جلسه یازدهم از دور دهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی باباطاهر همدان با استادی کمک راهنما مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر روحالله، با دستور جلسه «ازدواج و تولد سومین سال رهایی کمک راهنمای محترم مسافر اسماعیل» پنجشنبه ۲ بهمنماه 1399 ساعت ۱۶ با رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی برگزار شد.
سخنان استاد:
همانطور که جناب مهندس فرمودند ازدواج هم مثل تمامی مسائلی که در کنگره مطرح شدهاند، یک مثلث است. یک ضلع آن آقا و یک ضلع دیگر خانم و قاعده مثلث عشق و علاقه و پارامترهای دیگری که ازدواج دارد. راجع به ازدواج یک سری مطالب جناب مهندس در سیدیهای این یکیدوساله گفتهاند، اینکه این را بدانیم که هیچ ازدواجی را ما نمیتوانیم پیدا کنیم که بهصورت تضمینی و صد درصد بگوییم ازدواج موفقی خواهد بود. همچنین چیزی نداریم. برای ازدواج سعی کنید برای ازدواج سختگیری نکنند. بحث بعدی در ازدواج پارامتری به نام تقدیر است یعنی ما هرچقدر هم تمام جوانب را در نظر بگیریم بازهم ازدواج مثل هندوانه دربسته است که مشخص نیست داخلش آن چیست.
جناب مهندس میگوید باید سعی کنیم ریسکپذیر باشیم، اینکه بخواهیم فکر کنیم که تمام مسائل را رعایت کنیم و دنبال یک عشقهایی مثل لیلی و مجنون و چیزهایی که در داستانها آمده است باشیم خیلی معقول و منطقی نیست. یک مقداری هم ریسکپذیری در این زمینه لازم است. مطلب بعدی که جناب مهندس در قضیه ازدواج فرمودهاند اینکه زن و مرد باید اندازههایی را بدانند؛ یعنی من برای ازدواج باید دنبال یکنفری باشم که هماندازه من باشد نه زیاد بالاتر و نه خیلی پایینتر از من. این حد و اندازه خیلی مهم است که من فکر میکنم بعضیها در ازدواج این مسئله را خیلی رعایت نمیکنند.
قدیم ضربالمثلی بود که بیشتر در مورد خانمها به کار میبردند اینکه، عروس بالباس سفید وارد خانه داماد می شود و با کفن سفید از خانه شوهر خارج می شود. ولی الآن همانطور که میبینید شرایط تغییر کرده است. به قول مهندس خیلی ازدواجها، به هم خوردن یا برگشتشان، از برگشت مواد مخدری که اینقدر ما داریم راجع به آن صحبت میکنیم بیشتر شده است، در این شرایط من فکر میکنم کسانی که به کنگره میآیند و با علم کنگره آشنا می شوند این قضیه کنگره، خیلی کمکشان میکند. آنهایی که ازدواج کردهاند و وارد کنگره میشوند یاد میگیرند که چطوری باید زندگی کنند. چطوری باید با همسرشان برخورد داشته باشند و بهتر زندگی کنند و چه آنهایی که مجردند و بعد از رهایی و سفر اول به فکر ازدواج میافتند، یک ازدواجی با تفکر، چون ما در کنگره تفکر را یاد گرفتیم. بههرحال یک مقوله بسیار مهمی است. چون هر دستور جلسهای که جزء دستور جلسات کنگره قرار میگیرد قطعاً یکسری مؤلفههای مهم داشته که مهندس راجع به قضیه ازدواج گفته که خودمان الآن میبینیم که در جامعه سن ازدواج چقدر بالا رفته است و چه مشکلاتی ایجاد کرده است.
مهندس درجایی میگفتند که هیچ زمانی برای ازدواج دیر نیست و اینکه کسی فکر کند که دیگر از سن من گذشته است، این حرفها اشتباه است به خدمت شما عرض کنم که دو تا مطلب، یکی اینکه در ابتدای ازدواجها یک نکتهای که جناب مهندس میگوید اینکه، به خاطر حرف مردم زیر بار قرض نروید و اگر در مراسم ازدواج کسی شرکت کردید حتماً بهعنوان کادو پول نقد بدهید. دیگر آن زمان گذشت که یک عروس و دامادی ازدواج میکردند، برای آنها ۵ اتو یا ۱۰ پتو میبردند و آنها نمیدانند آنها را چه بکنند. یک مقداری ما در کنگره یاد گرفتیم که در مسیر چگونه حرکت کنیم و چهکارهایی انجام بدهیم.
یک نکته دیگر را هم بگویم یکی اینکه، روی صحبتم با سفر اولیهاست شما که وارد سفر اول شدهاید؛ اینکه همه ما میدانیم، شخصی که مصرفکننده مواد مخدر است یا یک خانوادهای که در آن یک مصرف کننده مواد مخدر هست، وضعیت ازدواج افراد آن خانواده چطور می شود. شما در نظر بگیرید که من بهعنوان پدر خانواده یک مصرف کننده هستم و دختر دم بخت دارم و میخواهد ازدواج کند. اعتقاد شخصی من است که شخصی که مصرف کننده مواد مخدر است چه دخترش یا چه پسرش، ازدواج موفقی نخواهند داشت. مثلاً اگر یک دختری ازدواج بکند و همسرش مصرف کننده مواد مخدر نباشد بهمحض اینکه در آن خانه بخواهد کوچکترین حرفی بزند اولین پتکی که روی سرش میزنند این است، تو پدرت مصرفکننده است. چرا باید اظهارنظر کنی. یا اگر همسر این فرد یک مصرف کننده شود باز هم این شخص نمیتواند حرفی بزند بهمحض اینکه بخواهد اعتراضی راجع به اعتیاد همسرش داشته باشد فوری میگوید تو که پدرت خودش مصرفکننده مواد است تو چرا این حرف را میزنی. میخواهم بگویم که اگر قبل از اینکه وارد کنگره شویم راجع به این مسائل اصلاً فکر نکردهایم، الآن که در سفر اول قرار گرفتهایم محکم و استوار این مسیر را جلو بیایید. این چیزی که الآن داریم راجع به آن صحبت میکنیم این دردی است که سالهای سال با خانوادههای افراد مصرف کننده عجین شده. اگر میخواهید خانوادههایتان را از این درد برهانید، حتماً باید یک سفر خوب و موفقی داشته باشید. اما سفر دومیها، قبل از کنگره ازدواج کردهاید فکر کنید وارد کنگره شدهاید در کنگره یاد گرفتیم که به همسفرمان، به همسرمان، به خانوادهمان احترام بگذاریم. اگر خرابی که از قبل، از دوران اعتیاد، داشتیم الآن به قول معروف زمان بازسازی آن مسائل است. باید سعی کنیم که در کنگره یاد بگیریم که با خانوادههایمان چطور برخورد کنیم.
صحبتهای جناب مهندس برای خانواده ها چه مسافر چه همسفر نقطه عطفی است و می شود از آن استفاده کرد بهشرط آنکه یک مسافر باید بگوید خانم بیا ببین اینجا جناب مهندس چه میگوید؟ تو این را عمل نمیکنی! یا همسفر چهکار بکند؟ بگوید ببین، اینجا آقای مهندس چه گفت. یعنی همش دنبال این باشیم که از صحبتهای مهندس و بزرگان کنگره به نفع خودمان استفاده کنیم نه اینکه به نفع زندگیمان. اگر قرار است که زندگی خوبی در کنار هم داشته باشیم، یک زندگی به دور از مواد مخدر، سعی کنید احترامهای متقابل را نگهدارید. حداقل شما افرادی باشید که خانوادههایتان به خاطر مصرف مواد شما در جمعها سرافکنده نباشند. عزیزان آنهایی را که داریم میگوییم به خاطر این است که ما اعتیاد را با پوست و استخوان خود درک کردهایم و خانوادههایمان هم همینطور. الآن موقع این است که من و شما به فکر این باشیم که خانواده پویا و رو به رشیدی داشته باشیم عزیزی که وارد کنگره می شود بعد از دو ماه باید سفر سیگار خود را هم شروع بکند، چرا که درمان اعتیاد با درمان سیگار به پایان میرسد. مسافری که درمان اعتیاد را تمام کرده باشد ولی سفر سیگار را شروع نکرده است، پروسه درمانیاش به پایان نرسیده.
بخش دوم دستور جلسه رهایی مسافر؛ اسماعیل با ۱۵ سال تخریب و مصرف انواع مواد مخدر که آخریاش هروئین بود در سن ۳۴ سالگی وارد لژیون من شد. اسماعیل یازدهمین رهایی لژیون بنده بود. اگر اشتباه نکنم من در شعبه همدان ۴۰ تا رهایی داشتم که اسماعیل عزیز نفر یازدهم بود. اسماعیل عزیز یکی از پارامترهای اصلی درمان اعتیاد، که خواست درونی فرد است این را دارا بود. یعنی از روز اول که آمد محکم و مصمم آمده بود که درمان اعتیاد را انجام دهد با تمام تخریبات و دلمشغولیهایی که داشت و حال خرابیهایی که داشت. ولی قضیه خواسته درونیاش قشنگ در چهرهاش موج میزد که میخواهد قضیه اعتیاد را برای همیشه درمان کند. دومین پارامتری که اسماعیل را خیلی در مسیر درمانش کمک کرد، یک همسفر واقعی و پابهپا و کنگرهای بود. البته وقتیکه ایشان سفر را شروع کردند ما قسمت همسفران ما، هنوز راه نیفتاده بود. ولی همسفرش با وجود اینکه به کنگره نمیآمد، ولی خیلی مراقب و خیلی همدل و همراه بود. یعنی اینکه میتوانم بگویم آدم لذت میبرد از اینکه یک نفر، همسفرش اینقدر پا بهپای همسرش و مشکلاتش باشد و بخواهد که کمکش بکند. خوب وقتیکه دیگر شعبه شکل گرفت قسمت همسفران هم تشکیل شد باوجود اینکه همسفرشان یک بچه خیلی کوچک هم داشتند آمد در کنگره و در لژیون خانم کرمی قرار گرفت. ایشان هم یکی از خدمتگزاران کنگره شد. اسماعیل بعد از اینکه سفر موادش را انجام داد و خیلی هم خوب حرکت کرد، در سفر سیگار یک مقدار بالا و پایین شد و آن هم اینکه یک مقدار دل کندن از سیگار برایش سخت بود. ولی توانستیم اسماعیل را یکجوری در مسیر سفر سیگار قرار دهیم که آن را هم با موفقیت به پایان رساند. اسماعیل بعدش در امتحان کمک راهنمایی شرکت کرد و کمک راهنما شد و قبل از اینکه من از شعبه همدان بروم، ایشان یک لژیون تشکیل داده بود و شاگرد داشت. این تولد را در رأس به جناب مهندس دژاکام، بنیان کنگره ۶۰، ایجنت محترم شعبه جناب آقای کرمی، ایجنت قسمت همسفران سرکار خانم کرمی، اسماعیل عزیز و همسفر محترمشان و دو پسر گلش تبریک میگویم و برایش بهترینها را آرزومندم. اسماعیل عزیز یکی از ویژگیهای واضح و مبرهنش این است که بسیار انسان مهربان و دلسوزی است و من فکر میکنم این برای در مسیر قرار دادن یک رهجو خیلی به اسماعیل کمک خواهد کرد. امیدوارم شاگردهایی که پرورش می دهد بیایند و در جایگاه استادی قرار بگیرند، کمک راهنما شوند. چون هدف اصلی کنگره، انسان سازی و پرورش استاد است.
اعلام سفر مسافر:
آنتی ایکس هروئین؛ روش درمان دی اس تی؛ داروی درمان شربت OT؛ مدت سفر یازده ماه و بیست روز؛ راهنما آقای علی بخشی رهایی 3 سال و 5 ماه و 21 روز. آخرین آنتی ایکس سیگار؛ روش درمان دی اس تی داروی درمان آدامس نیکوتین؛ مدت سفر 13 ماه ونیم، راهنما آقای علی بخشی؛ رهایی 2 سال و 4 ماه و 10 روز.
سخنان مسافر:
دوستان قبل از هر صحبتی از جناب آقای مهندس دژاکام بنیانگذار کنگره ۶۰ و خانواده محترم ایشان که این بستر را فراهم کردند تا ما بتوانیم به درمان رهایی و آرامش برسیم تشکر میکنند، از ایجنت محترم نمایندگی جناب آقای کرمی و سرکار خانم کرمی ایجنت محترم گروه همسفران کمال تشکر را دارم، و چنانچه تلاش این عزیزان نبود این شعبه هیچگاه به بار نمینشست، از تکتک دوستان چه سفر اولی چه سفر دومی که در این مسیر از شما انرژی گرفتم تشکر میکنم. و اگر امروز من در خدمت شما هستم از تبادلات انرژیهای شماست، از راهنمای عزیز خودم که واقعاً در یک شرایط خیلی خاصی مرا پذیرفتند که ممکن بود هر راهنمایی چنین رهجوی را نپذیرند تشکر میکنم. من هیچگاه مطالبی را که از ایشان یاد گرفتم را فراموش نمیکنم. چون اینچنین مطالبی را هیچگاه از هیچ دانشگاه یاد نمیگرفتم. و برای ایشان بهترین آرزوها و پیشرفتها را از خداوند خواستارم؛ اما این تولدها فقط برای برگزاری جشن و کادو و امثالهم نیست. حاوی پیامهای است. البته جناب استاد علی بخشی کار بنده را راحتتر کردند و پیام این تولدها را فرمودند.
ما باید پیام این مراسمات را درک کنیم. اگر به عقبتر برگردیم و زندگی خود را مرور کنیم خواهیم دید از کجا به کجا رسیدهایم. در سفر اول من کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر را خواندم. ولی آنچنان درگیر از آن نداشتم. در سفر دوم درحالیکه کتاب را مینوشتم به مطلبی برخورد کردم که ناخودآگاه اشکم درآمد. خانم بنده گفتند چرا گریه میکنی...مگر چه چیزی را میخوانی! مطلب را به ایشان نشان دادم. همان جمله باوری در ناباوری. و این جمله برای من بسیار سخت بود. ایشان گفتند مگر چه چیزی چه پیامی در اینجا جمله است که تو را اینگونه منقلب کرده؟ گفتم این فقط تولد جناب مهندس نبود. این تولد تمام انسانهایی است که خواهان رهایی هستند و این جمله برای من بسیار جالب بود تولد امروز هم در همان راستا است که به من اسماعیل گفته شود که راهی را که هیچگاه فکر نمیکردی برایت مقدور شود ممکن شد و به این رهایی و درمان رسیدی. بههرحال این مراسمات و جشنها برای بالا بردن اعتمادبهنفس و قوت قلب دوستان سفر اولی است که بدانند راهی را که انتخاب کردند درست است و با خواست و حرکت خود حتماً به نتیجه خواهند رسید امیدوارم همگی بتوانیم به این آرامش مدنظر کنگره برسیم تا یک زندگی سراسر با عشق و محبت داشته باشیم. از همه دوستان عزیزم که به هر نحوی بنده ابراز لطف کردند و تبریک گفتند چه مسافرین و چه همسفران محترم سپاسگزارم. امیدوارم بتوانم در جشن رهایی و تولدهای شما عزیزان جبران زحمت بکنم از یکایک شما سپاسگزارم.
سخنان راهنمای همسفر ایجنت شعبه خانم کرمی:
بنام خداوند بخشنده مهربان که هرچه داریم و اگر حال خوشی داریم همه از لطف و بخشش اوست. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که اجازه دادند بخشی از عمرم را در کنگره در حال خدمت کردن باشم. در این بستر بود که آموختم و فهمیدم که شاکر بودن فقط با زبان و کلام نیست. شکرگزار خداوند هستم که فهمیدم که هر چیزی زکاتی دارد که باید پرداخت شود. و درک کردم که باید حرکت کنم، فهمیدم باید کاری انجام بدهم. همانی که در وادی چهاردهم آمده است که میگوید با قدمهای استوار باید حرکت کرد. گفته میشود از بیداری تا هوشیاری فاصله چندان نیست. اما همه انسانها باید بدانیم که برای حرکتها و برای نور و آمیختن با روشناییها باید حرکت کرد. اگر حرکت نکنیم روشنایی را نخواهیم دید. امروز روز روشنایی است. سومین سال رهایی و بالاتر از آن آگاهی و دانایی جناب آقای اسماعیل و خانم سمیه را تبریک عرض میکنم. این آگاهیها فقط برای خود این عزیزان نیست، برای فرزندان و نوادگان و نسلهای که از فرزندان ایشان بهجای خواهد ماند هم است، این پیام نسل به نسل انتقال خواهد یافت. امروز اگر تولدی هست سالیان سال در لایههای زیرین آن مطالب فراوان نهفته بوده است. فقط امروز نیست که در بیرون اتفاق افتاده است. سومین سال تولد را به جناب امرائی تبریک میگویم و امیدوارم در ادامه مسیر موفق باشند و در نمایندگیهای متعددی رد پای شما نمایان باشد؛ و برای رهجوی خودم خانم سمیه عزیز بسیار خوشحالم و بهعنوان ایجنت همسفران نمایندگی باباطاهر همدان بهصورت کنگرهای اعلام میکنم که خانم سمیه یکی از رهجویانی است که تمام آموزشها را گرفتند. شما امروز ظاهر قضیه را میبینید اجازه بدهید من از داخل لژیون بگویم. ایشان زمانی که فرزندشان یکماهه بودند وارد لژیون شدند. با داشتن یک طفل یکماهه ساعتها سر پا میایستادند و طفل خود را ساکت میکردند که درسها را گوش بدهند. گاهی سی دیها را هم آموزش میدادند. شاید هر کس دیگری بهجای ایشان بود بهراحتی میگذاشت و میرفت. من رهجو های زیادی داشتم که به بهانههای واهی رفتند و برنگشتند. ولی خانم سمیه ماندند و آموزش گرفتند و برای خودش و زندگانی خانوادگیاش گشایش به وجود آوردند. حضرت مولانا میفرماید: تا آدمی در درون و روح خود گشایش ندهد. در زندگی او هیچ اتفاق و گشایشی رخ نخواهد داد. وقتی انسان میپذیرد و با عشق تسلیم می شود راه باز می شود. اگر امروز خانم سمیه به دنیای تازه قدم نهاده یقیناً در این کار از درون گام برداشته است. استاد امین میگوید. گرهها، کینهها و بدبختیهای بیرون ما همگی از درون ماست بیرون ما هیچ خبری نیست. هرچه هست در درون ماست. در افکار ماست. خانم سمیه امروز در جایگاه مشاور تازه واردین است امیدوارم که در سال آینده ایشان را در جایگاه کمک راهنمایی ببینیم. برای ایشان آرزوی موفقیت دارم؛ و این تولد را به بنیانگذار کنگره ۶۰ و سرکار خانم آنی بزرگوار تبریک عرض میکنم. یک تبریک ویژه هم خدمت جناب آقای علی بخشی کمک راهنمای محترم عرض میکنم. و بسیار خوشحال هستم و خیرمقدم عرض میکنم که ایشان را در نمایندگی همدان زیارت میکنم. وجود ایشان همیشه برای ما درس بوده از حضورشان لذت بردیم. و آرزومندم در هرکجای ایران که هستند توفیقات روز افزون نصیب ایشان شود. و به خانم علی بخشی تبریک عرض میکنم. و فکر میکنم خبری بالاتر از این نیست که خبر بیاورند که رهجوی شما ایجنت شعبهای شده است. تبریک عرض میکنم که خانم علی بخشی ایجنت شعبه ملایر شدند امیدوارم در این جایگاه موفق باشند. هرچند از نگاه من هیچ جایگاهی از جایگاه کمک راهنمایی بالاتر نیست. اگر تمام جایگاهها را تجربه کنی هیچ جایگاهی بهاندازه جایگاه کمک راهنمایی نیست. البته تمام جایگاهها تکاملی و کامل کننده هستند. بسیار خوشحال شدم و این رهایی را به ایجنت شعبه، مرزبانان گرامی و تمام خدمتگزاران نمایندگی همدان تبریک عرض میکنم.
سخنان همسفر:
بنده هم خدا را شاکر و سپاسگزارم که بین شما و در کنگره ۶۰ هستم. پیشتر فکر میکردم که در تولد مسافر چه بگویم. اما به این نتیجه رسیدم صحبتی که از دل برآید همان درست است که باید بگویم. من روزی که مسافرم به رهایی رسید وارد کنگره شدم. چون تا قبل از آن برای همسفران جلساتی وجود نداشت. مسافر من با تخریبهای فراوان وارد کنگره شد. اما خوب حرکت کرد و ترقی کرد. و خدا را شکر که به رهایی رسید. من چون با کنگره آشنا نبودم همچنان تخریبهای قبل را داشتم. وقتی میدیدم مسافرم در حال بهبودی است و علم و آگاهیاش بالا میرود و به همهچیز با دید خوب مینگرد غبطه میخوردم. درحالیکه من همچنان دیدم نسبت به مسائل منفی بود. تا اینکه به لطف خدا جلسه همسفران تشکیل و من هم وارد کنگره شدم. قبل از آن همیشه آرزو میکردم که خدایا می شود روزی من هم مثل مسافرم بتوانم وارد کنگره بشوم و بتوانم دانایی و آگاهی خود را بالا ببرم؛ و این امر محقق شد و من هم آموزش گرفتم و توانستم مقداری از ناآگاهیهای خودم را سر و سامان بدهم. تمام این مطالب را مدیون راهنمای خودم سرکار خانم کرمی هستم. ایشان با دلسوزی و توانایی و تجربه بالایی که داشتند توانستند مرا راهنمایی کنند. سال گذشته مشکلات فراوانی برای ما رخ داد. از ایشان سؤال کردم پس چرا اینهمه مشکلات برای ما رخ می دهد. ایشان با تواضع در دفتر من جملهای را با این مضمون به یادگار نوشتند. خانم سمیه، تو میتوانی باوجود تمام نیروهای منفی حرکت بکنی. پس حرکت کن که در کائنات نیروهایی به کمک تو میآیند. این جمله دائماً من جلودار و راهگشای من است. و در من انگیزه حرکت به وجود میآورد. هرگاه سختی بر من غالب میشد. این جمله را در ذهن خود یادآور میشدم و آرام میگرفتم. در اینجا از ایشان بسیار سپاسگزارم که مرا تحمل کردند، و این تولد را در رأس به جناب مهندس و خانم آنی عزیز تبریک میگویم. به راهنمای مسافرم جناب آقای علی بخشی تبریک میگویم که مثل یک برادر دلسوز بودند برای مسافر من و یک تبریک ویژه هم با آقای کرمی ایجنت محترم شعبه هم عرض میکنم که اگر ایشان و خانم کرمی نبودند من نوعی نمیتوانستم وارد این بستر بشوم. در پایان یک توصیه به تمام مسافران محترم دارم که در آوردن همسفران خود جدیت کنید. چون همانطور که مسافر نیاز به درمان دارد. یک همسفر هم نیاز دارد که آموزش ببیند. باید مسافر و همسفر پا بهپای هم سفر کنند. گفته میشود همسفر همانند بال پرواز است برای مسافر میتواند به مسافر کمکهای زیادی بکند، پس سعی کنید همسفران خود را تشویق به آمدن کنید.
تایپ و عکس: مسافران صفر، مرتضی،احمد بختیاری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1363