English Version
This Site Is Available In English

زبان مشترک و تحقق رسیدن به آرامش

زبان مشترک و تحقق رسیدن به آرامش
جلسه ششم از دور اول کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60؛نمایندگی بوشهر  به استادی همسفر خانم آذر ، نگهبانی موقت همسفر بتول و دبیری همسفر آمنه بادستورجلسه (هفته همسفر) در روز پنج‌شنبه 26 دی ماه 1398 ساعت 17 آغاز به کارکرد.
 
 
خلاصه سخنان استاد:
درابتداهفته همسفر را خدمت بزرگ‌مرد کنگره 60 و همسفرمحترمشان سرکار خانم آنی تبریک می‌گویم که چراغ راهی شدند برای ما تا مسیر کنگره را بیابیم و ادامه دهنده راهشان باشیم ،امیدوارم در کنار یکدیگر جلسه شادوپرباری داشته باشیم.
زندگی دفتری از خاطره هاست، یک نفردردل شب یک نفردردل خاک یک نفر همدم خوشبختی‌هاست، یک نفر همسفر سختی‌هاست چشم تا هم بزنیم عمر ما می‌گذرد، ما همه همسفریم آری همه ما همسفرهستیم، همسفران قطار کنگره به مقصد آرامش و عشق هستند، ایستگاهای متعددی در مسیر این قطار قراردادند، در ایستگاهی مسافران و همسفران تازه‌وارد سوار و ایستگاه دیگر مسافرین و همسفران را در مقصد رهایی پیاده می‌کند.
 
 
ما همگی در طی این سفر چگونه زیستن ، سالم زندگی کردن، نحوه عشق ورزیدن و محبت کردن را می‌آموزیم ، می‌دانید که درکنگره همسفر به کسی اطلاق می‌گردد که سابقه اعتیاد ندارد، شاید گمان کنید که تنها مسافران به علت مصرف تخریب دارند! نه،
بسیاری ازهمسفران عزیز با کوله باری از تخریب قدم به کنگره نهاده‌اند و طعم آرامش را پس از آموزش گرفتن چشیده‌اند هنگامی‌که من وارد کنگره شدم همسفران تعداد محدودی بودند و ما همیشه بیرون از کلاس می‌ایستادیم و نمی‌توانستیم درکنارمسافرمان باشیم تخریب‌های بسیار و عدم آگاهی و آموزش موجب می‌شد به‌جای این‌که دست مسافرمان را در این مسیر گرفته و التیام بخش دردهای او باشیم، بندی برپای او می شدیم و تخریب هارا دوچندان می‌کردیم.آقای مهندس زبان مشترک بین مسافر و همسفر و رسیدن به آرامشی دوطرفه و تحقق بخشیدن آن ،آری نقش ما آغاز گردید، مادر، همسر، خواهریافرزند نام زیبای همسفر را به خود گرفت ما همسفران باید به خود ببالیم که خداوند چنین توانمند ما را آفرید برای بازی این نقش مهم.ما قدم در راه نهاده و آموختیم که در دل بی‌قراری‌هایمان آرامش را جستجو کنیم آموختیم که برای ترمیم زخم‌ها ابتدا باید خود تغییر کنیم و در سخت‌ترین لحظات زندگی یادمان باشد درِ رحمت خداوند همیشه به روی ما بازاست و ما ازهر سختی سخت‌ترین اشک هارا به لبخند مبدل کردیم با آموختن چرایی هایی که جای خود را به چگونه انجام دادن داد آموختیم که ما بار اعتیاد را به دوش نمی‌کشیم ما عشق را به دوش گرفته و همراه مسافریم همسفر همچون صافی است که تمام فراز و نشیب‌ها و سختی هارا در خود حل کرده و گرچه در طول این مسیر شاید مسافر درگیرمسیرهای انحرافی گردد اما او بلده راه است و تا انتهای مسیر خوب عمل می‌کند همه ما مسافران و همسفران، مرزبانان تمامی خدمت‌گزاران همچون عقربه‌های ساعت کنار یکدیگر قرارگرفته‌ایم تا دریک جهت زمان درست و دقیق را نشان دهیم.
 
 
ما جایگاهمان را سهل به دست نیاورده‌ایم، به‌شخصه خون دل هاخورده ام تا در چنین جایگاهی قرار گرفتم مادر دو مصرف‌کننده بودم، هرجایی رفته و به هر دری می‌زدم تا به درمان برسند هرکجا که می‌گفتند سر می زدم و هیچ‌کس نبود تا از من بپرسد تو خود بااین‌حال خراب چگونه می‌توانی.روزهایی که مادر یک معتاد نامیده می‌شدم گویی اجازه خندیدن نداشتم، مهمانی تعطیل و همیشه انگشت اشاره به سمت ما بود بار خانواده مصرف‌کننده بودن را به دوش می‌کشیدیم زمانی که من وارد کنگره شدم مانند اکنون‌که افراد با اطلاعات و آشنایی وارد کنگره می‌شوند نبود و هنگامی‌که به من گفتند باید سفر کنید تصورم براین بود که با این احوال سردرگم باید به مسافرت هم برویم تا این که به من گفته شد تو همسفر هستی و این سفر، سفری متفاوت از سایرسفرها ست همیشه حاضر بودم با اتمام وجودم بسوزم و چراغ راه باشم، پا به پای مسافرم بیایم و زیباترین واژه برایم واژه همسفر شد کلمه معتاد خط خورد و ما سفری را آغاز نمودیم که با سفرهای قبل تفاوت‌های بسیار داشت این سفر، سفر عشق بود مبدأش عشق، مسیرش عشق، مقصدش عشق بود...
باید بگویم که ما همسفران مدیون شما مسافرانی هستیم که وجودتان باعث گردید کنگره را بیابیم ودرکنارتان آموزش‌دیده و التیام‌بخش زخم‌های خویش و شما شویم و شما نیز تلاش کنید تا با عملی کردن آموزش‌ها التیام‌بخش دردهای ما شوید شکرگزار خالقی هستم که ما را در این جمع قرارداد و شکرگزار وجود مخلوقی که کنار ما بود تا نام زیبای همسفربه ما تعلق بگیرد و درکنگره مسافر و همسفر درکنار یک دیگر پرنده زیبای عشق را به پرواز درمی‌آورند.
 
ای که می‌پرسی نشان عشق چیست      عشق چیزی جز ظهورمهرنیست
عشق یعنی مشکلی آسان کنی             دردی از درمانده‌ای درمان کنی
در میان این‌همه غوغا و شر                    عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل بجای خار باش               پل به‌جای این‌همه دیوار باش
عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر             واگذاری آب را بر تشنه‌تر
عشق یعنی دشت گل‌کاری شده            درکویری چشمه‌ای جاری‌شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی            عشق یعنی نیش را نوشین کنی
هرکجا عشق آید و ساکن شود               هرچه ناممکن بود ممکن شود
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نگارش: همسفر آمنه
عکس: مسافر پوریا
ثبت: مسافر پوریا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .