«در هر سیستمی هر عاملی میتواند به ضد خود تبدیل شود و این امر میتواند بسیار مخرب باشد. ما در کنگره 60 سعی کردیم که به جایگاه کمک راهنمایی شخصیت بدهیم. کار ما بسیار حساس است، مثل یک بندباز که اگر بیدقت باشد ممکن است از هر طرف طناب سقوط کند»
«مهندس دژاکام، مراسم اهدا شال 21 بهمنماه 1398»
به مناسبت دریافت شال کمک راهنمایی توسط تعدادی از همسفران نمایندگی صالحی، همسفران: الهام (لژیون دوم)، الهه (لژیون دوم) و سعیده (لژیون ششم) مصاحبهای با این عزیزان ترتیب دادهایم تا از حس و حالشان برایمان بگویند. با ما در این گفتوگوی دلنشین همراه باشید.

با عرض سلام و تبریک و خیر مقدم خدمت شما عزیزان، در ابتدا لطفا کمی از حس و حال خود در لحظه قبولی در آزمون و در لحظه دریافت شال بگویید.
همسفر الهام:
لحظه قبولی در آزمون را هیچگاه از یاد نخواهم برد. لحظهای که رویاهایم به حقیقت پیوست وتمام تصویر سازیهایم به واقعیت تبدیل شد. بنابراین بسیار خوشحال بودم. اما لحظه دریافت شال، هیچگاه نتوانستم حس واقعی خود را در این مورد بیان کنم زیرا به نظرم یک چیز درونی است وفقط باید خود شخص تجربه کند تا بتواند متوجه شود. اما سنگینی بار مسئولیت این جایگاه را بر روی شانههایم احساس میکنم و امیدوارم بتوانم با عدالت و معرفت و عمل سالم در این مسیر به درستی مسولیتهایم را اجرا کنم.
همسفر الهه:
از زمانی که به یاد دارم در حال درس خواندن و شرکت در کنکور و یا آزمونهای متفاوت بودم! اما روزی که نتایج آزمون کمک راهنمایی اعلام شد و من نام خود را در لیست پذیرفته شدگان دیدم، بیش از هر زمان دیگری از قبولی در یک آزمون خوشحال بودم، آن روز من معجزه کنگره۶۰ با تمام وجودم حس کردم. روز دریافت شال از استاد عزیزمان جناب مهندس دژاکام نیز حس بی نظیری داشتم، شاید به جرات بگویم آن روز بیش از هر زمانی در زندگیام دریافتم که خداوند چقدر مرا دوست دارد و تا چه حد لطف بیپایانش را نصیبم ساخته، گفتن از حسِ آن لحظه تلاشی بی حاصل است! من فقط میتوانم برای تک تک عزیزان تجربه آن لحظات را آرزو کنم...
همسفر سعیده:
در آن لحظه هیچ چیز فکرم را مشغول نکرده بود حتی موضوعی که هفتهها با آن درگیر بودم (خودم بودم و خودم فارغ از هر چیز، آرامشی به تمام معنا، سبک و رها همراه با اشک شوق). در لحظه دریافت شال هیچ چیزی به چشمم نیامد جز نگاه جناب مهندس و هیچ صدایی در گوشم نبود جز صدای دلنواز و پر از آرامش استاد بزرگ که برایم آرزوی موفقیت کردن من این حس و حال خوش را مدیون راهنمایم خانم بهار هستم.
فکر میکنید جایگاه یک کمکراهنما تا چه حد در لبه تیغ است و فاصله راهنما بودن و ضدراهنما شدن(در حاشیه قرار گرفتن) چقدر است و آیا این امر، امری محسوس است؟
همسفر الهام:
به نظرم هر انسانی در هر جایگاه اگر در مسیر ضد ارزشها قرار بگیرد وعمل ضدارزشی را انجام دهد قطعا آن روز در لبه تیغ قرار میگرد و همان عمل ضدارزشی او را از چرخه این سیستم اخراج خواهد کرد. (وادی دهم صفت گذشته در انسان صادق نیست) انسان در هر جایگاهی میتواند با اعمال و کردار و رفتارش باعث صعود یا سقوط خود شود. همچنین به نظرم بین این دو نقطه فاصله چندانی نیست این عملکرد یک کمک راهنماست که همه چیز را مشخص میکند.
همسفر الهه:
همانطور که جناب مهندس دژاکام فرمودند در هستی هرجایگاهی با ضد خودش فاصلهای بسیار نزدیک دارد، اگر من به این شال به چشمی غیر از خدمت خالصانه نگاه کنم، و یا تصور کنم که از این به بعد سرور دیگران هستم، قطعا به سرعت سقوط خواهم کرد؛ علاوه بر این دخالت در امور و وظایف دیگران نیز ما را به حاشیه میکشاند و مانند سیاهچالهای انسان را تا عمق تاریکیها میبرد. بنابراین تا زمانی که انسان به درون خودش و سازندگی خویشتن خویش بپردازد، از حاشیه به دور خواهد ماند که امیدوارم من هم جزء آن دسته باشم.
همسفر سعیده:
طبق فرمایش استاد بزرگمان همیشه و در همه جا حد و حدود، قوانین و حرمتهایی قرار داده شده است. لحظهای خود مختاری و نافرمانی از قوانین میتواند هر جایگاهی را متزلزل کند یک راهنما اگر همواره گوش به زنگ فرمانها باشد هیچگاه به خودش این اجازه را نمیدهد پا فراتر از بایدها ونبایدها بگذارد.

فکر میکنید حضور در این جایگاه تا چه حد میتواند شما را با خوشتن خویشتان به چالش بکشد و در چه زمینههایی میتواند زمینه رشد نفستان را فراهم کند؟
همسفر الهام:
یک راهنما در این جایگاه اول به آموزش و تزکیه و پالایش خود کمک میکند و سپس به دیگر افرادی که احتیاج به کمک دارند واین آموزشها کمک میکند تا در این مسیر بتواند دانایی خود را به دانایی موثر تبدیل کند.
همسفر الهه:
من فکر میکنم حضور در کنگره به خودی خود، به این معناست که خداوند اجازه رشد و پرورش نفس را در مراتبی بالاتر به بندگانش داده است، حال هرکدام از جایگاههای خدمتی باز هم فرصت بیشتری را در اختیار افراد قرار میدهند تا در این مسیر جلوتر بروند و در این وادیِ بی انتها تا آن جایی که ظرفیتش را دارند، نفس خود را ارتقاء دهند. بی شک جایگاه زیبای کمک راهنمایی یکی از همین فرصتهای بی همتاست. من معتقدم یک فرد وقتی در مقابل خداوند پیمان میبندد و در جایگاه کمک راهنمایی قرار میگیرد بیش از هر زمانی در زندگیاش سعی میکند تا برمبنای عدالت، معرفت و عمل سالم رفتار نماید، امید که من هم اینگونه باشم.
همسفر سعیده:
خدمت در کنگره همواره همراه با آموزش است (حتی در جایگاه کمک راهنمایی). قطعا در مسیر خدمت مسائلی پیش میآید که برای من پیامی دارد اگر من آگاه باشم باید با کمال میل در مسائل کنکاش کنم وآموزشی را که برای من به همراه دارد برداشت کنم نفسی که به دنبال آموزش است در جهت رشد وترقی پیش میرود. بنابراین باید سعی کنم هیچگاه در پرتگاه غرور و منیت وخودخواهی قرار نگیرم، باید دست از تلاش بر ندارم و برای داشتن حال خوش با آموزش و آگاهی هرچه بیشتر ظرفیتم را برای قرار گرفتن در این جایگاه مقدس بیشتر و بیشتر کنم.
نظر خود را در مورد جمله (فرصت خدمت به خلق فرصتیست که باید آن را غنیمت شمرد و این فرصت نصیب همه نمیشود)بگویید.
همسفر الهام:
جمله خیلی زیبا و آموزندهای است. توفیق خدمت به انسانها را خداوند به هر کسی نمیدهد آن هم انسانهای که در دام تاریکیها افتاده باشند و درگیر اعتیاد باشند. امیدوارم قدر دان این فرصت باشم وبه درستی استفاده کنیم.
همسفر الهه:
شاید همگی بارها این جمله آقای مهندس را شنیدهایم، اما من روزی که آن را در حضور جناب مهندس و از زبان خودشان شنیدم، هرگز فراموش نمیکنم. برای اولین بار این جمله زیبا در تمام روح و جانم جاری شد، و تازه دریافتم که کلامِ حق از گلوی چه کسی اینگونه بر جانِ آدمی مینشیند..! وقتی به این جمله فکر میکنم تنم میلرزد، هم از شوق اینکه این فرصت به من هم داده شده و هم از ندای هشداری که قلبم میگوید مواظب باش و قدردان این فرصت بمان!
همسفر سعیده:
سخن بزرگان سخن حق است. اکنون که لطف خداوند متعال شامل حالم شده با تمام وجود ازمحضر قدرت مطلق میخواهم که عشق به خدمت در من هیچگاه کمرنگ نشود و این توان را داشته باشم که با تمام وجود در جهت رشد خود و خدمت به خلق قدم بردارم. قدر ندانستن از هر چیز باعث از دست رفتنش میشود خداوند را شاکرم به جهت لطف و محبتی که شامل حالم شده.

با توجه به دستور جلسه اخیر که "وظایف راهنما و رهجو" بود، چند نکته از وظایف یک کمک راهنما ر ابیان بفرمایید.
همسفر الهام:
یک کمک راهنما نخست باید سر وقت بیاید و در جلسه حضور داشته باشد همچنین باید در کارهای خود نظم، انضباط، رعایت مقرارت و حرمت را سر لوحه قرار دهد و آن حد و مرزی که بین راهنما و رهجوست را به درستی حفظ کند.
همسفر الهه:
من فکر میکنم زیباترین و مهمترین وظیفه یک راهنما عاشق بودن است. عاشقِ رها بودن و کمک به رهایی دیگران از هر بندِ منفی که ممکن است گرفتارش باشند. وقتی عشق درون راهنما جاری باشد او قطعا به تمام وظایفش عمل خواهد کرد، گرچه رسیدن به وادی عشق کار آسانی نیست اما میتوان با داشتن یک قطره هم به اقیانوس رسید...
همسفر سعیده:
یک کمک راهنما باید مهربانی و دلسوزی یک مادر و اقتدار یک پدر را داشته باشد حق دارد عصبانی شود ولی حق توهین ندارد. باید در جای خود تنبیه را در نظر داشته باشد، از رهجو تکلیف بخواهد و حضور به موقع در جلسات از وظایف این عزیزان است، هر گونه کوتاهی و تخطی از رهجو از چشم راهنما دیده میشود و در آخر بازهم شاکر و سپاشگزار خداوند مهربان هستم که توفیق خدمت به من داده شده انشالله به یاری و لطف حق در این راه ثابت قدم باشم جا داره از راهنمای خودم خانم بهار عزیز تشکر کنم که انگیزه خدمت را در من زنده کرد.
«با تشکر از عزیزانی که فرصت این گفتگو را در اختیار ما قرار دادند».
تهیه و تنظیم: همسفر زهرا(ف) – لژیون دوم
همسفران نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1250