انسانها بهواسطهی آموزش پذیری و توانائی اجرای آموزشهای دیدهشده موجوداتی دوبعدی هستند، انسان دوبعدی، انسانی است که بتواند مسائل اطرافش را تجزیهوتحلیل نماید و توانائی حل معضلات و مشکلات خود را داشته باشد. کسی که بتواند بیماری اعتیادش را درمان نماید انسان دوبعدی است. شخصی که به کنگره 60 آمده و توانائی درمان اعتیادش را ندارد بهمثابهی یک ماهی که فقط قابلیت شنا کردن به یک سمت و حرکت به جلو را دارد، یک موجود تکبعدی هست و محکومبه فنا و نابودی است.
در طول تاریخ بسیاری از موجودات بهواسطهی تغییرات جوی و اقلیمی محکومبه انقراض و نابودی شدند ولی انسان به دلیل برخورداری از قوهی تشخیص و تحلیل مسائل پیرامون و سازگاری و بهرهگیری از دانش به حیات خود در کرهی زمین تاکنون ادامه داده است، انسانی که غیر از پرداختن به تنازع بقاء به سایر مسائل بپردازد انسانی دوبعدی است.
متأسفانه برخی از انسانها از حیوانات هم پستتر میباشند، شیر بهعنوان یک حیوان درنده پس از خوردن شکار و سیر شدن تا گرسنگی دوباره اقدام به شکار نمیکند، اما بعضی از انسانها گرگصفت بوده رفتارهایشان مانند گرگ هست، گرگ گلهای را برای شکار یک بره میدرد و نابود میکند خیلی شگفتانگیز هست که همان گرگ از خانواده و افراد گلهی خودش محافظت و دفاع مینماید ولی انسانهایی هستند که همهچیز را از خانوادهی خود دریغ میکنند حتی حق برادر و خواهر یتیم خود را ناحق میکنند، این مطالب برای دیگران نیست این رفتارها ناشی از صفات من است و تا مادامیکه در شرایط زمانی و مکانی اتفاقی قرار نگیریم مشخص نمیشود که هرکسی چه واکنش و رفتاری از خود نشان میدهد، اگر پدرمان فوت کرد و حق برادر یتیم ما در دستمان بود و نخورده و حق را ناحق نکردیم، انسان هستیم.
آن زمان که در طول درمان تدریجی اعتیاد برای رفع دردهای دستوپا شربت بیشتری نخورده و یا گریز نزدیم آن موقع حساب است.
موجودات تا یکزمانی تحت امر و فرمان مطلق هستند یعنی ساختار و برنامهریزی آنها بهگونهای هست که در شرایط قرار بگیرند، ریشه دوانیده، ساقه و برگ داده و رشد نمایند و تابعی از نور خورشید، آبوخاک هستند و حذف هریک از پارامترها باعث حذف موجود، از چرخهی حیات مادی میگردد با توجه به اینکه بهواسطهی وجود انرژی و قانون بقای ماده و انرژی موجود موردنظر نابود نمیشود، مواد و عناصر هم تابع همین قانون میباشند و مادامی برای موجودات و عناصر صادق است که اختیار نداشته باشند، بهمحض تفویض اختیار قضیه شکل دیگری پیداکرده و متفاوت میشود.
شخصی را در نظر بگیرید که به خاطر انجام جرمی حکم اعدامش صادرشده و دیگر از کسی کاری برنمیآید. خانوادهاش میدانند که اعدام میشود اما همه امید دارند و این امید تا لحظهی آخر جان دادنش ادامه دارد، اما بهتر از همه خود شخص در آخرین لحظات میفهمد که این فقط یک امید واهی بوده است. به نظر من انسانها همراه خود مجموعهای از چیزهای واهی رادارند، حال هرچه از اختیار دورتر میشویم پاکتر هستیم چون تسلیم هستیم و این تنها به خاطر عدم وجود اختیار و قرار گرفتن در نظام قانونمند طبیعت و عکسالعمل سریع نسبت به محیط هست، مانند آب که برای آن کلام خداوند خوانده شود، شکل و ترتیب قرارگیری مولکولهایش مرتب و زیبا میشود و در صورت قرار گرفتن در محیطی بد و یا در مجاورت اصوات و کلمات زشت آرایش مولکولی آن بههمریخته و زشت میگردد و این تا زمانی که آب فاقد اختیار است، ادامه دارد ولی بهمحض اینکه موجود صاحباختیار و روح شد به کمترین حد تأثیرپذیری از محیط اطراف خود میرسد، چون فقط با داشتن اختیار، من دیگر تحت نظام و فرماندهی کل حاکم بر هستی نیستم و فرماندهی کوچک وجود خود را دارم، تا زمانی که بهواسطهی تزکیه و پالایش و انجام فرمانها و حرکت در صراط مستقیم من هم جزئی از کائنات و هستی شده باشم. در غیر این صورت هیچ امیدی نیست مگر تا پای چوبه دار و روز حساب و شاید یک امید واهی.
اگر میخواهیم حالمان خوب باشد باید جرئت داشته و بهای حال خوب خودمان را بپردازیم، اگر میخواهیم دوستمان داشته باشند باید بهای دوستداشتنی بودن را بپردازیم، اگر میخواهیم وارد سفر دوم شویم و یا کمک راهنما بشویم باید بهای سنگین آن را با تمام وجود و از روی عشق و رغبت بپردازیم، اینکه بخواهیم ساختار و سیستم الهی نگاهی به ما هم داشته باشد و نیروهای الهی ما را دوست داشته و مراقب ما باشند باید در مسیر درست قرارگرفته و عمل سالم انجام بدهیم، دیگر نمیتوانیم اشتباه کنیم.
یک مطلب مهم که همه ما باید به آن توجه کنیم این است که: هیچوقت از دیدن ناراحتی، شکست و عذاب دیدن دیگران خوشحال نشویم، چون هر چیزی که ما را خوشحال کند ناخواسته نظام هستی و ساختار و خداوند آن را برای ما خواسته و فراهم میکنند، اگر کسی رها شود و شما ناراحت بشوید به کائنات فرمان میدهید که از رهایی و رها شدن ناراحت میشوید، پس سیستم جوری برنامهریزی میکند که شما رها نشوید.
ساختار کائنات بهگونهای است که من هزاران هزارباررفته و آمدهام، هست شده و نیست گردیدم، چرا حالا که امکان و زمینه آموزش دیدن و بالا بردن میزان دانائی و توانائی اجرائی کردن دانائی را در کنگره 60 دارم بهعنوان تنها عامل و فاکتوری که میتوانم با خود و همراه خود به جهان دیگر برده و حرکت سریعتری بهسوی کمال داشته باشم، استفاده لازم و مکفی را نکنم؟!
زندگی خوب یا بد داشتن مثل قرار گرفتن در کنار در بزرگی است همراه با دستهکلید، باید کلید قفل در را داشته باشم تا از سرزمین بدیها گذر کرده و از در خوشبختی عبور کنم، برای رسیدن به سفر دوم باید کلید مربوطه را داشته باشم و به دست آوردن کلید در سایه اختیار هم سهل است و هم سخت، در رآکتورهای اتمی کارمندان برای خروج از محوطه کاری مورد آزمون و آزمایش امواج رادیواکتیو قرار میگیرند و در صورت آلودگی حق عبور و بیرون آمدن ندارند، سرزمینها جداجدا است، شما نمیتوانید با ذرهای آلودگی وارد سفر دوم شوید.
اینکه من یکبار اشتباه کنم اصلاً مهم نیست، بچه برای اینکه راه رفتن بیاموزد زمین میخورد و حق زمین خوردن دارد ولی اختیار به تکرار اشتباه و اصرار بهاشتباه حق نیست، حماقت است.
نویسنده: مسافر علیرضا زرکش
تایپ و ویراستاری : مسافر پیام پویاگهر
نگارنده: مسافر احمد
منبع کنگره 60 : وبلاگ نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2466