English Version
English

شناسایی مشکلات و تفکر برای راه حل

شناسایی مشکلات و تفکر برای راه حل
جلسه دهم از دوره بیست و سوم کارگاه آموزشی خصوصی کنگرۀ 60 نمایندگی شفا مشهد با استادی کمک راهنمای مسافر رضا ، نگهبانی مسافر رسول و دبیری مسافر مجتبی با دستور جلسه (وادی سوم و تاثیر آن روی من) روز سه شنبه مورخ 98/09/05 در ساعت 17 آغاز بکار نمود.
 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر

خیلی خوشحالم که در این جایگاه قرار گرفتم. دستور جلسه وادی سوم هست، اوایل سفرم را به یاد دارم با تعدادی از دوستان و راهنمای عزیزم به استخر رفته بودم و در مسیر برگشت از استخر دچار ضعف جسمی شدم. در کنار خیابان نشسته بودم و یک نفر از من نپرسید که مشکل شما چیست؟ آیا وضع جسمی شما مساعد نیست؟ هیچ رهگذری از من سؤال نپرسید آیا نیاز به کمک دارید یا خیر؟ مجبور به تماس با برادر خود شدم، ایشان بعد از گذشت یک ساعت به کمک من آمدند. من را به درمانگاه بردند و سپس به منزل رساندند.

توقعی که از خانواده‌ام داشتم؛ هزینه‌های شربت من را بپذیرند و در مسیر درمان من، یاری‌ام کنند. در خانواده شرایط من را درک کنند بااینکه به شکل صحیح سفر نمی‌کردم. انتظار داشتم پدر و مادرم به من اعتماد کنند و باحالت طلب کارانه به ایشان می‌گفتم من به کنگره می‌روم چرا مسائل من حل نمی‌شود. چرا هنوز به من اعتماد ندارید و یک سری از درب‌های این اتاق‌ها بسته هستند. هنوز بعضی از افراد به شکل خاصی با من سخن می‌گفتند. اگر بخواهیم از وادی سوم سخن بگویم ابتدا باید از وادی یک شروع کنم.

وادی سوم به‌نوعی فرزند وادی اول و دوم هست. البته برداشت ما از وادی‌ها شاید کامل نباشد. وادی اول به یک تازه‌وارد القاء می‌کند که باید فکر کنی. یک مصرف‌کننده اگر بلد بود فکر کند دیگر اوضاع او به این شکل تبدیل نمی‌گشت. اگر درست فکر می‌کرد کار، سرمایه و خانواده خود را از دست نمی‌داد. اگر خود من به‌درستی فکر می‌کردم حلقه ازدواجم را برای تهیه مواد نمی‌فروختم. تمام طلاهای همسفرم را در این مسیر خرج نمی‌کردم. پس من به شکل صحیح نمی‌توانم فکر کنم. کنگره 60 به من یاد داد تفکر کردن به چه شکلی هست. ابتدا مشکلات خود را پیدا کنید و در مورد آن‌ها تعقل کنید که چطور آن را در آینده حل کنید.

تفکر یک سفر اولی فقط رسیدن به درمان است. وادی اول مبدأ و مقصد را در سفر اول مشخص می‌کند. به‌جای تفکر کردن باید تعقل کرد؛ تعقل کردن یعنی به کاری که انجام داده‌شده فکر کرد. به‌طور مثال درگذشته رفتم به کمپ، چون دیدم عده‌ای به کمپ رفته بودند و حالشان خوب شد ولی حال من خوب نشد. رفتم به گروه دیگری که قبلاً تفکرات برای او شده بود و تعقل کردم که در آنجا هم به نتیجه نرسیدم.

در حرمت‌ها می‌خوانیم که کنگره مکان مقدس و امنی هست؛ چرا از کنگره به‌عنوان مکان مقدسی نام می‌برند؟ علت این تقدس به خاطر به درمان رسیدن تعداد 20 هزار انسان در اینجا هست، 20 هزار نفس  راه را به‌اشتباه رفته بودند در اینجا یاد گرفتند که چطور دانایی‌هایشان را به عرصه ظهور بگذارند. کنگره آموزش داد که راه کوتاه به نتیجه نمی‌رسد و باید ابتدا مبدأ مشخص شود، سپس مقصد را مشخص کنید. درمان مبدأ محسوب می‌شود و مقصد آن رهایی می‌شود، مسیر حرکت آن تعادل است. تنها کاری را که باید انجام دهید فقط به درمان فکر کنید.

تمام سفر اولی‌ها که تفکر می‌کنند؛ مشکلاتشان از همین لحظه شروع می‌شود و در همین وادی اول برطرف می‌شود. یک مسافر اگر شروع به فکر کردن در سفر اول کند به قول معروف کلاه اش پس از معرکه است؛ زیرا به این فکر می‌کند که همسرم رفته، بدهکاری دارم و کارم را ازدست‌داده‌ام.به انزوا می‌رود تا به وادی دوم می‌رسد، در این وادی به ما می‌گوید ناامید نشویم، سپس می‌رسیم به وادی سوم، شخص از ناامیدی خارج گردیده و چند ماه سفرکرده، اوضاع جسمی بهتر شده. الان باید چه‌کاری را انجام دهد تا به درمان برسد و در مسیر کنگره بماند تا در سفر دوم آن چیزهایی را که از دست داده دوباره به دست آورد.

انسان بسیار نیازمند به انرژی مثبت هست، این تعریف و تمجید دیگران می‌تواند به ما حس، انرژی خوب دهد. ما زمانی می‌توانیم مشکلات بزرگی را رقم زدم، حل نمایم که بتوانم ذره‌ذره کار کوچک انجام دهم و از آن‌ها انرژی مثبت دریافت نمایم.

 
 
عکاس:مسافر احمد لژیون دهم
نگارش متن:مسافر مسعود لژیون شانزدهم
ارسال خبر:مسافر مسعود لژیون شانزدهم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .