English Version
This Site Is Available In English

همسفر، سایه‌بان نور

همسفر، سایه‌بان نور

به تک تک انسانها می‌گوئیم که در پایان یک نقطه و آغاز نقطۀ دیگر، هر آنچه با خود می‌خواهند به همراه داشته باشند اگر با تفکر و اندیشه باشد؛ بدون هیچ ترس و خوف می‌توانید به بلندترین سلسله جبال‌ها راه بیابید. دوستان و عزیزان و فرزندان را، در این راه مشاهده می‌نمائیم و دعای خیرِ ما، همراه شما باشد. امیدواریم زمستان را با بلندترین فتح قلّه‌ها به پایان ببرید.
استاد سردار، کتاب عبور از منطقه ۶۰درجه زیر صفر

سلام دوستان محمدرضا هستم مسافر، آنتی‌ایکس مصرفی شیره کشیدنی، ورزش کنگره دارت پینگ‌پنگ، راهنمای درمان مسافر هاشم لژیون هفتم شفا، رهایی 2 سال و 10 ماه.

دلنوشته به مناسبت هفته همسفر

همسفرم، عزیزترینم، امروز، در هفته‌ای که به نام پاک شماست، می‌خواهم کلماتی را بنویسم که شاید ماه‌ها و سال‌ها در قلبم تلمبار شده بوده‌اند و فرصت بیان نیافته‌اند. وقتی به اولین روزهای سفرم فکر می‌کنم، جز تاریکی، ترس و اضطراب چیزی به یاد نمی‌آورم. من غرق در باتلاق اعتیاد بودم و در آن منجلاب، نه‌تنها خودم، که روح و روان تو را نیز با خودم پایین می‌کشیدم. تو، با تمام وجودت، سایه‌بان خانواده بودی در طوفانی که من به پا کرده بودم.
حقیقت این است که من تنها مصرف‌کننده بودم، اما تو نیز با من درد کشیدی؛ در سکوت، با چشمانی اشکبار و قلبی مملو از نگرانی. تو همسفر رنج و ویرانی بودی. اما داستان کنگره، داستان دیگری شد. تو اولین جرقه‌های امید را در قلب من روشن کردی.
وقتی قدم در این راه گذاشتی و پابه‌پای من آمدی، متوجه شدم که این سفر، فقط سفر یک مسافر نیست؛ سفر بازسازی یک زندگی مشترک و بازیابی یک خانواده است. حضور تو در لژیون همسفران، نه فقط برای حمایت از من، بلکه برای نجات خودت بود. تو آموختی که چگونه بدون تخریب و قضاوت، کنار من بایستی؛ آموختی که چگونه رها کنی تا من پرواز کنم.
تو شدی تجسم قدرت در مقابل ضعف، نور در مقابل تاریکی، و امید در مقابل ناامیدی. صبوری و فرمان‌برداری‌ات در مسیر آموزش، همان «راهنما»یی بود که منِ مسافر، در لحظات سقوط، به آن تکیه کردم.
همسفرم، تو فقط «همراه» من نیستی؛ تو خودِ مسیر هستی. کنگره به من آموخت که اگر قرار است چشمه‌های جوشان من به رودخانه‌های خروشان برسد، باید ابتدا از کنار تو بگذرم؛ کسی که در سخت‌ترین روزها، مرا ترک نکرد و امروز، شادترین روزهای رهایی را با من جشن می‌گیرد.
برای تمام رنج‌هایی که کشیدی و برای تمام عشقی که بی‌منت بخشیدی، قلبم پر از سپاس است. این رهایی، سهم مشترک ماست.

مرزبان خبری: مسافر علی‌اصغر
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .