نهمین جلسه از دورهی چهل و هشتم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی پرستار به استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر عبدالرضا با دستور جلسه "دانایی، دانایی مؤثر، سواد و جشن یک سال رهایی مسافر مهدی " روز شنبه 14 فروردینماه 1400 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
اولین جلسه رسمی سال جدید را به دوستان تبریک میگویم ورود به سال امیدوارم برای کل بچههای کنگره و مردم سرزمین ایران سال خوبی باشد.
در مورد دستور جلسه باید عرض کنم؛ دستور جلسه دانایی یکی از دستور جلسههای مهم و کاربردی است برای من که اینطور بوده است و یک برداشتی از مطلب میزان دانایی کتاب شصت درجه است که در آنجا جناب مهندس با استاد سردار گفتگو میکنند و بحث در مورد انسانهایی میباشد که یک مسیر را اشتباه رفتهاند چه عمداً چه سهواً آیا راه برگشتی دارند و استاد جواب میدهد بله امکان برگشت حتماً وجود دارد و مثال ابتدای ظهور دین اسلام را میزنند که در بین قومی ظهور کرد که وحشی و بدوی بودند و حتماً اینطور هست که اگر من خطایی یا اشتباهی دارم راه برگشت وجود دارد.
به نظر من در این دستور جلسه که این سه واژه در کنار هم قرارگرفته میخواهد بهنوعی نقطه تفکر را در من بیدار کند که بتوانیم بین این سه کلمه تفکیک قائل بشویم و به یک نتیجهای برسیم چون در ظاهر دانایی و دانایی مؤثر سواد یک معنی بدهد و تنها در کنگره ۶۰ میتوان بین اینها تفکیک قائل شد و در جزوه جهانبینی دو کاملاً به آن پرداختهشده که باهم چه تفاوتی دارند دانایی مطالب و اطلاعات عمومی و گستردهای است که در اختیار ما قرارگرفته و مقداری از آن جزو دانایی ما حساب میشود و دانایی از سه ضلع تشکیلشده تفکر، تجربه و آموزش که ما باید روی هر سه ضلع کار کنیم تا به دانایی برسیم.
دانایی مؤثر استفاده درست کردن از دانایی است یعنی آموزشهایی را که فراگرفتهایم کاربردی کنیم اگر نتوانیم به کاربردی کردن دانایی برسیم در سطح دانایی مؤثر قرار نمیگیریم و تأثیری برای ما ندارد مثل اعتیاد یا سیگار؛ که میدانستیم بد است برای ما ضرر دارد و به همه مشکلات آگاه بودیم ولی بازهم استفاده میکردیم و مرحله سوم در مورد سواد خود من فکر میکردم حالا اگر یک مدرک دانشگاهی داشته باشم یا یک علمی داشته باشم این باعث میشود دانایی من هم بالا برود در صورتی که در پیام واضح و روشن ذکر میکند میزان دانایی به سواد به تمدن به نوع لباس پوشیدن نیست بلکه باید انسانی اندیشید انسانی تفکر کرد اگر ما بتوانیم هر چیزی که یاد گرفتهایم را کاربردی کنیم به دانایی مؤثر نزدیکتر میشویم و در جای دیگر میگوید باورها هیچ ارزشی ندارد من به خیلی از مسائل باور دارم ولی به آن ایمان ندارم از باورم هیچ استفادهای نکردهام و آن را کاربردی نکردهام.
وقتی من وارد کنگره میشوم این آموزشها و مطالب را بگیرم و هیچ استفادهای نکنم و نتوانم کاربردی کنم فقط بار خودم را سنگین کردهام مانند مثالی که در کتاب شریف بیان میشود مانند چهارپایی که بارش کتاب است ولی خود او هیچ نفعی از آنها نمیبرد هر وقت توانستیم از آموزشها استفاده کنیم و در زندگی کاربردی کنیم میتوانیم به آن رشد لازم برسیم.
در مورد بخش دوم و تولد آقا مهدی باید بگویم کسی که وارد سفر دوم میشود و نتواند آموزشها را کاربردی کند و وارد خدمت نشود و چیزهایی که یاد گرفته است را در خود پیاده نکند به جایی نمیرسد شاید تأکید بر خدمت در کنگره برای این مسئله است که ما هرلحظه بتوانیم این آموزشها را در خودمان کاربردی کنیم این آگاهی زمانی به درد ما میخورد که بتوانیم از آن استفاده کنیم و خودمان را بالا بکشیم آقا مهدی زمانی که واردشده بود درگیریهای ذهنش حال و احوالش با امروزش اصلاً قابل مقایسه نیست مشکلات زیادی داشت در بعضی از موارد دیگه به مو رسیده بود که باید سفر خودش را شروع میکرد و سفر خیلی خوبی را هم شروع کرد ما در سفر اول هیچ مشکلی باهم نداشتیم سی دی ها را کامل مینوشت بهموقع در جلسات شرکت میکرد سفر خوبی داشت اینقدر که ما در سفر دوم باهم اصطحکاک داشتیم در سفر اول من رو اذیت نکرد ولی خدا را شکر خدمت کرد و در کنگره ماند و توانست این روز قشنگ را درک کند و فکر میکنم این پاداش خوبی از طرف کائنات و هستی باشد که خداوند سریع الحساب است کسانی میتوانند تولد بگیرند. اولین سال که اولین قدم است و سال سوم و انشاالله آزادمردی که حضور داشته باشند و خدمت کنند که فرمول آن خدمت کردن و حرکت در مسیر ارزشها است که بتوانند آن دانایی که ما اینجا کسب میکنیم به آن دانایی مؤثر نزدیک بکنند من امروز رو به ایشان و همسفرشان و راهنمای همسفرشان تبریک میگویم امیدوارم که بتواند شال کمک راهنمایی حالا امسال یا سال آینده به دست بیاورد البته دوره جدید مرزبانی در خدمت ایشان هستیم و ۱۴ ماه خوب را در کنار هم سپری میکنیم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه متشکرم.
اعلام سفر:
با بیش از بیست سال تخریب وارد کنگره شدم آخرین آنتی ایکس شیره و تریاک بوده 10 ماه و 5 روز به روش دی اس تی با شربت اوتی به راهنمایی آقای محسن شهرابی سفر کردم رهایی از بند اعتیاد 16 ماه.
آرزوی مسافر مهدی:
آرزو دارم که تمامی کسانی که بیرون از کنگره درگیر این بیماری هستند بیان به کنگره و در راه درمان قرار بگیرند و مثل من به درمان برسند.
سخنان مسافر :
سلام دوستان مهدی هستم مسافر
بالاخره نوبت من هم شد برج نه سال گذشته تولد یکسال رهایی من بود ولی به خاطر کرونا به تعویق افتاد خدا را شکر میکنم که الان اینجا نشستهام و راهی را که به من نشان داده شد باقدرت ادامه بدهم به کمک راهنمای خوبم آقای شهرابی ممنونم تا آنجا که توانستم سعی کردم حرفهای راهنما را در سفر اول گوش کنم حالا هم نمیدانم یک مقدار مشغلهام زیاد شد درگیر کار شدم نتوانستم خیلی دقیق به حرفهای ایشان گوش کنم و انجام بدهم انشاالله که بتوانم بهتر عمل کنم. اگر از گذشته بخواهم بگویم که بالاخره هرکدام از ما به یک صورتی درگیر اعتیاد شدیم من هم درگیر اعتیاد شدم و حدود بیست سال از عمرم در اعتیاد سپری شد ترکهای کوتاهمدت داشتم و دوباره شروع میکردم خدا را شکر میکنم درگیر مواد شیمیایی نشدم خدا را شکر میکنم که کنگره را پیدا کردم و در صراط مستقیم قرار گرفتم کارهای ضد ارزشی انجام ندادم آموزشها را گرفتم من میخواهم این پیام را به سفر اولیها بدهم که در حال سفر هستند به نظر من اینجا بهترین مکان است جایی هست که میتوانید موفق باشید جایی هست که شما هر کاری که در ذهنتان است و میگویید نمیشود به شما راه انجام دادن و رسیدن را آموزش میدهد فقط باید خواست وجود داشته باشد که بتوانید برگردید به زندگی و آن باورهای درست را زنده کنید راههایی را که خراب کردهاید درست کنید همسر من تا دقیقه نود نمیدانست من اعتیاد دارم من طوری رفتار کرده بودم که ایشان متوجه نشده بود وقتی وارد کنگره شدم به من گفتند باید همسفر داشته باشی چون خیلی در مسیر کمک خواهد کرد یک مقدار با خودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که بالاخره دیر یا زود خواهد فهمید بعد از یک هفته که به کنگره میآمدم باهمسفرم در میان گذاشتم اصلاً باورم نمیشد که اینقدر خوب و با روی باز با من برخورد کند و بپذیرد و کمک من کند با من وارد سفر اول شد و بهخوبی وارد سفر دوم شد و در کنار هم تا اینجا این مسیر را ادامه دادیم خدا را شکر میکنم از راهنمای گرامی خودم تشکر میکنم از راهنمای همسفرم تشکر میکنم از جناب مهندس تشکر میکنم که این بستر را آماده کردند تا ما بتوانیم به درمان برسیم روی این صندلیها بنشینیم این صندلیها خیلی ارزش دارد چون خیلیها آمدند کمک کردند چراغ اینجا روشن بماند تا ما بیاییم به درمان اعتیاد برسیم میتوانیم به زندگی برگردیم و با خانواده خوش باشیم و به آرامش برسیم.
سخنان همسفر:
سلام دوستان مرضیه هستم یک همسفر؛
خیلی خوشحالم برای مسافرم؛ مسافر من اگر مصرفکننده بود، ولی مصرفکننده نجیبی بود. من فقط به قیافه ایشان شک کرده بودم که ایشان مصرفکننده هستند ولی مطمئن نبودم؛ یعنی متوجه شده بودم که یکسری حوادثی در حال اتفاق است ولی نمیدانستم چه اتفاقی در حال روی دادن است. درواقع بلد نبودم، نمیشود بگویم کم سن بودم، درواقع از نزدیک ندیده بودم فقط توی فیلمها دیده بودم؛ اگر مصرفکنندگان توی فیلمها، کتابها یا جاهای دیگر که راجع به آنها شنیده بودم که مثلاً مصرفکنندها افرادی هستند نفقه و خرجی به زن و بچه خود نمیدهند، آزار و اذیت میکنند و آسیب وارد میکنند به خانوادههایشان؛ ولی من هیچکدام از این خصایص را در دوران مصرف در ایشان ندیدم! بارزترین خصلتی که از ایشان میشد در آن زمان مشاهده کرد، این بود که بیشازحد میخوابیدند و استایل ایشان تغییر پیداکرده بود و عوضشده بود.
ولی من هیچوقت مصرف ایشان را به چشم خود ندیدم و به نظرم خیلی باوجدان و باغیرت و باملاحظه زیاد مصرف میکردند و بهشخصه برای من جالب بود چون چنین چیزی را ندیده بودم؛ تا اینکه ایشان موضوع را به من گفتند. من آدمی نیستم که جیغوداد فریاد راه بیندازم ولی از طرفی هم نمیتوانم از کنار چنین مسائلی بهآسانی بگذرم، با آن شناختی که از خودم دارم. ولی زمانی که ایشان موضوع را با من درمیان گذاشتند؛ خداوند قدرتی به من عنایت کرد که درواقع من خودم نبودم، این قدرتی بود که خداوند به من داده بود که بتوانم این موضوع را بپذیرم و با آن کنار بیایم. این سفر مسیر بسیار زیبایی بود؛ خیلی چیزها یاد گرفتم و هنوز هم خیلی چیزها را باید در کنار مسافرم در این سفر یاد بگیرم. فقط من همسفر ایشان نبودم هم دختر ۴ ماهه و هم پسر ۶ سالهمان هم با ایشان همسفر بود. انسان در هنگام مسافرت در هر مسیری که باشد، طعم اذیتهای خاص آن مسیر را درک میکند، ولی اذیتها، از جانب مسافر من نبود، بلکه شرایط آنها را ایجاب میکرد. خدا را شاکرم که در این مسیر و در بین شما عزیزان هستم که مسیری است الهی، این جایگاهی که در آن قرار داریم الهی است در این مکان یک عده انسانهایی هستند که آسیب دیدهاند و این آسیب باید جبران شود، فرزندانم را هر جا که میبردم اذیت میکردند و از طرفی خودشان هم اذیت میشدند ولی در این مکان فرزندان من آرامش خاصی دارند بازی میکنند و خوشحال هستند و وقتی میبینم که عزیزان من در این مکان خوشحالاند به نظرم این مکان در کائنات خیلی فراتر از آن چیزی است که ما میبینیم؛ چون بچهها این انرژی را دریافت میکنند و این مسیر را با آقای مهدی آمدند ایشان خیلی باوجدان و باغیرت بودند، بهطور مثال وقتیکه میخواستند دخترمان را ببوسند، ابتدا دهان خویش را آب میکشیدند و بعد میبوسیدند و این همیشه برای من جای سؤال بود که البته بعدها فهمیدم. درواقع ایشان با آن وجدان و نجابتی که داشتند بعد از مصرف سعی میکردند در آن حالت فرزندمان را نبوسند. از ایشان تشکر میکنم و این قدرتی را که خداوند به ما داد، ان شاالله به همه این عزیزانی که در اینجا حضور دارند عنایت کند و مطمئنم که این اتفاق میافتد.
و بهعنوان یک خواهر کوچکتر، چون اعتقاد دارم به دعای خیر و مدام برای مسافرم دعا میکردم که این اتفاق خوب برای او رقم بخورد، همین دعا را هم برای این عزیزان دارم، من زندگیام را دوست داشتم، به ایشان علاقه داشتم و دیگر اینکه دعا میکردم فکر میکنم این دو موضوع دوتا بال پروازی شد برای مسافر من.
سخنان راهنمای همسفر:
من هم تولد یک سال رهایی آقای مهدی را به جناب مهندس دژاکام و تمامی اعضای کنگره ۶۰ تبریک عرض میکنم. همچنین این رهایی را به راهنمای محترمشان، آقای محسن تبریک میگویم.
همچنین به ایجنت محترم شعبه آقای امین حملهداری، گروه محترم مرزبانی و تمامی مسافرین شعبه پرستار تبریک و تهنیت عرض میکنم. صحبتهای جناب مهندس را بارها شنیدهایم که میفرمایند؛(همسفر بال پرواز مسافر است.)
اگر دقت نماییم پرواز بدون بال امکانپذیر نیست، و شاید سفر، هم بدون همسفر، معنا پیدا نکند! یعنی اینقدر میتواند نقش همسفر مهم باشد و من این موضوع را بارها تجربه کردهام، چه در زمان، سفر مسافر خودم و چه در زمان رهجویانی که وارد لژیون هفتم میشدند. خانم مرضیه هم وقتیکه وارد لژیون هفتم شدند، هم نگران بودند و هم یک مقداری ناراحت، درحالیکه خیلی هم سؤال داشتند و در جلسه اول میخواستند به جواب تمام سؤالهای خودشان برسند! به ایشان گفتم که؛ عجله نکن در راهی که وارد شدی، صبر زیادی را میطلبد، همینطور گذشت زیادی هم میخواهد و به جواب سؤالاتت هم در کمتر از دو یا سه ماه، در سایه حضور مداوم در کلاسهای آموزشی، اگر فرمانبردار باشید و سی دی ها را بنویسید خواهید رسید! و انصافاً ایشان هم خیلی فرمانبردار بودند باوجود دو فرزند کوچکشان، جلسات را شرکت کردند و سی دی ها را نوشتند و از ایشان خواستم و گفتم به ایشان، خواهشاً در دو، سه ماه اول نه مسافرت را قضاوت کن و نه راه و روش درمان در کنگره را! چون ایشان خیلی سؤال داشتند که یکی از سؤالات ایشان این بود که چرا وقتی ایشان درحالیکه دیگر مصرفکننده نیستند، باید داروی اوتی مصرف کنند؟!
مگر این هم خودش یکجور مصرف مواد نیست؟!
با توضیحاتی که در لژیون داده میشد و با فرمانبرداری که داشتند، خدا را شکر سفر خیلی خوبی داشتند و صبوری به خرج دادند با توجه به اینکه دو تا فرزند کوچک داشتند، با صبوری و گذشت و فرمانبرداری که داشتند شاهد رهایی مسافرشان بودند.
خوشبختانه خود ایشان هم وارد سفر دوم شدند و چهل عدد سی دی را بهطور کامل نوشته بودند. خداوند را شاکرم که امروز این جایگاه را هم تجربه نمودند. در پایان عرایضم هم از ایجنت محترم گروه همسفران، سرکار خانم مریم عزیز، گروه مرزبانی خانم الهام و خانم ریحانه تشکر میکنم و تبریک خدمت این عزیزان عرض مینمایم و همچنین بهتمامی همسفران گرامی، ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
نگهبان نظم
مهماندار
مشارکت اعضاء
جمعیت حاضر در نمایندگی
لژیون ولیام وایت
نشریات
OT
لژیونهای
تایپ: مسافر علی و مسافر محمد
تصاویر: مسافر صالح
- تعداد بازدید از این مطلب :
1010