سلام همسفر،
مدتهاست دیوانهوار در جستجوی توام. نمیدانستم کیستی، کجایی و نشانت چیست. کجا میبایست تو را میجستم؟ سالهاست در درون خود درگیرم، امّا پاسخ را نمیدانم. چرا؟ زیرا حتّی نمیدانم پرسشم چیست!
همسفر، تو چگونه مرا در وجود خویش مییابی؟ چرا اینقدر صبوری؟ چرا مرا تحمّل میکنی؟ چگونه با القا و مهربانیات، خودم را به خودم مینمایانی؟ چگونه ناگهان پدیدار شدی؟ نامت چیست؟
چرا با تو احساس آرامش و آسودگی میکنم؟ چرا اینچنین فروتن و متواضعی؟ چرا گذشت داری و عفو میکنی؟ چرا در وجودت پر از درد است، امّا لبت همواره خندان؟ این همه جاذبه و کشش از کجا میآید؟
زبانم به تبریک گفتنِ هفتهات نمیچرخد، چراکه تو همواره مبارک و نورانی هستی.
دوستت دارم، همسفر.
نویسنده: همسفر محمود لژیون سوم ، راهنما همسفر محمد
ویراستاری و بارگذاری: خدمتگزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
33