English Version
This Site Is Available In English

همسفر یعنی همراه

همسفر یعنی همراه

سلام دوستان فاطمه هستم همسفر

هفته همسفر را خدمت خانم آنی بزرگ و خانواده محترم آقای مهندس و همه همسفران کنگره۶۰ تبریک می‌گویم. معمولاً به کسانی که با هم در یک مسیر سفر می‌کنند همسفر می‌گوییم. وقتی به کنگره آمدم دیدم در کنگره۶۰ معنی متفاوتی برای همسفر وجود دارد. در کنگره به فردی که مصرف کننده مواد مخدر بوده و حالا که خواسته درمان دارد و برای درمان به کنگره آمده است، مسافر می‌گویند و به یکی از افراد خانواده که مسافر را در این سفر همراهی می‌کنند همسفر گفته می‌شود؛ البته همسفر سابقه مصرف مواد ندارد.

در کنگره واژه همسفر معنی متفاوتی دارد؛ چرا‌که نقش همسفر فقط برای همراهی مسافر نیست؛ بلکه قرار است که همسفر در یک سفر بسیار مهم یکی از عزیزترین افراد خانواده خود را همراهی کند. عزیزی که یک عمر در کنارش بوده است و در سختی‌ها، خوشی و ناخوشی کنار هم بوده‌اند؛ روزهای زیادی در غم و شادی با هم شریک بوده‌اند و حالا که فرد مسافر می‌داند از نظر روحی و جسمی تعادل ندارد و قصد دارد برای به تعادل رسیدن و برای درمان خود سفری را انجام دهد، چه بهتر که در این سفر یک همراه داشته باشد و این همراهی باید با اطلاعات و آگاهی کامل باشد. این همراه را همسفر می‌نامند.

آقای مهندس می‌گویند همسفر باید آموزش‌های لازم را ببیند، اطلاعات و آگاهی کافی در مورد مشکلات مسافرش، درد و رنج مسافر، مسیر سفر و همین‌طور چگونگی مراحل درمان را بداند و این دانستن و آگاهی با آموزش‌های کنگره به دست می‌آید. همسفر در کنگره آموزش می‌بیند تا بیاموزد که اعتیاد چیست و مصرف مواد مخدر در جسم و روان مسافرش چه تخریب‌هایی به وجود آورده است و برای درمان مسافر و کمک به او چه کارهایی می‌تواند انجام دهد. او در کنگره می‌آموزد که مسافر یک بیمار است و برای درمان بیماری او باید صبر داشته باشد. همچنین می‌آموزد که خودش هم به‌عنوان یک همسفر نیاز به آموزش دارد نه فقط برای کمک به مسافرش، بلکه برای کمک به خودش.

من وقتی به کنگره آمدم آموختم من به‌عنوان یک همسفر مدتی را در کنار یک مسافر زندگی کرده‌ام و خودم هم با تحمل اضطراب‌ها و ناامیدی‌ها در تاریکی‌ها فرو‌رفته‌ام و حالا باید آموزش بگیرم که چگونه از تاریکی‌ها خارج شوم. من به‌عنوان یک همسفر همراه مسافر خودم هستم؛ ولی برای خودم هم سفر می‌کنم و آموزش می‌گیرم. سفر منِ همسفر نه فقط برای کمک به مسافرم است؛ بلکه من هم نیاز دارم که آموزش بگیرم و یاد بگیرم چگونه به خودم و به مسافرم کمک کنم و همراه او باشم. آموزش بگیرم که من به‌عنوان یک همسفر و همراه باید مرهمی باشم بر دردهای مسافرم، نه اینکه زخمی تازه بر جسم بیمارش بزنم.

باید یاد بگیرم چگونه باری را از روی دوش او بردارم و چگونه بال پرواز او باشم، نه باری بر دوش او. هیچ پرنده‌ای با یک بال نمی‌تواند پرواز کند و به اوج برسد و منِ همسفر در کنگره آموزش می‌گیرم چگونه بال پرواز مسافرم باشم. در این سفر منِ همسفر در کنار مسافر سفر می‌کنم و آموزش‌های کنگره به من کمک می‌کند که آشفتگی‌های درونم را هم درمان کنم. با آموزش‌های کنگره یاد می‌گیرم افکار و اندیشه خودم را که با اضطراب و ناامیدی‌ها مسموم شده است را چگونه درمان کنم‌. من یاد می‌گیرم که با یک دید تازه به زندگی نگاه کنم و یاد می‌گیرم که صبور و آرام باشم.

همسفر یعنی همراهی که در کنار مسافرش در این سفر وادی به وادی از رنج و ناامیدی و از ظلمت و تاریکی عبور می‌کند تا بعد از گذشتن از ۱۴ وادی به وادی چهاردهم، وادی عشق و محبت برسد که معنای جدیدی از عشق و محبت است. اگر به سلامت به این وادی برسد می‌تواند به قله آرامش و به رهایی برسد؛ رهایی از ظلمت و تاریکی. می‌تواند از قهر و کینه عبور کند و به مهر و محبت برسد و معنی جدید واژه محبت را که همان عشق واقعی است را بداند و درک کند و با کوله‌باری از عشق به هستی برای خدمت به همنوع خود و کمک به دردمندی دیگر آماده شود.

نویسنده: راهنمای تازه‌واردین همسفر فاطمه
عکاس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محدثه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .