English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده- آگاه باش و برای انجام عمل خیر فقط مرا بخوان

گروه خانواده- آگاه باش و برای انجام عمل خیر فقط مرا بخوان

هیچ وقت یادمان نمی رود، حرفهایی را که در سراسر تابستان شنیدیم و پاییزی که خیلی ها می گفتند: امسال بارشی نداریم و خشکسالی بیداد می کند و با کلام شان نا امیدی را در دل هر شنونده ای می انداختند؛ ولی هر زمان این سخنان را شنیدم، گفتم: خدا بزرگ است. کارهای محال فقط از خدا بر می آید و بس. چه بسا یک روز آسمانش ببارد و تلافی همه روزهای بی بارانی شود. اکنون خداوند مهربانم، علاوه بر بارش باران های گوارایش، بر سرمان منت نهاده برف هم برایمان می فرستد. انگار می خواهد به ما بنده هایش بفهماند که چقدر دوستمان دارد. دیگر چگونه به ما بگويد، که همه حواسش به ما و کمبود هایمان است. چطور ما را متوجه کند که ای انسان! ببین برایت آب گوارا و برف زیبا می فرستم و با دستان هنرمندم، کوه، دشت و درختان را سفید پوش کرده و مناظر اطرافت را به زیباترین تابلوی نقاشی دنیا تبدیل کرده ام؛ پس ببین و لذت ببر و مرا یاد کن و سخنانم را آویزه گوش جانت قرار بده و به این بیندیش که چگونه به یادت هستم و چگونه مرا یاد کنی تا این دوستی و مودّت بینمان بماند. تا به واسطه پذیرفتن و اجابت دعایت باز زمین و زمان را با بارش برفم، رو سفید کنم؛ پس ای بنده ام ایمان بیاور به وجود یگانه پروردگارت که از رگ گردن به تو نزدیکتر بوده و بین تو و قلبت حائل است. سخنان دلت را حتی زودتر از خودت می شنود و اجابت می کند، طوری که شگفت زده می شوی و با صدای بلند به اطرافیانت می گویی: من فقط از دلم گذشت و خدا آن را برایم رقم زد. کاش یک چیز دیگری خواسته بودم و خداوند می گوید: «بخواه بنده ام، بخواه.»


من دیگر چگونه به تو کمک کنم که بدانی در این دنیا هیچ لحظه اش بی من نبوده ای. نفسی که می کشی گواه کلام من است. هوایی که که نمی بینی؛ ولی برایت مقدر کرده ام، گواه حضور من مي باشد و آب گوارایی که از تیره ترین ابرها برایت از دورترین نقطه های آسمان می فرستم گواه یاد من است. برف که دیگر نگو و نپرس که زمین و زمان را چقدر در چشمانت زیبا می کند. من می دانم چه نعمتهایی روح تو را شاد می کند؛ چون خودم آفریدگار تو هستم و فقط خودم واقفم که چقدر دوستت دارم. ای انسان! فقط خودم می دانم که چقدر ناسپاسی و چقدر مرا و نعمتهایم را کفران می کنی؛ ولی باز من چشمهایم را به روی تمام کارهای بدت می بندم و کوچکترین کار خوبت مرا که رحمان و رحیم هستم به بخشایندگی می کشاند که تا هنوز لب تر نکرده ای برایت کن فیکون کنم. فراموش نکن! چشم های منتظرت را که به آسمان دوختی و بارش باران را طلب کردی، دیدم و تو ای انسان! می دانی اسمم صابر است؛ پس کمی صبر کردم تا نگاههای بیشتری را جلب آسمان کنم که همیشه بین زمینیان و آسمانهایم کشش و ارتباطی تنگاتنگ است و زمینیان برای آسمانیان مقدس بوده اند و نگهبانان ماوراء به انسان، به چشم عزیز کرده و عزیز در دانه خدا نظر کرده اند و آسمانیان به عشق من به بنده ام بر روی زمین آگاهند و خیلی وقتها از کارهای بدی که در حضورم در روی زمین انجام می دهی آنها خجالت زده می شوند و به جایت استغفار می کنند و خیلی وقتها هم از انجام کار خوبت شگفت زده و حیران مي مانند. این همان بنده بود که فلان کار بد را انجام داد و حالا تا به این حد خوبی می کند. آری! ای انسان من تو را آفریده ام و به اسرار درونت آگاه هستم؛ ولی آسمانیان از تو بی اطلاعند و تو را خیلی نمي شناسند.


گاهی وقتها از کارهایت خوشحال و گاهی عصبانی هستند. اصلاً حالت را نمی فهمند؛ چون آنها را قائم به ذات خویش کرده ام؛ ولی به تو اختیار بخشیده ام و از یک طرف خیر و شر را با هم در وجودت قرار دادم و دنیای پیش رویت را دنیای اضداد گذاشتم تا در کنار شب، روز را ببینی و در کنار تلخی، شیرینی و در کنار قهر، مهر و در کنار نفرت، عشق را بیابی. آری! آسمانیان از خلقت تو در شگفتند و من به آنها حق می دهم، چرا که من چیزهایی در موردت می دانم که آنها نمی دانند و حتی خودت هم خبر نداری. من تو را در زمین قرار دادم و پیش رویت هر لحظه ای را طوری مقدر کرده ام که خودم به آن آگاه هستم؛ ولی تو در یک بی خبری به سر می بری که فقط زمانی می توانی به آن واقف شوی که چشم دلت را باز کنی. این کار شدنی است؛ ولی احتیاج به ممارست و تمرین دارد و بايد حواست جمع باشد. استاد و راهنما تو را به اين حس خوب مي رساند. تنهایی از پس آن بر نمی آیی؛ پس برایت راهنما فرستادم. من به تو از خودت واقف تر هستم؛ پس باید کتاب، معلم، کلاس درس و شاگرد باشد. برایت کتاب فرستادم و گفتم: فراگیر و به کار ببر، بلد شو و به پا خیز، عمل کن و از قوه به فعل در بياور، جاری باش و روان شو و دستگیر باش و یاد بده تا برکتش زیاد شود و عالم گیر گردد. نگهبانان آسمان و زمین شاهدت هستند و اخبار کارهایت همه جا پخش می شود؛ پس ای انسان ! به خودت بیا و به یادم باش و سپاسگزاری کن تا صدایت در زمین و آسمان شنیده شود تا افتخار من بر روی زمین و در آسمان باشی. در آغاز کتابم، سوره حمد را برایت فرستادم تا یاد بگیری، سپاسگزار خداوندت باشی که رحمان و رحیم است و تنها او را پرستش و ستایش کني. سوره قدر را فرستادم تا قدر خودت را بدانی و سوره ناس را نازل كردم که از هر شری فقط به خدایت پناه ببری؛ حتی از شری که درون وجود خودت قرار دادیم؛ پس آگاه باش و برای انجام عمل خیر، فقط مرا بخوان و به ریسمان الهي من چنگ بینداز تا از این گذرگاه سخت عبور كني و به خودم بپیوندی، چون چشمه جوشان و رود خروشانی که سرانجام به اقیانوس وجود خدایت می رسی؛ پس «وَ اَدْخُلی فی جَنَّتیْ»

 

منبع: دلنوشته
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم)
ويرايش: همسفر فرزانه رهجوي راهنما همسفر فاطمه (لژيون دوم) دبير سايت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سايت
همسفران نمايندگي پاسارگاد

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .