گزارش عملکرد لژیون یکم، با کمک راهنمایی همسفر فاطمه و با موضوع سی دی قفلساز

همسفر نجمه:
روزی و روزگاری، شهری آباد در کنار رودخانهای پرآب، مسکن کسانی بود که در کمال شادی و صداقت و پاکی زندگی میکردند. سالها گذشت تا اینکه سوداگر سودجویی وارد شهر شد. این سوداگر قفلساز بود. ولی در این شهر که همه به هم اعتماد داشتند، هیچکسی از قفل استفاده نمیکرد. سوداگر برای رسیدن به مقصد خود که فروش قفلهایش و رونق کسبوکارش بود، فکری کرد و دستبهکار شد. هر شب به خانه یک نفر از اهالی شهر میرفت و مشغول بدگویی و خبرچینی از ساکنین و رساندن خبرهای دروغین به آنها میشد و درنهایت تخم کینه و نفرت و بدبینی را در دل آنها میکاشت. رفتهرفته اکثر اهالی، آنچنان به یکدیگر مظنون شدند که شروع به قضاوت همدیگر کردند. بدین ترتیب قفلها پشت سر هم ساخته میشدند و بر سردر خانههایی زده میشدند که روزی مالامال از عشق و دوستی و محبت بودند. کاروبار قفلساز سکه شد؛ و کمکم نیز شاگردانی را برای خودش دستوپا کرد. درنتیجه قفلسازی را به آنها هم میآموخت. روزگار در حال سپری شدن بود و بچهها بهجای کسب مشق عشق از معلم پیر آبادی، بر سر کلاس حقهبازی و ریا و تهمت مینشستند. آنها یاد گرفتند که خود قفلها را بسازند؛ اما غافل از اینکه دست و پای خودشان را با قفلهای ساختهشدهشان میبستند. درنتیجه عقلهایشان را پشت دربها گذاشته و قفل محکمی بر آنها زدند و رودخانهی شهرشان را نیز، به باتلاقی تبدیل کردند. شادی و صداقت و پاکی جای خود را به نفرت و کینه و حسادت داد و اعتیاد با سرافرازی در کنج خانهها، خودنمایی میکرد؛ و خاکستر نادانی بر روی شهر پاشیده شده بود. در این روزها که شهر از درون و برون موردحمله قرارگرفته بود، اصواتی بانوا و صدایی دلنشین، به گوش همگان میرسید. گویا امواج از یک ایستگاه رادیویی پخش میشد که سرود شروع تازهای از آن پخش میشد. عدهای از اهالی که اسارت قفل، آنها را خسته کرده بود و به دنبال راه چارهای بودند، درب قلب خود را بازکرده و نیروی درونشان را احیا نموده و به دنبال مقتدای خود، قدم در راهی گذاشتند. ماهها تلاش کردند تا با متعادل کردن خود، سد دروغ، ناامیدی، دزدی، ناسپاسی و ناشکری را شکستند و آب گندیدهی رودخانه را زدودند و زلالش کردند. آنان به ندای قلبی و فرمان عقلشان گوش فرا دادند و به بالای تپهها روان شدند و درحالیکه نجاتیافتگان مانند عقابی بر بلندای امواج سهمگین به نظاره بودند، رود خروشان، بساط قفلساز و هواداران او را برای همیشه از آن شهر برچید و عشق بیکران ماند!
همسفر سحر:
در سی دی قفلساز جناب مهندس در مورد درمان بیماریها صحبت میکنند؛ که علم و دانش ما هنوز به مرحلهای نرسیده است که بتوانیم بیماریها را درمان کنیم. اینکه قفل و کلید در تمام سطوح زندگی ما وجود دارد و ما برای بازکرده هر قفلی باید بتوانیم با تفکر اقدام به بازکردن آن قفلها نماییم. هنگامیکه ما یک مسئله و مشکل راحل میکنیم مثل این است که یک درب قفلشده را با کلید باز میکنیم. هر مشکلی برای حل شدن نیاز به راهحل مناسب دارد. همانطور که میگوییم پایان هر قفل سرآغاز قفل دیگری است؛ که باید بادانش و تجربه و آگاهی و دانایی، قفلهایی را که در طول مسیر زندگی برایمان پیش میآیند و یا به وجود میآوریمشان را، حل و بازکنیم. هر قفل کلیدی دارد که باید آن را پیدا کنیم. مثلاینکه کلید پولدارشان پسانداز است که خوشبختانه ما در کنگره پسانداز کردن را خوب فراگرفتهایم. یکی از مسائلی که باعث میشود انسان نتواند مشکلاتش را حل کند ناامیدی است. ناامیدی صفتی مخرب است که انسان را از پا درمیآورد. انجام فرامین و قوانین الهی باعث سلامت انسان، هم در صور آشکار و هم در صور پنهان میشود و مسائلی مانند افکار و اندیشههای مخرب، پرخوری، مصرف قرصهای روانگردان، مواد مخدر و الکل باعث تخریب جسم میشوند. ما باید بتوانیم از آنها پرهیز کنیم. چون همانطور که میکروب و ویروسهایی هستند و باعث بروز بیماری در صور آشکار میشوند، یکسری میکروبها و ویروسها هم وجود دارند که در صور پنهان رخ میدهند و باعث بروز بیماری در شهر وجودی انسان میشوند. ما باید بتوانیم اختیار شهر وجودی خودمان را با تفکر و آگاهی به دستگیریم. انسان برای اینکه بتواند از ناامیدی و حسها و افکار منفی کنارهگیری کند، نیازمند یک پشتیبانی است که وقتی از همهجا و همهکس و همهچیز امیدش قطع میشود، بتواند او را حمایت کند و او همان قدرت مطلق یا خداوند است. در کلامالله هم بیانشده که هرکس بر خداوند توکل کند خدا او را بس است و در جوامع امروزی نیز به دلیل اینکه بیاعتقادی رواج یافته است اکثر انسانها هم بیاعتقاد شدهاند و خداوند را قبول ندارند. درحالیکه تمام بیماریها و گرفتاریها و درد و رنج بشر به دلیل همین بیاعتقادی است. متأسفانه بیماریهای جسمی و روانی هم روزبهروز در حال گسترش است. هیچکس هم نمیداند که ریشه تمام آنها در بیاعتقادی و بیایمانی انسانهاست. خداوند اگر به انسان میگوید کاری را انجام بده میداند که انجام آن برایش مفید است و بالطبع، اگر میگوید کاری را انجام نده، میداند که به ضررش است؛ مانند نمازخواندن! حالت رکوع و سجده برای جسم فیزیکی فواید بسیار زیادی دارد. انسان هنگامیکه به آن مرحله از دانایی و آگاهی برسد به او الهام خواهد شد؛ و برای رسیدن به آن مرحله باید از کینه، نفرت، ترس، ناامیدی، منیت و... بگذرد و به مرحله آرامش قدم بگذارد. وقتی هم که به انسان الهام میشود متوجه آن نخواهد شد. چون آن الهام بسیار جزئی است و هرکسی باید از خودش قالبی بسیار مستحکم بسازد که بتواند با افکار و اندیشه و گفتار صحیح، کتاب زندگیاش را خوب بنویسد. بهطوریکه احتیاج به پاکنویس کردن و برگشتن و نوشتن دوباره آن، نداشته باشد. باید فقط و فقط به خودش فکر کند و از اینکه فکر و وقت خودش را صرف دیگران کند جداً بپرهیزد. چون چیزی جز گرفتن وقت باارزش و انرژیاش ندارد. اگر دیگران را رها کنیم میتوانیم از نیروی درونی خودمان استفاده کنیم. برای اینکه بخواهیم در زندگی زمینی علم را بیاموزیم هیچگاه دیر نیست. چون انسان در هر سنی که باشد میتواند بسازد و سازندگی را در هر قسمتی به وجود آورد. یادمان نرود، پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.
همسفر لیلا:
قفل به معنای مشکل است؛ که سد راه ما قرارگرفته است. برای رد شدن از هر مانعی و باز کردن هر قفلی میتوانیم کلید آن را پیدا کنیم. اگر کلید آن را پیدا کردیم میتوانیم قفل را بازکنیم. البته اگر که با وسایل دیگر شروع به باز کردن قفل کنیم هم به خودمان آسیب میرسانیم و هم محتویات درون جعبه دچار آسیب میشوند. اگر انسانها نتوانستند مشکلات و مسائل و بیماریهای خود را حل کنند، دلیل بر این نیست که راهحل وجود ندارد، بلکه علم و دانش پی بردن به آن مشکل را نیافتهاند. اگر درگذشته اعتیاد درمان نشد و میگفتند راه درمان هم ندارد علت این بود که؛ به ناقلهای عصبی بدن و سیستم شبه افیونی بدن توجه نداشتند. برای باز کردن هر قفلی ما باید کلید آن را پیدا کنیم. بعضی از افراد کارشان قفل ساختن است و خودشان با دست خودشان قفلهایی را سر راه خودشان میسازند. وقتیکه انسان آگاهی نداشته باشد با هر حرکتی در زندگیاش بحران ایجاد میکند. در زندگی ما ویروسهای بسیاری وجود دارند که هم در صور آشکار و هم در صور پنهانمان شیوع پیدا میکنند. در صور آشکار ویروسهایی داریم که باید با آنها مقابله کنیم ولی ویروسهایی که در صورپنهان هستند خیلی مخربتر هستند. فکر و اندیشه نادرست و افکار منفی میتوانند ضربه شدیدی به جسم ما وارد کنند. اضطراب، ترس، نگرانی، دروغ، حسادت، ناامیدی، کینه و... باعث ایجاد بیماری در بدن ما و شهر وجودی ما میشوند. در صور آشکار هم استفاده از مواد مخدر باعث از بین بردن سیستم شبه افیونی بدن میگردد. میکروبها و ویروسها در صور آشکار شناختهشده هستند. ولی میکروبها در صورت پنهان ناشناختهاند. بعضیاوقات در شهر وجودی ما، قفل و کلیدش در اختیار ما نیست. ما برای تعادل خود نیروی قوی درون خودمان را احتیاج داریم. درون ما همهچیز وجود دارد. اگر بخواهیم از آنها استفاده کنیم باید خودمان را پاکسازی کنیم و جلوی ورود ویروسها را به درونمان بگیریم. اگر زمین درونمان صاف باشد دچار اشکال نمیشویم. ما صبح تا شب به فکر این هستیم که دیگران چه میکنند و یا رفتار و افکار دیگران را قضاوت میکنیم. این موضوعات نمیگذارند که ما به نیروهای درون خودمان پی ببریم؛ و درواقع فکر، اندیشه و قدرت زیادی را میطلبد. باید سعی کنیم انرژی خود را درراه درست و اصولی صرف کنیم. با دیدن آموزشها میتوانیم این کار را انجام دهیم. در این صورت به آن مرحلهای میرسیم که شهر وجودیمان تمیز است و آنگاه دیگر بهراحتی در هیچ طوفانی قرار نمیگیریم.
«با آرزوی موفقیت برای عزیزان لژیون یکم و سپاس از همکاری دوستان گرامی»
تهیه عکس و تنظیمکننده: همسفر نسیم فراهانی
مرزبان خبری: همسفر سمیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
1197