من و جزء من
خروج از خود و بازگشت به خود اساس شناخت است .مرتب باید از خود بیرونروی و به خود بازگردی،بیرون رفتن یعنی به جزء من اندیشیدن ،بازگشت یعنی از جزء من به من آمدن .
تمام عالم را در نظر بگیریم در دو کلمه خلاصه میشود ،همه هستی من و جزء من میباشد ،شما یک من دارید و غیر از تو ،غیر من میباشد .غیر من شامل چی میشود؟
خیلی چیزها هر چیز غیر شماست غیر من میباشد.
برای اینکه غیر من را بشناسی یک کمی از من بیرون میآیید و بعد برای اینکه بدانم که من میشناسم غیر من را باید بازگردم به خودم.
درون من آی ،ای که از من ،من تری
حقتعالی جزء من هست و من محاط او هستم او جزء منی است که من در مقابل او باقی نمیمانم.عالم جزء من است اما وقتیکه به حقتعالی میرسیم ،جزء من غیر من هست اما غیری است که جایی برای من باقی نمیماند.
وقتی به غیر خودم که حقتعالی است توجه کردم آنوقت احاطه حقتعالی چیزی برای غیر خود باقی میگذارد ؟
خیر،انسان نهتنها غیر خود را توجه میکند بلکه غیر خود را انتخاب میکند کلاً انسان انتخابگر است شما وقتی به بازار میروی انتخاب میکنی راهی را که میروید انتخاب میکنی ، همهچیز غیر خود را انتخاب میکنی آیا خود را انتخاب میکنی یا نه؟
هر چیزی را که بخواهی اکتساب کنی را انتخاب میکنی آیا آدم خودش را انتخاب میکند یا نه ؟
بله انسان خودش را هم انتخاب میکند.
اگر انسان خودش را انتخاب نکند یعنی معلوم نیست کی هست مانند زمان مصرف که اگر خودش را انتخاب نکند ول هست چون انسان همهچیز میباشد و خواستههای انسان چندرنگ است .
حال باید از بین هواها و هوسها انتخاب بکند یا ول بکند؟
ول کردن یعنی معلوم نیست چی میشود؟
یک رندی کلامی میگفت:
من آدم بدجنسی نیستم اما همیشه میل دارم گنجشکها را بترسانم.
اگر خودش را ول کند بعد دیگران را هم میترساند و کمکم کارش بهجایی میرسد که همهکس را میترساند.
میدانید چرا برای لحظات عمر ارزش قائل نیستیم؟
برای اینکه فکر میکنیم تکرار میشود،می گوئیم این دقیقه نشد ، دقیقه دیگر فکر میکنیم تکرار است و برای وقت خودمان ارزش قائل نمیشویم بنابراین انتخاب هم لحظه آفرینش است لحظه انتخاب ما دیگر تکرار نمیشود پس آن لحظهای که در اختیار ماست ببینیم چه انتخاب میکنیم.
با احترام همسفر فریبا طوطیان
- تعداد بازدید از این مطلب :
3462