خیال کنم که فقط من میدانم خلاف جهت است، کار سخت میشود. عشق نباشد کار سخت میشود.
نکته دیگر به قول جناب مهندس همه ما که یک جایگاه خدمتی راداریم چه مرزبان، اسیستانت، راهنما، ایجنت و... همه خدمتگزاریم. هرکس در هر جایگاهی که هستند به همان میزان دارند خدمت میکنند توی همان میزان خدمتگزارند. خدمتگزار رئیس نیست بلکه خادم است. دیدید برخی ادارات مسئولینشان چقدر بدبرخورد میکنند؟ اما خدا را شکر در کنگره اینطور نیست چون در قسمت جهانبینی آموزش دیدیم که ما خدمتگزاریم و خدمتگزار تکتک سفر اولیها و سفر دومیها هستیم. پس باروی باز و عشق خدمت کنیم. طلب که نداریم. دیدید که یک کارگرمی آید در خانه شما کار کند چقدر در آن لحظه خوب نظافت میکند؟ چون در آن لحظه خدمتگزار است و به نظر من ایجنت، مرزبان، اسیستانت و راهنما همه خدمتگزارهای کنگره هستند. جایگاه معنویشان خیلی بالاست و در این شک نکنید و مزدشان را خداداده و میدهد. اما ازلحاظ کار کردن رئیس نیستند. بگویند یک جای خاصی در کنگره جای ماست و باد به غبغب بدهیم، کسی جرئت نکند حرف بزند. اصلاً چنین نیست.
خدمتگزار یعنی خادم مردم. در حرم امام رضا رفته باشید، دیدید بعضی از خادمان خیلی خویند اما برخی خادمان متأسفانه بد شدند. بعضیها اینقدر خوب برخورد میکنند که دوست دارید از سمت آنها بروید اما بدبرخورد کنند نه.
اینجا خادمین کنگره باید لبخند بر لب داشته باشند. بنا به هر دلیلی وقتی یک همسفر اولی از همهجا رانده و مانده باشد و با هزار درد و بدبختی به کنگره میآید امیدش من هستم و امیدش راهنما و مرزبان و اسیستانت است وظیفه آنها است که بخندند.
این روز زیبا را به جناب مهندس، خانم آنی راهنمای خودم، استاد امین، آقای حکیمی و مرزبانان گروه خانواده خانم سمانه و خانم پریسا و همکار خوبم آقای ربیعی تبریک میگویم.
جشنی به مناسبت هفته اسیستانت و ایجنت و مرزبان برگزار گردید که شما را به دیدن تصاویری از این روز به یاد ماندنی جلب می نماییم...
مراسم تقدیر از مرزبانان و اسیستنت محترم...
تهیه گزارش و تنظیم :همسفر ام البنین ره جوی خانم مریم لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1749