English Version
English

خادمین نور

خادمین نور

درجایی خواندم که سه مرحله در زندگی هر فردی وجود دارد:

1: قربانی هستیم 

2 : به سمتی می‌رویم که خالق زندگی خودمان باشیم .

3 : اگر شانس بیاوریم و موفق شویم خادم خداوند خواهیم شد .

تصور اولیه من هم از همسفر بودن ، قربانی شدن خودم و مادرم در این وادی بود  . اولین روزهایی که وارد کنگره شدم از این‌که به من برچسب همسفر زده می‌شد ، حس خوبی نداشتم ، چون این ویژگی من را یاد مسائل و سختی‌ها و مشکلاتی که در آن قرارگرفته بودیم می‌انداخت . ولی یک کشش و جاذبه‌ای در کنگره مرا جذب کرد ، گاهی اوقات اولین روزی که وارد مدرسه می‌شوی اگر از شما بپرسند که دانش‌آموز بودن یعنی چه ؟و یا کلاً چه احساسی از جایگاه دانش‌آموزی داری ؟نمی‌توانی پاسخی بدهی هرچند که دانش‌آموز باشی ، چون تازه مسیر آغازشده و تعریف و حس تو بستگی دارد به اینکه که چگونه حرکت کنی  ، اگر در راستای اهداف آموزشی تعیین‌شده و در چارچوب قوانین مدرسه  و نظام آموزشی ... حرکت کنی ، قطعاً به‌مرور دریافت‌های خوبی خواهی داشت که دانش‌آموز بودن را لذت‌بخش خواهد کرد و اگر غیرازاین باشد به نظرت مدرسه و درس و معلم و آموزش همه عذاب‌آور هستند

 حالا هر جایگاهی که انسان تجربه می‌کند ، به‌محض قرار گرفتن در آن نقطه ، نمی‌تواند درک خوبی از موقعیت خودش داشته باشد، من هم از این قاعده مستثنا نبودم و به نظرم همسفر یک واژه نمادین بود برای مشخص نمودن گروهی از افراد که باهدف نجات خودشان از وادی اعتیاد...

چه خوب که بعضی وقت‌ها مسیرهایی تو زندگی‌ات باز می‌شود که در اصل تو هیچ برنامه و هدفی برای قرار گرفتن در آن مسیر نداشته‌ای ، درست مثل جمله استاد سیلور که می‌فرمایند خواسته ما آن چیزی نیست که می‌بینیم و می‌خواهیم ، بلکه آن چیزی است که نمی‌بینیم و نمی‌خواهیم ، هر چیز فکر می‌کنم می‌بینم اصلاً فکر نمی‌کردم که همسفر بودن جز خواسته‌های من باشد ولی وقتی به شکلی که شاید گفت ناخودآگاه در این  جایگاه قرار گرفتم (همسفر )متوجه شدم که حتی در خیال من هم نمی‌گنجید که چه آموزش‌ها و حس‌های خوبی در این جایگاه وجود دارد . و این جایگاه می‌تواند نقطه عطفی در تمامی طول زندگی‌ام باشد....

به قول جناب آقای مهندس در متن وادی‌ها گاهی یک ارزش به‌مانند آب گوارا  در کوزه گلی می‌ماند که از ظاهرش نمی‌توانی حدس بزنی که چه نوشیدنی گوارایی در آن وجود دارد و بالعکسش یک ضد ارزش در ظرفی زرین با ظاهری مجلل و دل‌فریب که با نوشیدنش به‌سوی نابودی و مرگ قدم برمی‌داری .

من از پوسته همسفر بودن به لطف خداوند و تمامی آموزش‌های خوبی که از طریق راهنمایم و همه  خدمتگزاران کنگره 60 دریافت کردم ، متوجه هسته این جایگاه شدم ، به قول کنگره‌ای‌ها  ،محسوسات را با معقولات نمی‌توان توضیح داد ، شاید خیلی خوب نتوانم بگویم که چقدر این جایگاه برایم خوب بوده و یا حالا نفهمم که به‌واسطه تجربه همسفر بودن چه آگاهی‌هایی را دریافت کرده‌ام ، بازهم از کلام مهندس دژاکام برای انتقال منظورم استفاده می‌کنم که دریکی از سی‌دی‌هایشان می‌فرمایند : گاهی اوقات یک شخص در کنگره واقعاً به عمق نعمت و عظمت جایگاه‌هایی که تجربه می‌کند پی نمی‌برد ، یعنی گیرنده‌هایمان برای درک آن امواج قوی الهی ضعیف است .

من فقط می‌دانم که این جایگاه به من کمک کرد تا به سمتی حرکت کنم که دیگر قربانی نباشم  و  حس خوبی نسبت به خودم داشته باشم  و به‌اندازه‌ای که  تلاش کردم در چارچوب قوانین کنگره و حرمت‌ها و آموزش‌هایش حرکت کردم فرصت خدمت نیز به دست آوردم که آرامش و لذتی که در خدمت به همسفران دیگر ، تجربه کردم ،  اصلاً قابل وصف نیست !

امیدوارم همه عزیزانی که در سرتاسر جهان به هر دلیلی خود را قربانی اعتیاد می‌دانند و زخم‌خورده این وادی هستند در مسیر کنگره 60 قرار بگیرند و با همسفر بودن ، قهرمان سفر زندگی خودشان باشند .

در پایان صحبت‌هایم را با این پیام که پیام سفر اول می‌باشد به انتها می‌رسانم :

همسفر ! تو بر مرکبی نشسته‌ای که گرچه دیر به مقصد می‌رسی ، اما عجله نکن و تا مقصد به هر آنچه دوست داری ، مشغول باش  و بدان همسفران در آن مکان لامکان تو را یاری خواهند نمود .

به قلم همسفر آیدا

منبع : نمایندگی شادآباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .