English Version
This Site Is Available In English

الگوها همه شبیه هم هستند

الگوها همه شبیه هم هستند

جزوه جهان‌بینی 1 و 2 الفبایی هستند برای دانستن و یادگیری مطالب. مطالب دو دسته هستند: مطالب بنیادی و اصولی که در کلام‌الله به آنها محکمات گفته می‌شود، مثل همان آهن‌، ستون‌ها و میلگردها که برای ساختن یک ساختمان به آنها نیاز داریم و پنج تا ده درصد کار را تشکیل می‌دهند. گروه دیگر متشبهات هستند مطالبی که توضیح می‌دهند محکمات را می‌پوشانند، مثل گچ، سیمان، آجر و دیگر مصالح که برای ساختن یک ساختمان به آنها نیاز داریم که نود درصد کار را تشکیل می‌دهند. سی‌دی‌ها، وادی‌ها و جهان‌بینی و کتاب60 درجه حکم همان محکمات را دارند، اگر این‌ها را بدانیم مطالب دیگر را هم می‌توانیم متوجه بشویم.

ما برای یادگیری جهان‌بینی نیاز به یک سری تصویرها داریم ایده آن در کتاب 60 درجه توسط مهندس دژاکم مطرح شده است. اشخاصی که در حال درمان اعتیاد هستند، اگر کتاب 60 درجه را خوب کار نکنند واقعاً به نتیجه لازم و مطلوب نمی‌رسند. ما از کنار هم قرار دادن موضوعات و مسائل و تصاویری که به وسیله کتاب شصت درجه و جزوه جهان‌بینی در کنگره60 به دست می‌آوریم، می‌توانیم جهان درون را به جهان بیرون ربط بدهیم و به جواب یک سری از سوالات خودمان برسیم. در این خصوص طبیعت بهترین معلم ما هست و جالب اینکه الگوها همه شبیه هم هستند، مثلاً همان قاعده‌ای که برای یک سلول وجود دارد همان برای یک کشور وجود دارد و همان برای یک کهکشان هم وجود دارد.

مثلاً سوال می‌شود که چرا یک سری از بیماری‌ها وارد مغز نمی‌شوند؟ به خاطر اینکه مغز یک سد خونی دارد که اجازه نمی‌دهد هر ویروس و میکروبی واردش شود و از آن محافظت می‌کند. سد خونی در صور پنهان همان دانایی هست که اجازه نمی‌دهد هر خواسته‌ای وارد قلعه وجودی بشود. مدل‌هایی که در کنگره مطرح شده در واقع مدل‌های واقعی هستند. در جزوه یک جهان‌بینی از درون ما تصویرهایی را ارائه می‌کند که ما متوجه شدیم این تصویرها واقعی هستند و در جزوه دوم جهان‌بینی نیروهای منفی را مطرح می‌کند که اگر انسان یک صفت و ویژگی بد و اشتباه را در خودش پیدا کرد، چگونه باید این ویژگی اشتباه را اصلاح و درست بکند؟ ما یک‌سری ساختار داریم که این ساختارها قدرت و ریشه دارند و شاید 10 یا 20 یا 30 سال طول کشیده تا این ساختارها به‌وجود آمدند و هدف اول آنها این است که 1_ حفظ و بقا داشته باشند و خودشان را محکم نگه دارند. 2_ رشد و توسعه داشته باشند و اجازه نمی‌دهند که ما به‌راحتی این ساختارها را کنار بزنیم و خوبی‌ها را وارد صورپنهان خود کنیم.

جادوگر سیاه که عصیان می‌کند دقیقاً نماد همان ساختار منفی هست که سال‌ها در تفکرات، احساسات و عواطف و جسم انسان ریشه دوانده و با یک گفتن که این‌ها بد هستند از بین نمی‌روند و این‌جا جنگ درون انسان آغاز می‌شود. هر ساختار منفی هرچه ریشه‌دارتر باشد نبرد درون ما سخت‌تر می‌شود، پس بنابراین فهمیدن این موضوع که یک چیزی خوب هست یا بد یک طرف قضیه است؛ ولی درست کردن آن قضیه و قالب شدن بر نیروهای منفی موضوع دیگری‌ هست که بسیار مهم می‌باشد. ما اعتیاد خود را در طول یک یا دو سال درمان می‌کنیم؛ ولی نبرد ما در سفر دوم با ساختارهای دیگر همچنان ادامه پیدا می‌کند. ما نباید ناامید بشویم که چرا حالمان خوب نمی‌شود، باید در این نبرد پیروز بشویم تا بتوانیم ساختارهایی که سرزمین و شهر وجودی ما را اشغال کرده و در حافظه، احساسات، تفکرات و ذهن و روح ما سهیم شده‌اند با جنگیدن ذره‌ذره آن‌ها را آزاد کنیم و زمانی این نبرد باعث آزادی شد دوباره آن سرزمین وجودی می‌تواند آباد بشود.

زمانی‌که ساختارهای منفی را شناختیم باید حقه‌های آنها را هم بشناسیم و اینکه بدانیم تکنیک آنها چیست؟ تکنیک نیروهای منفی این است که از زیباترین شکل وارد افکار و درون انسان می‌شوند. کسانی‌که یک فعل ضدارزش را مرتکب می‌شوند، شاید تا دقیقه 90 از وقوع پیدا کردن آن فعل واقعاً اطلاع نداشته باشد که چه کاری را دارند انجام می‌دهند. دانستن این موضوع روی حس آدم‌ها بسیار تاثیر دارد اینکه ما فکر کنیم دیگران از روی عمد این کار را انجام می‌دهند یا نه دو حالت به وجود می‌آورد: در حالت اول ما می‌خواهیم مسببین این اتفاقات را مجازات کنیم؛ ولی زمانی‌که متوجه این موضوع شویم که فعل‌هایی که صورت گرفته به دلیل جهل و نادانی هست تفاوت را ایجاد می‌کند که ما دیگر دچار کینه و نفرت و خشم نمی‌شویم و در این برخورد انسان بیشتر می‌تواند ببخشد و عبور می‌کند.

نیروهای منفی تا آخرین لحظه همه چیز را خوب جلوه می‌دهند. هر وقت انسان درگیر مسئله‌ای شود، مثل خیانت، مثل دوست نداشته شدن توسط والدین بار غم و اندوه زیادی را به دوش می‌کشد، زمانی‌که انسان این غم را باور کند، آن‌وقت نیروهای منفی ضربه محکمی ‌را وارد می‌کنند و وقتی که انسان به اینجا رسید این نیروها وارد قلب او می‌شوند و زمانی‌که وارد قلب انسان شدند با ایجاد ناامیدی، قدرت تشخیص و اعتمادبه‌نفس انسان را نصف می‌کنندو مقاومت انسان فرو می‌ریزد. تا زمانی‌که انسان مسائل درونی خود را به صورت بنیادی درمان نکند واقعیت این هست که جنس حسش خوب نمی‌شود.

زمانی‌که با یک شخصی پیوند محبت داریم و زخم و فاصله بین ما ایجاد می‌شود واجب هست که آن را درمان کنیم، مثلاً در محیط خانواده، مثلاً اینکه این پدر دیگر به درد من نمی‌خورد و من تصمیم بگیرم که از او فاصله بگیرم. یکی از کارهای نیروهای منفی شکستن پیوندهای محبت هست. در مرحله اول در قلب‌ها ایجاد زخم و درد می‌کند و بعد وارد مرحله القاء افکار می‌شود، مثلاً اینکه تو برای این پدر یا این خانواده ارزشی نداری و این، کار ساختارهای منفی هست این زخم‌ها و دردها را عمیق‌تر کند و حس‌ها را از بین ببرد اسم این کار در کلام الله فسخ هست؛ یعنی بریدن و قطع کردن پیوندهای خوب. در این مرحله اشخاصی هم می‌آیند به نام فاسقین و مثلاً به ما می‌گویند که این پدر تو را دوست ندارد یا تو در ذهن این شخص مهم نیستی این‌ها را رها کن و برو سراغ کار خودت. این اشخاص فاسقین هستند که باعث جدایی شخص از پیوندهای خوب خود می‌شوند.

نیروهای منفی نمی‌توانند به هر جایی وارد شوند، وقتی یک جسم سالم هست دلیل سالم بودن، نبودن ویروس و میکروب و بیماری نیست؛ بلکه این ویروس‌ها و بیماری‌ها اجازه ورود به یک جسم سالم و قوی و امن را ندارند. ما اگر بخواهیم کسی را گیج کنیم می‌توانیم ساختار ذهن او را  به هم بریزیم؛ ولی اگر بخواهیم آن شخص را از پا در بیاوریم و ناامید و تسلیم کنیم؛ باید روی قلبش کار کنیم و حس‌های او را از بین ببریم. به همین دلیل انسان خیلی از ناراحتی‌هایی که به او وارد می‌شود؛ باید خیلی سریع درمان کند، مثل زخمی که اگر ما آن را پانسمان و درمان نکنیم عفونت می‌کند. در رابطه‌ها هم باید زود رابطه‌ها را اصلاح کنیم تا پیوندهای محبتی که بین خودمان و دیگران داریم را به راحتی از دست ندهیم و برای حفظ آنها تلاش کنیم و تعادل را در این موضوع حفظ کنیم.

منبع: سی‌دی عاشق و معشوق
نویسنده: مسافر لژیون تغذیه سالم همسفر زهرا لژیون یکم از نمایندگی ابوریحان
ارسال: راهنما همسفر فهیمه از نمایندگی کوروش آذرپور (لژیون ششم)
صفحه کاهش و افزایش وزن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .