مشارکت همسفر زهره.(ص):
ابتدا این هفته را به خانم آنی بزرگ و خانواده محترمشان و همچنین به همه همسفران تبریک عرض میکنم. همسفر واژه زیبایی است که با شنیدن آن احساس میکنی که دیگر تنها نیستی و کسی است که تو را همراهی کند حال اگر این سفر سخت و دشوار باشد حضور همسفر چقدر باعث آرامش و دلگرمی مسافر است هر چند همسفر به دلیل افکار منفی و مشکلات خود نیز دچار بیتعادلی در رفتار و گفتار است؛ ولی بهخاطر حضور در کنگره و آموزشهای ناب میتواند به تعادل برسد و بال پرواز مسافرش گردد. همسفر نقش بسیار مهمی در رهایی مسافر دارد روزی که به کنگره آمدم واقعاً دچار ناامیدی شدیدی بودم؛ ولی امروز خدا را شکر این ناامیدی کم رنگتر شده و امیدوارم که روزبهروز این ناامیدی و تخریبهای روحی در من از بین برود به حال خوش برسم.
همسفر باید در این راه مسافر را همراهی کند و قوت قلبی برای مسافر باشد؛ زیرا همسفر با آموزشهای کنگره متوجه شده که در این سفر نمیتواند بار درمان مسافر را به دوش بکشد؛ ولی میتواند در کنار مسافر قرار بگیرد با نگرشی بهتر و عشق و محبت به مسافر کمک کند تا این مسیر که هم سهل است و هم سخت را با آرامش طی کند و به رهایی برسد. رمز و راز حقیقت این سفر آن است که همسفر دوربین را از روی مسافر بردارد و به سمت خود بگیرد و به مسافر اعتماد کند و با تمام وجودش به مسافر عشق بورزد و او را تنها نگذارد تا مسافر راه خود را پیدا کند و به آرامش و تعادل برسد.
مشارکت همسفر مهدیه.(گ):
در ابتدا هفته همسفر را به خانم آنی بزرگ و تمامی همسفران تبریک عرض میکنم در کنگره۶۰ به فرد مصرفکننده موادمخدر که سفر خود را برای رسیدن به درمان و رهایی آغاز کرده و یا به عبارتی سفر اول خود را شروع کرده است مسافر گفته میشود، فردی که سابقه اعتیاد ندارد و او را در رسیدن به درمان همراهی میکند، همسفر گفته میشود و همسفر بودن یک حس خیلی عجیبی دارد و آقای مهندس به من همسفر ارزش داده است این هفته را به نام همسفر اعلام کرده است. من جایگاه خود را در زندگی گم کرده بودم همیشه با فکر مشکلات زندگی مقصر را مسافر میدانستم خودم را درگیر کرده بودم فکر و اندیشه خود را خراب کرده بودم هیچ راهی برای مشکلاتم پیدا نمیکردم.
همسفری که وارد کنگره میشود ایثار، فداکاری، بخشش، عشق و محبت را با مفهومی کاملاً متفاوت درک میکند همسفر باید آگاهی داشته باشد آن هم با آموزش گرفتن بود. من هیچ شناختی از اعتیاد نداشتم همیشه مسافرم را مقصر همه کارها میدانستم غرق در تاریکی و ناامیدی بودم هیچ امیدی به زندگی و زنده بودن نداشتم هیچ لذتی از زندگی نمیبردم تا اینکه اذن ورود به کنگره برای من صادر شد، همسفر مسافری شدم که هیچ وقت آرامش نداشتیم بر سر یک موضوع کوچک همیشه بحث و دعوا داشتیم. حساس روی مسافرم بودم فقط به کنگره آمدم که ببینم چه جایی است.
وقتی با مسافرم به جلسه عمومی آمدم حس عجیبی پیدا کردم همه با نظم خاص بودند خیلی لذت بردم و بعد از جلسه با راهنمای تازهواردین خانم زهره عزیز وقتی با من صحبت میکرد همیشه میپرسیدم اخلاق مسافرم خوب میشود؟ در صورتی درون خودم تخریب بود ضدارزش، تنفر، کینه، حسادت بود میبایست خودم را تغییر دهم تا تغییراتی در مسافرم ببینم من شدم دو بال پرواز مسافری که به رهایی برسد کمکم آموزش گرفتم و متوجه شدم اعتیاد یک بیماری است و باید مسافر خود را رها کنم تا به درمان برسد. حالم خیلی خوب شد با آموزشهایی که از راهنمای عزیزم خانم سمیه میگرفتم روزبهروز حالم بهتر میشد به آرامش نسبی رسیدم.
زندگیام خیلی تغییر کرد و مسافرم تغییرات را که در من میدید آن هم تغییر میکرد تا فرزندانم این تغییرات را متوجه شده بودند همیشه به من میگفتند، مامان چقدر خوب شدی، میخندی همیشه پریشان بودم حوصله نداشتم دوقلوهام با هم بازی میکردند آنها را نمیدیدم؛ ولی الان لذت میبرم از شیطونی کردنشان دیگر با یک بحث کوچک خانواده خبردار نمیشدند خودمان آن را حل میکردیم. مسافرم با خوبی سفرش را داشت تمام میکرد که انضباطی شد؛ ولی من همسفر کنگره را ترک نکردم چون به این باور رسیدم که با جلسات حالم خیلی خوب است و خداوند را هزار هزاران بار شکر شکر و سپاس فراوان دارم از راهنمای عزیزم خانم سمیه و این هفته را به تمامی همسفران کنگره ۶۰ تبریک عرض میکنم.
مشارکت همسفر معصومه.(ز):
هفته همسفر را به همه همسفران کنگره۶۰ بالاخص به همسفران و خانواده آقای مهندس تبریک عرض میکنم و خدا قوت عرض میکنم به همسفران خستگیناپذیر که به من همسفر درس عشق، ایثار، از خودگذشتگی، صبر و استقامت آموختند تا بتوانم به اوج رسیدن و به اوج رساندن را بیاموزم. یادم میآید که شریک و همسر مرد زندگیام شده بودم عهد بسته بودم که همیشه و همه جا در کنارش بمانم و زندگی را با هر فراز و نشیبی به کمک یکدیگر بسازیم بیخبر از اینکه زمانی همسرم مرد زندگیام، یک مصرفکننده مواد گردد. در همه سفرها خوش و ناخوش در کنارش بودم با همه تاریکیها و روشناییها ساختم و بیآنکه بدانم در زمانی نه بسیار دور سفری را آغاز خواهد کرد و همچنان محکم و استوار باید در کنارش باشم و به هر آنچه که تعهد کرده بودم پایبند باشم.
با تمام ناملایمات و ناخوشیهای زندگی عزم خود را جزم کردم با اینکه در تردید بودم و از مسیری که قرار بود در آن پا بگذارد ترس و واهمه داشتم و این ترس و واهمه در مسافرم نیز احساس میشد؛ ولی شک و تردید و دو دلی را به اراده و یقین تبدیل کردیم و مصمم کفشهای آهنین را به پا کردیم، نمیگویم سخت بود یا آسان مثل هر سفری که ممکن است خوشی داشته باشد و ناخوشی، سازگاری و ناسازگاری، خوش عنقی، بدعنقی، سرزندگی و خستگی؛ ولی همین که چشم باز کردیم دیدیم که به پایان سفر اول نزدیک میشویم و هنگامی که به راه طی شده پشت سرمان نگاه کردیم یک احساس شعف و غرور، توأم با موفقیت به من و مسافرم دست داد.
از هنگام شروع زندگی مشترک فتح و ظفری دیگر را رقم میزدیم و اعتراف میکنم این یکی از لذتبخشترین سفرهای زندگی ما است که زمانی نه چندان طولانی شاید کمتر از یک ماه دیگر، مسافرم مسیر برگشت از تاریکی به نور، از قهر به مهر و در نهایت از مصرف مواد تا قطع آن را به پایان برساند و من در کنار او همچنان امیدوار به ادامه و پایان و آغازی دیگر و همچنان تشنه یافتهها و دریافتهایی هستم که طعم و لذت نور و روشنایی بخشیدن، مهربانی و مهر ورزیدن را دو صد چندان میکند به امید سفری خوش برای همه همسفرانی که به اتفاق مسافرشان سفر میکنند و بال پرواز او شدهاند، چرا که این مسیری است سرشار از علم و آگاهی که سرانجام و ارمغانش، عشق است و عشق است و عشق.
رابط خبری و ویراستاری: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهره(لژیون پنجم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره(لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
30