English Version
English

جهان بینی؛‌ گفتگو با استاد امین دژاکام

جهان بینی؛‌ گفتگو با استاد امین دژاکام

دستور جلسه هفتگی این هفته جهانبینی 1 و 2 می‌باشد؛ یکی از نوشتارهای مهم و پایه، که نقش مهمی در سفر و زندگی مسافران و همسفران کنگره 60 دارد جزوات جهانبینی است. مطالبی که به بیان نویسنده آن، حاصل سالها کاوش، و درگیری با نیروهای بازدارنده و عبور از آنها می‌باشد. شاید بسیاری علاقه‌مند باشند با استاد جهانبینی و سیر تولد جهانبینی کنگره 60، بیشتر و از نزدیکتر آشنا شوند. در همین راستا ترکیبی از مصاحبه‌های استاد امین دژاکام در طول سالهای گذشته تا کنون به صورت روایت از زبان ایشان مدون شده و در اختیار خوانندگان عزیز قرار می‌گیرد.

 

  • کاوش در مساله جهانبینی از چه زمانی شروع شد؟

اگر بخواهم بگویم که چه زمانی به صورت جدی وارد مبحث جهانبینی شدم ،از زمان دبیرستانم بوده است، خانواده من بسیار اهل مطالعه بود به خصوص پدرم و همیشه سعی بر این داشت که بتواند به آدمها کمک کند و ما هم علاقه داشتیم از این موارد سر در بیاوریم، از دبیرستان یکی از مواردی که باعث شد من به جهانبینی علاقه مند شوم، این بود که من نمی‌توانستم همانند هم سن وسالهای خودم با جمع ارتباط برقرار کنم به عبارتی بسیار منزوی بودم .

مدام در حال راه رفتن و فکر کردن بودم و اگر جایی تولدی بود ، جایی که دخترهای جوان یا پسرهای جوان جمع می شدند من فرار می کردم. توی مدرسه؛ شیطنتهایی داشتم با دوستانم ولی زیاد اهل بیرون رفتن یا سینما رفتن نبودم ، روی همین حساب ناخود آگاه دنبال پیدا کردن راهی بودم که خود را از این مخمصه بیرون بکشم . خوب وقتی آدمها از یک هنجار جامعه فاصله دارند به این معنی است که یک جای کار ایراد دارد. اگر داخل زندان باشی دنبال بیرون آمدن ازآنجا خواهی بود ،اگر داخل بیابان گیر کرده باشی دنبال پیدا کردن راهی به سمت شهر و آبادی خواهی بود ،که از تشنگی نمیری و من هم آن زمان دنبال پیدا کردن راهی برای بیرون آمدن از انزوا و فشار بودم.                                                                                       

البته دور نمایی ازآینده خود داشتم، که قطعا باید به دانشگاه می رفتم و این مسئله ای قطعی بود و 70 درصد مسئله من روی آن متمرکز شده بود ولی به غیر از آن دنبال خنثی کردن فشاری بودم که با همه سادگی‌اش از پس آن بر نیامده بودم و آن ارتباط بر قرار نکردن با هم سن و سالهای خودم بود . بنابراین از یک سری انرژیها که بقیه برخوردار بودند من محروم و طبیعتا حالم بد بود و به دنبال چیزی که حال خود را خوب کنم می گشتم. بنابراین به این موضوعات توجه زیادی داشتم و بعد هم که به لطف خدا دانشگاه در رشته فیزیک قبول شدم و این رشته خود به من کمک کرد که به این مسائل بیشتر فکر کنم ولی باز هم انزوای من برقرار بود و دوستانم در دانشگاه به من می گفتند حلقه گمشده فیزیک، چون همیشه اسمم در لیست بود ولی حضور نداشتم، در سالهای بدو ورودم به دانشگاه نمراتم خیلی خوب بود، ولی بعدها افت پیدا کرد و به دنبال برگرداندن خود به حالت طبیعی بودم، آن انزوای دوران دبیرستان مشکلات من را به وجود آورد و در دانشگاه هم این انزوا ادامه پیدا کرد. این باعث این شد که تمایلی برای پرسش نداشته باشم، غروری که در من وجود داشت و فکر به این مسئله که من خود باید مسائل خود را حل کنم باعث افت تحصیلی من شد، دانشگاه ما سخت گیر بود و رشته من نیاز به کار گروهی داشت و من هم که در انزوا بودم، بعد از مدتی من را اخراج کردند، وقتی اخراج شدم به حالت تعلیق درآمدم. سال سوم یا چهارم دانشگاه بودم، خیلی روزهای سختی بود، از طرفی مسئولان دانشگاه به من گفته بودند امتحان بده اگر نمراتت خوب شد در مورد شما تصمیم می گیریم، آنجا بود که برای حل مشکل خود به تفکر و جهان بینی پرداختم و شروع به خدمت در کنگره کردم. درآن زمان تازه لژیونها تشکیل شده بود و من آمدم هر آنچه در دبیرستان و دانشگاه آموخته بودم را در لژیونها انتقال دادم. انرژی که کنگره به من داد کمک کرد که بتوانم یک سری از گره های خود را باز کنم، آنجا بود که مثلث دانایی را پیدا کردم و متوجه شدم که تنها تفکر کافی نیست، باید آموزش و بعد هم تجربه باشد.

  • آموزش و تجربه از کجا شروع شد؟

من سر کلاس نمی رفتم چون خیلی مغروربودم ولی خود را مجبور به سر کلاس رفتن کردم و برای ضلع تجربه به پیش دوستانم رفتم و شروع به درس خواندن با آنها کردم، من یادم میاد یک ترم استاد به ما گفت چه کسی  میاد جای من دو جلسه درس بدهد و من قبول کردم و استاد هم به من اطمینان کرد و زمانیکه من به جای استاد درس دادم این شد همان تجربه من، در آن ترم 20 واحد داشتم و من با نمرات خیلی خوبی  آنها را گذراندم و سال بعد که همان سال 82 بود آمدم در کنگره و جزوه جهانبینی  1و2 را نوشتم چون تجربه خود را پس داده بود (مثلث دانایی ). آن زمان قصدم مکتوب کردن درسی بود که داده بودم، حس خیلی خوبی داشتم وهیچوقت فکر نمی کردم که شاید خیلی کاربرد وسیع تر و عمیق تری داشته باشد. ولی چون پایه های مطلب چیزی بود که از سال 73-74  روی آن فکر شده بود پخته شده بود، معمولا مطالبی که مقدار زمان زیادی روی آن فکر می شود پخته و صیقل داده می شود. بنابراین تاثیرات خوبی هم می گذارد و این مطالب بیوگرافی بود از جهانبینی و چطور بوجود آمدن این جزوه، جهانبینی می تواند از یک پاسخ به یک نیاز معمولی بوجود بیاید. زمانی‌که شما یک مشکل واقعی داشته باشید ، نیاز واقعی داشته باشید ، با گشتن ، راهکارهایی پیدا می کنید که به حل آن مسئله یا مشکل می انجامد.

برای مثال : اگر آدمی باشی که زود جوش می آوری ، اگر دانشی بیاید و کمک کند که شما در یک بازده زمانی از آن ورطه خارج شوید به آن جهانبینی می گویند. بنابراین جهانبینی باید بازگو کننده قوانین جاری در طبیعت باشد.

حالا سئوال اینجاست که به چه شکل بیان کند ؟ بیان این موضوع باید بسیار ساده وقابل فهم برای همه انسانها باشد و اگر این خصوصیت را دارا باشد به آن جهانبینی کاربردی و عمومی می گویند.

آقای مهندس بنیانگذار کنگره 60 ، کاشف روش DST و جهانبینی هستند در واقع ایشان با روش درمان خودشان جهانبینی را هم به کنگره آوردند . درست است که من آن را تدریس می کنم اما جهانبینی همراه با روش DST توسط آقای مهندس دژاکام به کنگره 60 آورده شده است. 

  • تعاریف جهانبینی چگونه به وجود آمد؟

هر علمی مثل هندسه، شیمی، ادبیات، و... یک سری تعاریف بنیادی به دنبال دارد که جزو ستونهای آن علم به حساب می آیند. هر علمی اگر ستونهای محکمی داشته باشد مستحکم تر است، هر چه قوی تر و صاف تر آن بنا مستحکم تر و این قاعده ای کلی است .

ما برای پایه گذاری جهانبینی احتیاج به یک سری تعاریف داشتیم، که این تعاریف از دل کتاب 60 درجه آمد بیرون و مهمترینشان تعریف «نفس» و «شهر وجودی» است ،این شد پایه کار برای مفاهیم دیگری مانند «قلعه عقل» ،«ساختارهای درون» که شد مافیا، ما اعتقاد به مطلبی از بزرگان داشتیم ،که انسان جهان اصغر است پس هر آنچه ما در جهان بیرون می بینیم باید در درون ما به صورت فشرده شده وجود داشته باشد.

با کار بر روی این جمله  ما به مدلهایی رسیدیم که همان مدل «ساختارها» ، «قلعه عقل» ، «شهر وجودی» است. در جهانبینی 1و2 خاصیت اینها را تصویری کرده ایم ، بر فرض مثال : وقتی صحبت از ساختارهای منفی می شود، ما از آن تصویر مافیا  را داریم و این تصویر است که جهانبینی را عمومی می کند. اگر تعاریف مثال نداشت ویا تصویری در ذهن به وجود نمی آورد  تنها برای 10 درصد از مردم قابل استفاده بود و مسئله مهم دیگر تجربیاتی بود که در کنگره وجود داشت که ما با بچه ها در موردش صحبت می کردیم، و آن بسیار مهم بود، ما باید دانش خود را محک بزنیم که آیا این تصورات شماست یا نه واقعا چیزی وجود دارد. وقتی این مدلها در زندگی آنان تاثیر می گذاشت متوجه می شدیم که چیزی هست که تاثیر می گذارد و این طوری جهانبینی می آید و تعریفی ساده بیان می کند .

من فکر می کنم اگر آدمها از چیزهایی که در زندگی یاد می گیرند درست استفاده کنند، نتیجه خوبی می گیرند. یاد گرفتن این مطالب برای نمره گرفتن نیست بلکه فقط برای کاربردی کردن آنهاست و موفقیت این قضیه بر سادگی آن است. جزوه جهانبینی 1و2 تمرکزش بر روی جهانبینی درون است، تصویری از یک انسان که شهری در آن وجود دارد، قلعه ای، خواسته های انسان چه هستند؟ چطور می آیند و تخریب ایجاد می کنند؟ حالا ما  چه باید بکنیم ؟ دقیقا مانند بازی است، که ما همه درون خود را داخل مانیتور مشاهده می کنیم.

  • ار تباط بین جهانبینی و ورزش تیر و کمان

جهانبینی یعنی دید شخص نسبت به درون خودش و جهان پیرامونش که در آن زندگی میکند و تیر اندازی در واقع چون یک ورزشی هست که تحرک در آن بسیار کم است و بسیار آرامش دارد و کار ها در قسمت فکر و ذهن و اندیشه شخص انجام می شود و با حس ها بسیار مرتبط است.تمرکز،حسادت،رقابت و خیلی مسائل درونی خودش را در اینجا نشان میدهد و نقطه طلاقی این دو در این قسمت هست که ما با کمک جهانبینی میتوانیم این حس ها را بهتر بشناسیم و آنها را به تعادل برسانیم با تفکرات درست می توانیم تاثیر آن را در ورزش تیراندازی و زندگی ببینیم.

  • چرا از بین 16 رشته ورزشی تیر و کمان را انتخاب کردم

ما یک مقدار حس میکنم که هدایت شدیم به این سم ت،زمانی که رشته تیر اندازی در کنگره برقرار شد، اواخر سال 84 بود و اوایل سال 85 بود. چون آقای مهندس و خواهرم آنی کماندار در این رشته بودند، از من هم دعوت کردند و من هم چون تجربه تیراندازی با تفنگ بادی و دوخاله مگسی را در کودکی و نوجوانی داشتم و گاهی هم مردم آزاری میکردیم، رو این حساب بی علاقه هم نبودم و این ها پایه ای بود که من دعوت را پذیرفتم و زمانی که به این عرصه پا گذاشتم دیدم که این ورزش دارد به من کمک میکند، مخصوصآ با حس و حالی که داشتم این ورزش با من خیلی سازگاری داشت. البته من ورزش هایی همچون دوچرخه سواری و شنا را هم امتحان کردم و شنا را انجام میدهم و رزمی هم کار کردم.

در حال حاظر ورزشبان تیر اندازی در کنگره و مربی تیر اندازی هستم و به زودی به مربی درجه 2 ارتقاء پیدا میکنیم .

  • تجربه سفر ایکس و هدف از این سفر

خوب این سفر به چند بخش تقسیم میشود، مرحله بالا رفتن که تقسیم بندی اصلی اون هست در آن دوران من برایم خیلی خوشایند بود و انرژی،تعادل و تمرکز و همان مثائل و جذابیت هایی که برای همه اتفاق میافتد در اول کار برای من هم همانگونه بود و توانایی و تمرکز من را بیشتر کرد اما چند ماه بعد من وارد یک حالت رکود شده بودم.صحبت کردنم کند شده بود پایم خواب میرفت و عضلات بدنم مدام میگرفتند و یک سال و نیم زمان گذشته بود و تمرکز من هم بسیار کم شده بود و در قسمت کاهش که 2 سال و نیم  طول کشید زمانی که به 400 میلی گرم رسیدم تا آن زمان همه چیز خوب بود اما بعد از آن من دچار مشکلاتی شدم مانند یک رودخانه که وارد فرازو نشیب میشود و برایم سخت شد و تجربه اول بود و مهندس هم ضریب های مختلف را امتحان می کردند دو سه باری پایین آمدم و نتوانستم تحمل کنم و حالم خوب نمیشد مثلا روی 150 میلی گرم که می آمدم حالم خوب نمیشد و بر میگشتم روی 200 و دو سه مرحله ای این اتفاق افتاد و سختی های خودش را داشت برای من دشوار بود و به قول معروف به آن نقطه آستانه رسیدم ولی در نهایت با همان ضریب یک پنجم کاهش به صفر رسید و به خوبی و خوشی پایان یافت.

این یک آزمایش علمی بود همانطور که آقای مهندس مطرح کردند تا به حال روشن نبود که یک شخصی که سالم است چگونه و درچه فاصله زمانی درگیر مواد مخدرمی شود.

این سفر درستی درمان و روش دی اس تی را تایید کرد جواب بزرگترین سوال بشریت در جامعه اعتیاد را داد.

سوای این موضوع خوب من خودم فکر میکنم که به این تجربه نیاز داشتم و خوب با توجه به این که در خانواده خیلی از آموزش ها را گرفته بودم و خیلی از مسائل را پیرامون جهانبینی به تعادل رسانده بودم، ولی یک سری مسائلی بود که خوب پیش نمیرفت و باعث شد من این تصمیم را بگیرم و دلایل درونی من مشوق این بود که این سفر را امتحان کنم که بتوانم یک سری از گره ها را باز کنم، این در واقع یک کاوش و تحقیق علمی بود که نیاز به یک کاووش داشت و توانستیم یک سری مسائل و پاسخ ها را در آن پیدا کنیم.

  • تفاوت استاد جهانبینی قبل و بعد از سفر تدریجی

خوب من در گذشته بسیار سخت گیر و نظامی گونه بودم و چیزی رو به شدت رد می کردم و یا زود قبول می کردم و در یک سری چیزها آن انعطاف وجود نداشت. نرمی وجود نداشت و زمانی که سفر کردم یک سری از حسهای من تغیر کرد و من یکی از اتفاقاتی که برایم افتاد این بود که در زمینه شعر گفتن حس‌هایم باز شد و این نماد تغیر حس های من بود. ارتباطم با انسانها عمیق تر هم شد مثل این بود که  من 3 یا 4 تا رنگ داشتم و با همین ها نقاشی می کردم و بعد از اینکه این تجربه اتفاق  اقتاد 300 تا رنگ دیگر به من دادند و رنگین کمان من تکمیل شد. نا گفته نماند سخت هم بود و در یک سری موارد به عقب هم رانده شدم و خیلی چیر ها را از دست  دادم و یک سری توانایی هایم تحلیل رفتند و در یک حالت رکود قرار گرفتم، ولی در ادامه خداوند کمک کرد و تغیرات اتفاق افتاد.

  • نقش تیر اندازی در زندگی و سفر؛

تیر اندازی برای من حالت بالانس کننده داشت و تا سال پیش هم من تیراندازی می کردم و همچنان اگر فرصت کنم تیراندازی می کنم. به عنوان مثلال اگر حس های خیلی شدید و آلوده ای داشتم می آمدم تیراندازی و بعد از آن این حس ها به مقدار زیادی بالانس می شد، تیراندازی برایم مانند یک سوپاپ عمل می کند، وقتی فشار دیگ بخار زاد می شود، شما سوپاپ را باز میکنی و فشار کاهش می یابد. تیر اندازی هم دقیقا همین کار را انجام میدهد.

 وقتی فشار استرس زیاد است و حالت آشوب به انسان دست میدهد بی قرار میشود. و وقتی تیراندازی می‌کند تیر ها پخش هستند و مثل خود شخص به هم ریخته و بعد از یک مدتی که می‌گذرد تیرها جمع میشود که گویای خود شخص است. به نظر من تیراندازی خیلی می‌تواند در سفر کمک کند.

  • گذراندن اوقات فراغت؛

من خیلی همیشه همه چیز را از پیش تایین نمی کنم و در یک روز به حسم نگاه میکنم و زمانی که تایم آزاد دارم از خودم این سوال را می پرسم که خوب الان چه کاری دوست داری انجام بدهی و چه چیزی نیاز به کار دارد که به آن بپردازی، ممکن است بروم شعرها را اصلاح کنم یا یک چیزی بخوانم، یا ساز بزنم، یا بروم بیرون قدم بزنم و یا اگر شرایط مناسبی باشه با دوستان بیرون می روم که چند وقتی هست این اتفاق  نیفتاده. بیشتر از خودم سوال می پرسم که  چه کاری باید انجام دهم و به این سوال جواب میدهم.

  • آیا فیلم هم تماشا می‌کنید؟ به چه ژانری علاقه‌مند هستید؟

من فیلمی که در آن حس وجود داشته باشد و واقعی باشد نگاه می کنم، نمی‌شود گفت ژانر خاصی اما من فیلم های تاریخی خیلی دوست دارم، فیلم علمی، داستان های تخیلی که قوی باشد، جنگ بین دنیا ها  و سیارات. این گونه بگویم ژانر هایی که ترسناک باشد و خشونت زیادی در آن باشد دوست ندارم، ولی به غیر از این محتوا برای من اهمیت دارد و هر چیزی که محتوای خوبی داشته باشد نگاه میکنم. حتی فیلم های هندی.

  • چرا انیمیشن؟

به انیمیشن علاقه مند هستم و کارهای کارهای والت دیزنی و دریم ورک را دنبال می‌کنم، چون در انیمیشن ساختار داستان و موسیقی آن برای من خیلی مهم است.

  • بازیگران مورد علاقه؛

شوان کانری، راسل کرو، ناتالی پورتمن، کارل استرون، نیکول کیدمن، رابرت دنی جونیور. ولی هر کدام در یک قسمتی برای من خوب هستند.

  • آیا در زمینه موسیقی هم فعالیت دارید؟

بلی من نوازنده هستم و ساز تخصصی‌ام کلارینت و کی برد می‌باشد

 

با تشکر و عرض خدا قوت به دیدبان جهانبینی؛ استاد امین دژاکام

 

گرداورنده: 

مسافر میلاد کشفی

مسافر مهدی پارسا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .