English Version
English

پله به پله؛ بخش چهارم

پله به پله؛ بخش چهارم

امروز ما باید این را بدانیم، برای اینکه بتوانیم به رهائی برسیم و در مسیر کنگره قرار بگیریم یک سری امور را باید انجام بدهیم. مطالعه در سایت کنگره، مشارکت در جلسات، حضور در آزمون ها و شرکت در جلسات پارک طالقانی و پارک لاله، استخر رفتن و حضور مستمر در لژیون و ارتباط گرفتن با دوستان هم لژیونی و دیگر عزیزان در کنگره، گوش دادن به سی دی های آموزشی و از همه مهمتر، خدمت کردن در کنگره (به هر اندازه و به هر نوعی که برای ما امکان دارد). اگر این مسائل را رعایت کنیم، امکان ندارد که به رهائی و تعادلی که مد نظر کنگره است نرسیم.

ما در ادامه باید بدانیم که مسافر هستیم و مسافر یعنی کسی که به سفر می رود. سفر داری سه پارامتر می باشد. 1- مبدا  2- مقصد  3- هدف.

سفر تدریجی (پله به پله) برای یک سفر اولی، یک سفر ناشناخته است. دقیقا به همین خاطر ما در حین سفر باید فرمانبرداری کنیم. چون از زیر و بم مسیر با خبر نیستیم. و گرنه غیر ممکن است که به پایان سفر برسیم. یک مسافر باید دانش سفر کردن را از فرمانده خود کسب کند و اگر فرمانبرداری کنیم، تنها در پایان سفر به یک فرمانده لایق تبدیل میشویم.

داشتن یک فرمانده خوب و گوش کردن به حرف او مانند این است که دانائی در هر لحظه با ماست و ما آن را در لحظه کسب  می کنیم.  و البته که، هیچ حرکتی بدون فرمانده به نتیجه نمیرسد.

هیچ سفری بدون راهنما ممکن نیست و این را باید بدانیم که هر چیزی برای خودش فرمانده دارد وهمانطور که همیشه در اول  تمام جلسات کنگره60 گفته می شود  (قدرت مطلق الله) تنها خداوند است  که قدرت مطلق دارد.  این  فرانبرداری  برای رسیدن به مقصد و فرماندهی بسیار نقش اساسی را اجراء  می کند.

انسان ها معمولا دو دسته اند. دسته اول فرمانبردار هستند و دسته دوم خود فرمان و یا خودسر. که اصولا دسته دوم خیلی زود به زوال نزدیک می شوند. زیرا بدون تفکر و بدون فرمانده حرکت می کنند و همانطور که در وادی اول خواندیم، بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود. این را باید بدانیم که قطعا انسان های موفق همان فرمانبردارهای گذشته بوده اند.

مثلا در کنگره می بینیم که کمک راهنمای موفق، یک استاد فرمانده موفق داشته و آن استاد، زیر نظر فرمانده لایقی مانند جناب مهندس دژاکام آموزش دیده و خود جناب مهندس به همین منوال از دیگر فرماندهان فرمانبرداری مطلق نموده است و همه از یکدیگر تاثیر گرفته اند و این عین حقیقت است که فرمان دست شخص فرمان بردار است و فرمانده با درایتی خاص، گوشه کنار و زوایای تاریک یک سفر، و کلیه دست اندازها را به ما نشان میدهد.

این ما هستیم که فقط و فقط باید گوش بدهیم و به مسیری که فرمانده خوب می شناسد، پا بگذاریم و پله به پله حرکت کنیم تا به پایان سفر برسیم و انشاالله خودمان  تبدیل به یک فرمانده لایق بشویم و همین زنجیره ادامه دارد و این موضوع در افراد خود فرمان صدق نمی کند. فرمانده غیر از اینکه با عمل و رفتار نافذش برما تاثیر میگزارد، یک نیرو و قدرت مضاعفی در صور پنهان دارد که قطعا از ما قوی تر است و باید بدانیم که صور پنهان ما حریف مواد مخدر و دیگر ضد ارزش ها نمی باشد.

این را بدانیم و مطمئن باشیم که اگر ما در هر زمینه ای یک سفر خوب داریم و به راحتی سفر میکنیم و به مقصد می رسیم، به خاطر تفکر و حس بانفوذ و قدرتمند راهنمای ما بوده است که ما موفق شده ایم و این عین واقعیت است و باید مسافر حتما در فضائی که راهنما برایش تعیین کرده سفر کند. این سفر تدریجی و پله به پله ما را در کنگره زنده می کند و وای به حال کسی که به کنگره می آید ولی هنوز توی مرگ و ضد ارزشها  دست و پا میزند.

اعتیاد یک توهم لذت بخش برای آدم هایی است که دائما توی ذهن و رویا زندگی می کنند هر چند که ما هم توی اعتیاد برای خودمان یک فرمانده داریم و این همان فرمانده سیاهی است. فرماندهی به دو دسته سفیدی و سیاهی تقسیم می شود. که هر دو زیر نظر خداوند هستند و این ما هستیم که یکی از آنها را انتخاب می کنیم. فرمانده سفیدی مثل کنگره60 با دانائی و نیرو مثبت که خداوند را نشان میده و فرمانده سیاهی مثل دوران مصرف مواد و پرداختن به ضد ارزشها می باشد.

باید فرمانده خود را طبق نیاز و زمینه مشکل خود انتخاب کنید و به ایشان اعتماد کنید. دقیقا مثل معلم های عزیز که در یک مدرسه تدریس می کنند. که هر معلم برای تدریس یک درس انتخاب می شود. هیچ مکانی وجود ندارد که در زمینه درمان اعتیاد و خدا شناسی  به اندازه کنگره60، درونش اطلاعات و علم وجود داشته باشد. و آن کسی که در مسیر کنگره60 توان رسیدن به مقصد، بصورت سالم را دارد  بسیار انسان ارزشمندی است. اگر نمی توانید این را حس کنید، بدانید دربرابر این اطلاعات و دانائی ها عایق هستید و مقاومت نشان می دهید و هنوزخواستار رهائی نیستید.

در کنگره این مسافر است که باید دستش را بلند کند و بسوی راهنما بگیرد تا ایشان در جواب دست مسافر را بگیرد و به رهائی برساند و در کنگره تمامی مسافران از جناب آقای مهندس دژاکام تاثیر می گیرند. وقتی به کسی می گویند مسافراین اسم نیست، بلکه صفت است. ما د رکنگره اسم را یدک نمی کشیم، بلکه صفت را یدک می کشیم.

چون صفت یعنی حق الیقین و چون دیگر من آموخته ام که چگونه رها بشوم. در نهایت کسی که در کنگره رها میشود فرمانده می شود و قطعا فرمانبردار لایقی بوده و هر چقدر شما گوش به فرمان باشید قطعا جایگاه خوب و بهتری دارید. انسان ها با عقلشان می توانند خود را مهار کنند و انسان ها مثل تور ماهیگیری و بصورت مشبک از هم دیگر تاثیر می گیرند و راهنما  روی عقل شما کار می کند؛ والسلام

 

 

نویسنده: مسافرعلیرضا زرکش
نگارنده:  مسافر بهنام  

 

 

آرشیو مطالب

بخش اول
بخش دوم
بخش سوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .