English Version
This Site Is Available In English

درمان واقعی نیازمند عشق، ایمان و اعتماد است

درمان واقعی نیازمند عشق، ایمان و اعتماد است

هفته همسفر فرصتی است تا از زنان قدرتمندی سخن بگوییم که در سایه‌ی عشق و تعهد، در مسیر رهایی عزیزانشان نقش نامرئی داشته‌اند. در کنگره‌۶۰ همسفران بال پرواز مسافران هستند؛ کسانی که با آموزش‌های جهان‌بینی و ایمان قوی، مسیر بازگشت به زندگی را هموار می‌سازند.
امروز ما این فرصت را داریم تا از نگاه زنی پر‌تلاش، مرزبان محترم خانم ندا، همسفری با تجربه به این مسیر بنگریم. ایشان در این مصاحبه دریچه‌ای به دنیای درونی همسفر باز می‌کنند؛ از اولین قدمی که در کنگره ۶۰ برداشتند، لحظات تردید، تغییرات عمیقی که تجربه کرده‌اند و درس‌های کلیدی این سفر را با ما به اشتراک خواهند گذاشت.

به رسم کنگره۶۰، خودتان را به صورت کامل معرفی کنید:

سلام دوستان، ندا هستم همسفر

آخرین آنتی‌ایکس مصرفی مسافرم تریاک و شیشه، با روش DST و شربتOT به مدت ۱۰‌ماه و ۲۵ روز سفر کردیم به راهنمایی خوب آقای مجتبی گودرزی و خانم فاطمه، رهایی ۱ سال و ۶ ماه، در ادامه سفر سیگار داشتند با راهنمایی آقای امیرحسین بهرامی، رهایی از بند نیکوتین ۹ ماه، ورزش مسافرم تنیس روی میز و ورزش خودم شطرنج می‌باشد.
خدمت خود را از سایت و به عنوان تایپیست شروع کردم، بعد از مدتی به عنوان رابط خبری لژیون انتخاب شدم و سپس علاوه بر رابط خبری لژیون، ویرایش تمامی مطالب سایت نمایندگی بروجرد را انجام می‌دادم، سپس به عنوان مرزبان شعبه انتخاب شدم، همچنین در جایگاه مرزبان خبری در حال خدمتم. این خدمت‌ها نه تنها به من انرژی و انگیزه داد؛ بلکه حس مسئولیت و تعلق به کنگره‌۶۰ را در من تقویت کرد.

ابتدای ورود به کنگره۶۰، سفر خود را چگونه تعریف می‌کردید؟ آیا از همان ابتدا انتظار چنین مسیر پرچالش و پرفراز و نشیبی را داشتید؟

وقتی برای اولین بار به کنگره‌۶۰ آمدم، فقط می‌خواستم از حال بدی که داشتم، بیرون بیایم و به زندگی برگردم. با آشنایی قبلی که با محیط و قوانین کنگره‌۶۰ داشتم، باعث شد بدانم این مسیر واقعی و مؤثر است و به نتیجه خواهد رسید. همان ابتدا می‌دانستم که راه ساده‌ای نخواهد بود، به‌ویژه با توجه به میزان تخریب مسافرم؛ اما ایمان قلبی به کنگره‌۶۰ و توصیه‌های راهنمایم باعث شد مطمئن باشم با صبر و تلاش، هم خودم و هم مسافرم می‌توانیم مسیر درست را طی کنیم.
اولین واکنش شما به تصمیم مسافرتان برای ورود به کنگره۶۰، چه بود؟ آیا از همان ابتدا حمایت کامل داشتید یا در دلتان تردیدهایی وجود داشت؟

وقتی مسافرم تصمیم گرفت وارد کنگره‌۶۰ شود، در زندگی ما شرایط به‌گونه‌ای بود که انگار به بن‌بست رسیده بودیم و ادامه‌ی زندگی بدون درمان اعتیاد، ممکن نبود. با توجه به شناختی که از مسیر درمان داشتم، بلافاصله او را تشویق کردم و حمایت کامل خود را نشان دادم. البته سال‌ها زندگی کنار یک مصرف‌کننده مواد‌مخدر باعث شده بود که همیشه اضطراب، نگرانی و ترس در وجودم باشد؛ اما ایمان داشتم که اگر مسافرم با آموزش‌های کنگره‌۶۰ مسیر درمان را طی کند، نتیجه‌ی مثبتی خواهیم گرفت. همین اعتماد و امید، نیرویی بود که من را برای حمایت و همراهی او ثابت نگه می‌داشت

چه عاملی باعث شد روش درمان کنگره۶۰ را انتخاب کنید؟ آیا پیش از آن تجربه‌های ناموفق یا ناامید کننده‌ای در مسیرهای دیگر داشتید؟ 

با تحقیقاتی که انجام داده بودم، متوجه شدم تقریباً در هیچ‌کدام از روش‌ها، از واژه «درمان» استفاده نمی‌شود و بیشتر تأکید آن‌ها فقط روی «ترک مواد» است. از طرفی چون سال‌ها قبل، مدتی در کنگره‌۶۰ و آکادمی تهران حضور داشتم و با محیط، قوانین و حرمت‌های کنگره‌۶۰ آشنا بودم، حتی لحظه‌ای هم به انتخاب مسیر دیگری فکر نکردم. مسافرم هیچ‌وقت به کمپ نرفت و از روش‌های دیگر درمان اعتیاد استفاده نکرد. فقط یک بار کپسول‌هایی را در وسایلش پیدا کردم که بعد از پرس‌وجو، متوجه شدم از عطاری تهیه و برای ترک مواد مخدر مصرف کرده است؛ اما نتیجه‌ای نگرفت. گاهی هم مصرف مواد‌مخدر را به‌صورت ناگهانی قطع می‌کرد که علائم جسمی شدیدی در او ظاهر می‌شد که به آن روش قطع ناگهانی یا همان «سقوط آزاد» گفته می‌شود و بعد از آن حال بسیار بدی را تجربه می‌کرد، یکی دو روز دوام می‌آورد؛ اما به‌محض خروج از خانه، دوباره به سمت مصرف مواد‌مخدر می‌رفت. این رفت‌وبرگشت‌ها ناامیدی زیادی در من ایجاد کرده بود؛ اما ایمان داشتم که اگر وارد کنگره‌۶۰ شود، با یک درمان واقعی و اصولی روبه‌رو خواهد شد و به نتیجه قطعی می‌رسد.
آیا لحظه‌ای در سفر داشتید که بخواهید آن را رها کنید؟ چه چیزی مانع شود به شما توان ادامه دادن داد؟

بله، اوایل شروع سفر مسافرم، زمانی که متوجه می‌شدم گاهی گریز می‌زند یا شربتش را آن‌طور که باید مصرف نمی‌کند، حال خیلی بدی را تجربه می‌کردم. احساس می‌کردم سفرش درست پیش نمی‌رود و همین باعث می‌شد نیروهای منفی به سراغم بیایند. در آن شرایط بسیار شکننده شده بودم؛ اما چیزی که مانع رها کردن این مسیر شد، راهنمایی‌ و حمایت‌ راهنمای عزیزم و نوشتن سی‌دی‌ها بود. همیشه به من می‌گفتند: «در صبر، بی‌صبری نکن، به خدا توکل کن، همه‌چیز درست می‌شود.» یکی از مهم‌ترین آموزش‌هایی که از راهنمایم گرفتم این بود که دوربین را از روی مسافرم بردارم و به سفر او کاری نداشته باشم و اجازه دهم مسیر درمانش را با کمکِ راهنمای خودش طی کند. مدام به من تأکید می‌کردند که روی سفر خودم تمرکز کنم. نوشتن سی‌دی‌های آموزشی هم کمک شایانی به من کرد و با نوشتن هر سی‌دی، دریچه‌ای به رویم گشوده می‌شد که راه‌حل مسائل و مشکلاتم را بیایم. گوش دادن و نوشتن سی‌دی‌ها برای من تبدیل به مدیتیشن شده بود. به طوری که در ۱۰ ماه سفر اولم، هم‌زمان ۴۰ سی‌دی و ۳۰ سی‌دی را نوشتم و با نوشتن به آرامش می‌رسیدم و مسیر رهایی هموارتر می‌شد.

در چه زمانی به این باور رسیدید که مسافر شما واقعاً در حال تغییر و حرکت به سوی رهایی است؟ آن نشانه یا لحظه کلیدی چه بود؟

به‌تدریج و با گذشت زمان، متوجه تغییرات مسافرم شدم. نشانه‌ها کوچک بودند؛ اما واقعی. نظم در مصرف شربت‌OT، تعهد به حضور در جلسات و مهم‌تر از همه تغییر در نگاه و رفتارش. دیگر فقط برای مصرف نکردن تلاش نمی‌کرد؛ بلکه برای درمان آمده بود. آن لحظه‌ای باورم کامل شد که دیدم مسئولیت سفرش را خودش پذیرفته و بدون تذکر من، پیگیر برنامه‌های درمان و نوشتن سی‌دی‌هایش است. آرامش بیشتری داشت و واکنش‌هایش منطقی‌تر شده بود. همان‌جا فهمیدم صبوری من نتیجه داده و مسافرم با آموزش‌های کنگره‌۶۰ واقعاً در حال حرکت به سمت رهایی است، نه یک ترک موقت.

اگر می‌توانستید برای خودِ چند ماه یا چند سال قبل‌تان، در اوج سختی‌ها، پیام بفرستید، آن پیام چه بود؟ 

به خودم می‌گفتم: «نترس، درست است که خسته و درمانده شده‌ای؛ اما این مسیر هرچقدر هم سخت باشد، پایانش روشن است. عجله نکن، صبر داشته باش و به آموزش‌ها اعتماد کن. لازم نیست همه‌چیز را خودت کنترل کنی؛ فقط درست حرکت کن و به خدا توکل داشته باش». امروز که به پشت سر نگاه می‌کنم، می‌بینم اگر همان روزها دوام نمی‌آوردم، طعم آرامش و امیدی که اکنون دارم را هرگز تجربه نمی‌کردم.

چالش برانگیزترین بخش سفر شما در تعامل با خانواده یا عزیزان چه بود؟ آیا آن‌ها در این مسیر نقشی داشتند یا همراهی خاصی نشان دادند؟

بزرگ‌ترین چالش من این بود که خیلی از اطرافیان درک درستی از مسیر درمان نداشتند. بعضی‌ها هنوز «درمان» را با «ترک» اشتباه می‌گرفتند و با حرف‌ها یا نگرانی‌هایشان ناخواسته تردید و اضطراب ایجاد می‌کردند. گاهی توضیح دادن و ایستادن پای مسیری که انتخاب کرده بودیم، برایم سخت بود؛ اما آموزش‌های کنگره‌۶۰ به من یاد داد که لازم نیست همه را قانع کنم؛ مهم این است که خودم آگاهانه و با آرامش در مسیر درست بمانم. به‌مرور، با دیدن تغییراتِ مسافرم، نگاه خانواده هم تغییر کرد و همان‌هایی که ابتدا تردید داشتند، تبدیل به حامی شدند. این همراهی و حمایت، مخصوصاً در ادامه مسیر، قوت قلب بزرگی برای م.

نفش راهنما در پشت سر گذاشتن چالش‌های سفر شما چه بوده است؟ چه کمکی به شما کرد تا این مسیر را هموارتر طی کنید؟

راهنمای من یکی از مهم‌ترین دلایل تداوم و آرامش من در این مسیر بود. ایشان همیشه به من یادآوری می‌کردند که تمرکز اصلی روی خودم و مسیر سفرم باشد و اصلاً نگران رفتار مسافرم نباشم. با صبر، راهنمایی و همراهی‌شان توانستم از اضطراب و فشارهای ذهنی فاصله بگیرم و اعتماد کنم که مسیر درست در حال طی شدن است. حضور و حمایت راهنما باعث می‌شود مسیر پرچالش همسفر، هموارتر و قابل‌تحمل شود و بتواند با امید و آرامش ادامه دهد.

به عنوان یک همسفر، برای همسفرانی که تازه وارد این مسیر شده‌اند واژه سختی‌ها واهمه دارند، چه ت وصیه‌ای دارید؟ پذیرش چه حقیقت یا نکته‌ای می‌تواند سفر آن‌ها را آسان‌تر و آرام‌تر کند؟

به همسفران تازه‌وارد توصیه می‌کنم، صبور باشند و به مسیر و آموزش‌های کنگره‌۶۰ اعتماد کنند. مهم‌ترین نکته این است که تمرکز خود را روی تغییر و رشد خودشان بگذارند و سعی نکنند رفتار مسافر را کنترل نمایند. وقتی یاد بگیرند، من فقط مسئول خودم هستم و پذیرش این را داشته باشند که مسیر درمان، زمان می‌برد، بسیاری از نگرانی‌ها و اضطراب‌ها کاهش می‌یابد. همچنین ایمان داشته باشند که سختی‌ها موقت هستند و با صبر، تلاش و حمایت راهنما، آرامش و حال خوب قابل دسترس است. پذیرش این حقیقت که هر قدم کوچک در مسیر درست، ارزشمند است، سفرشان را هموارتر و دلگرم‌کننده‌تر می‌کند.
۱۰_ آیا تجربه‌ای از لغزش مسافرتان داشتید؟ اگر بله، واکنش اولیه شما در آن لحظه چه بود؟

بله، در طول سفر، گاهی شاهد لغزش‌هایی بودم که باعث اضطراب و نگرانی‌ام می‌شد. واکنش اولیه‌ام احساس ناامیدی و دلشوره بود؛ اما خیلی سریع به یاد می‌آوردم که این مسیرِ درمانِ واقعی است و هر قدم، حتی با لغزش، بخشی از فرآیند یادگیری و رشد مسافرم است. با کمک آموزش‌های کنگره‌۶۰ و راهنمای عزیزم توانستم آرامش خود را حفظ کنم، حمایتم را ادامه دهم و به مسافرم فرصت دهم تا دوباره مسیر درست را انتخاب کند. این تجربه به من یاد داد که صبر و همراهی، مهم‌ترین ابزار همسفر در برابر لغزش‌ها است.
۱۱_ تجربه آن لغزش چه درسی به شما داد که هیچ سخن یا متنی قادر به آموزش آن نبود؟

تجربه لغزش مسافرم به من فهماند که هیچ تئوری یا آموزش نوشتاری نمی‌تواند واقعیت همراهی در مسیر درمان را به‌طور کامل منتقل کند. در لحظاتی که او لغزش داشت، اضطراب، نگرانی و دلهره عمیقی را تجربه کردم که هیچ کتاب یا سخنی قادر به بیان آن نبود. با این تجربه بود که یاد گرفتم صبر واقعی، توکل به خدا و همراهی بدون کنترل، مهم‌ترین ابزار یک همسفر است. این لحظات سخت نشان داد که مسیر درمان واقعی، فراتر از ترک موقت، نیازمند عشق، ایمان و اعتماد است. همچنین فهمیدم که گاهی سخت‌ترین و مؤثرترین درس‌ها، همان لحظاتی هستند که با واقعیت روبه‌رو می‌شویم و مجبوریم با آن زندگی کنیم، نه آنچه از روی کاغذ یا آموزش‌های نظری می‌دانیم. تجربه لغزش به من آموخت که صبر و حمایت درست، نه تنها مسافر؛ بلکه همسفر را هم رشد می‌دهد و مسیر سفر را هموارتر می‌کند.
در پایان، بر خود لازم می‌دانم از بنیان‌ کنگره‌۶۰، آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر کنم که با نگاه علمی، انسانی و عاشقانه خود، مسیر درمان واقعی اعتیاد را برای هزاران خانواده روشن کردند. اگر امروز مفهوم «درمان اعتیاد» جایگزین «ترک» شده، نتیجه سال‌ها تفکر، تلاش و ازخودگذشتگی ایشان است. همچنین صمیمانه از راهنمای مسافرم آقای مجتبی گودرزی و راهنمای خودم خانم فاطمه و سایر خدمتگزاران کنگره‌۶۰ سپاسگزارم که با صبر، تعهد، راهنمایی‌های دقیق و خدمت صادقانه خود، ما را در این مسیر دشوار؛ اما امیدبخش همراهی کردند. حمایت‌، آموزش‌ و خدمت‌های شما نه‌تنها به درمان مسافرم کمک کرد؛ بلکه باعث رشد، آرامش و آگاهی من به‌عنوان یک همسفر شد. بی‌تردید، آنچه امروز به‌عنوان رهایی، آرامش، بازگشت به زندگی و خدمت تجربه می‌کنیم، حاصل زحمات، عشق و مسئولیت‌پذیری شما عزیزان است. از خداوند برای همه شما سلامتی، آرامش و توفیق روزافزون مسئلت دارم..سفر و گفت‌وگوی ما با مرزبان محترم، سرکار خانم ندا، به نقطه‌ی پایانی خود رسید و یادآور این حقیقت است که پشت هر رهایی، نیرویی آرام و عاشق به نام همسفر ایستاده است.

ایشان با عشق، صبر و ایمان نشان دادند که چگونه یک همسفر می‌تواند از دلِ سخت‌ترین روزها، نوری بسازد که هم خود و هم مسافرش را به آرامش و رهایی برساند.
ایشان به زیبایی به ما آموختند که رهایی، تنها پایان یک سفر نیست؛ بلکه آغاز تولدی دوباره است؛ تولد همسفری که می‌آموزد عشق را با عمل معنا کند، ایمان را با خدمت زنده نگه دارد و از هر لغزش، پلی بسازد برای رشد.
این مصاحبه، ادای احترامی است به تمام زنانی که با عشق، صبر و مسئولیت، ستون‌های استوار کنگره‌۶۰ هستند.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .