چهاردهمین جلسه از سی و هفتمین دوره کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی نیما یوشیج بهشهر به استادی مسافرجعفر، نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «وادی یازدهم و تاثر آن روی من» پنجشنبه 04 دی ماه 1404 ساعت 16:00 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جعفر هستم یک مسافر،خدا را شکر میکنم و سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم،
که اجازه خدمت به من دادند، و امروز در این جایگاه قرار دارم، روزی که مصرف کننده بودم، در کنگره نام مسافر را بر من نهادند. با آموزشها و متد DST علم درمان اعتیاد که یکی از برترین علمها می باشد را بمن آموختند، علمی که همه دنیا عاجز ماندند به من آموزش داده شد تا من بتوانم به همنوعان خود خدمت نمایم،خدا قوت میگویم به همه خدمتگزاران گروه خانواده و مسافران این نمایندگی، ایجنت محترم مسافرین و مرزبانان محترم که همه امورات و کارهای اجرایی به عهده این عزیزان هست.
و تبریک به راهنمای خودم آقا بهرنگ که بهعنوان ایجنت نمایندگی آزادشهر انتخاب شدند. هفته بعد هم بنام هفته همسفر می باشد، و تبریک میگویم به همه همسفران گروه خانواده. همسفران آقا که در این نمایندگی حضور دارند امیدوارم جشن خوبی در کنار همدیگر داشته باشیم. خدا قوت می گویم، به مسافر اکبر نگهبان این چهارده جلسه و دبیر ایشان مسافر منوچهر و محمد.
دستور جلسه امروز وادی یازدهم می باشد، چشمههای جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس میرسند که این جلسه دو قسمت می باشد. و بخش دوم تولد یک سال رهایی مسافر منوچهر هست.وادی یازدهم و مثالهایی که جناب مهندس و استاد امین میفرمایند میشوند از طبیعت است. چشمهای که جوشان است باید غنی از منابع و دارای اختلاف ارتفاع یا پتانسیل باشد در کل منابع چشمه از برف زمستان و آب شدن آن تأمین میشود، هر چه برف و منابع بیشتر باشد قدرت آن چشمه بیشتر هست و جوشان تر،
شرکت در لژیون و کارگاه و فعالیتهای کنگره باعث میشود اندوختهها و منابع من بیشتر باشد. اکثریت کسانی که در این مسیر برگشتخوردهاند، در آموزش را ساده گرفتند حتی نمیدانند که جناب مهندس چند کتاب دارد و آن را حتی نخواندهاند. با خواندن این کتابهاست که علم ما بالاتر میرود و دانشی را که باید برای تبدیل شدن به چشمه جوشان و رود خروشان است را بدست می آوریم، هر چه در دریافت و بکار گیری این منابع قوی عمل کنیم، در سفر دوم بالطبع آن مشکلات و گرفتاریها را کنار میزنیم، چشمهای که منابع قوی نداشته باشد. با کوچکترین مانع از حرکت میایستد و تبدیل به گنداب و مرداب میشود.

قسمت دوم هم تولد یک سال رهایی مسافر منوچهر هست که این تولد را در رأس به جناب مهندس؛ و مسافر منوچهر همسفر و راهنمای همسفر ایشان و خانواده محترم منوچهر تبریک میگویم. منوچهر در ابتدایسفر کمی سرسختی میکرد، تخریب زیادی داشت، گوشبهفرمان نبود، همچنین تخریبش زیاد بود، البته باسواد هم بود، الحمدالله دید که هرچه گوشبهفرمان تر حالش بهتر میشود خوشبختانه در مسیر قرار گرفت ودرمان شد و ماندگار شد در کنگره و در سایت خدمت کرد والانم در قسمت صدور کارت مشغول خدمت کردن است خواسته بهترینها را برایش دارم امیدوارم در کنگره و کنار همسفرش به مسیر ادامه بدهد و همانند وادی یازدهم تبدیل به چشمه جوشان و رود خروشانی بشود و به مقصد و هدفش برسد از اینکه با سکوت خودتان به حرفهایم گوش دادید از شما سپاسگزارم بهافتخار خودتان.
در ادامه تولد یکسال رهایی مسافر منوچهر...
.jpg)
منوچهر عزیز:
شما به دلایلی که خودتان خوب می دانید جهت را سالها گم کرده بودید. برای یافتن همه ی اینها، راه بسیار مهم در پیش دارید فکر کنید و در انجام آن کوشش نمایید.

اعلان سفر و آرزوی مسافر منوچهر:
سلام دوستان منوچهر هستم یک مسافر . آنتی ایکس تریاک، شیره و اوپیوم. به روش dst با شربت اوتی به مدت دوازده ماه و پانزده روز در لژیون یکم با راهنمایی آقا جعفر سفر کردم،رهایی پانزده ماه و پنج روز.
هر خواسته ای که داشته باشیم تلاش کنیم به آن می رسیم. من به آن باور رسیدم و این یقین در من حاصل شد پس به خواسته ام که رهایی بود رسیدم. مصادف هستیم با شب لیلة الرغائب به معنای شب آرزوها. شک ندارم که سفر اولی ها در زمان دعا و نیایش خواسته ای که دارن و مطمئنا رهایی و حال خوبه آن را در نظر داشته باشند. از خداوند می خواهم که یاری رسان این عزیزان باشد تا بهترین سفر را تجربه کنند و به گل رهایی برسند.ممنونم.

.jpg)
.jpg)
مشارکت مسافر منوچهر :
سلام دوستان منوچهر هستم یک مسافر،خداوند را شاکرم بابت این همه لطف،محبت و عشقی که به من عرضه داشت. سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم. تشکر می کنم از خدمتگزاران نمایندگی و ممنونم از راهنمای خودم آقا جعفر و راهنمای همسفران خانم سمیرا که در جشن من شرکت کردند.
لذت بخش ترین و شیرین ترین چیز در این سن و سالی که قرار دارم امروز است . به مرور باورم شد اینجا جای خوبی است و ایمانمقوی شد و حس خوب و پیوندی عمیق بین من و راهنمایم ایجاد شد و این شد که ماندگار و گوش به فرمان شدم و بعدها فهمیدم چه اشتباهی در گذشته کردم و خداوند به من رحم کرد ولطفش شامل حال من شد که پایم به کنگره باز شد.
اصولا در تصمیماتم دیر اقدام می کنم برخلاف یک دوستی که به سرعت لژیونش را انتخاب کرد واردش شد،هرچند سفر خود را خراب کرد و مجدد سفر کرد،البته مجدد رفت و هنوز اثری از او نیست. من ماندم و آرام آرام با کنگره عجین شدم و رابطه ام با راهنما عمیق و عمیقتر شد. به هر حال صبوری کردم و باورم شد اینجا همان جایی هست که من به آن نیاز دارم و حالم را خوب می کند.
هرآنچه راهنمای من می گفت می گفتم چشم حتی اگر می گفت این سنگ داروی درمان تو هست بخور انجام میدادم.بالاخره توانستم این حال خوش را تجربه کنم و بابت این موضوع بی نهایت سپاسگزار آقا جعفر هستم. اگر بخواهم از تخریب خودم بگویم خیلی زیاد است . چهل سال تخریب یک روز و دو روز نبود . سی دی تقدیر را اگر گوش کرده باشید در مورد تقدیر و خواست الهی و کیفیت اراده ما صحبت می کند.خواسته ام این بود که معلم بشوم .خواسته مانند بذری است که می خواهید آن را بکارید .خواسته ام مصادف با رفتنم با جبهه شد .یکی از همرزمان به من این خبر را رساند که تربیت معلم ثبت نام را آغاز کرده است .بعد چند مدت بصورت اتفاقی روزنامه ای به دستم رسید که تقدیر من را از این رو به آن رو کرد. آزمون را شرکت کردم قبول شدم آن هم سیستان و بلوچستان.می خواستم نروم و گفتم جای من آنجا نیست ولی به اصرار پدرم رفتم و اعتیاد من به مواد مخدر از آنجا شروع شد.

تا سالها همسفران متوجه نشد بعدها فهمید که منجر به شروع مبارزه من با اعتیادشد. نزدیک به بیست سال با اعتیادم مبارزه کردم ولی نشد. برای راحتی همسرم و کمتر اعتراض کردنش تا جایی که می توانستم امکانات را فراهم کردم تا از این طریق بتوانم بهتر و بدون دردسر و گیر دادن ها به مصرف خودم برسم. در صورتی که امکاناتی که فراهم کردم برای او آرامش به همراه نیاورد.
از مغازه که به منزل می آمدم ابتدا چراغ نفتی را روشن می کردم و بعد از چای میخوردم و منتطر بودم که به منزل دختر عمه اش برود که بتوانم بساط مصرفم را پهن کنم. که خدا خواسته بودم برود . آنقدر تخریبم بالا بود که دو سه ساعت می نشستم مصرف می کردم تازه کمی سرحال می شدم و می آمدم تا افطار کنم . خاطرات زیاد است ولی فرصت اندک . به هرحال خداوند اذن را صادر کرد و راه را به من نشان داد.این کشتی را پیدا کردیم و وارد آن شدیم و با وفور نعمات روبرو شدیم . از این بابت خداوند را شکر می کنم. هرچند شکر کنم کم است،ناسپاسی های زیادی داشتم و در عین حال خداوند به من لطف زیادی داشت،امیدوا م بتوانیم بابت تمامی نعمتهایی که خداوند به ما هدیه می شدند سپاسگزارش باشیم. ممنونم از اینکه با سکوت خود به صحبت های من گوش کردید.

مشارکت راهنمای محترم همسفر سمیرا:
سلام دوستان سمیرا هستم یک همسفر. اولین تولد در لژیونم هست که تجربه می کنم . خداوند را شکر می کنم،از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر می کنم که زحمات زیادی در این مسیر کشیدند. تبریک ویژه ای خدمت آقای منوچهر و همینطور راهنمای عزیزشان آقا جعفر.تبریک دیگر عرض می کنم خدمت آقا پسر و دختر خانم ایشان. وبالاخر تبریک ویژه به رقیه عزیزم که پرتلاش بودند و واقعا خوشحالم بابا این تولد. در ضمن هفته آتی که جشن همسفر را در پیش داریم به همه اعضای کنگره تبریک عرض می نمایم .
.jpg)
اما اگر بخواهم در صحبت هایم از خاطرات بگویم؛دو سال پیش جشن همسفر بود و آقا منوچهر و پسرش را دیدم که برای مشاوره آمده بودند البته پسرشان به عنوان همراه آمده بود . در لحظه ی دعا بود که آرزو کردندکه همسفرم در این مسیر قرار بگیرد و به کنگره بیاید . ما راهنماها و همسفران در کنارهم نشسته بودیم . بغضی وجودم را گرفته بود و گفتم الهی آمین . گذشت و بعد از مدتی خانمی به لژیون بنده آمد و متوجه شدم که خانم رقیه عزیز همان همسفر آقا منوچهر بود. خانم رقیه رهجوی خیلی پر تلاش هستند. اوایل ورودش به لژیون سنشان را که رسیدم گفتند ۶۰سالشان است و با خودم گفتم چطور می خواهد سی دی بنویسد،حتی مشارکت برایش شاید سخت باشد. ولی اینطور نبود. واقعا زمانی که شروع کرد در مشارکت ها و نوشتن سی دی عالی عمل کردند . مشارکت های دلی که همه را به وجد می آورد. سعی می کند خدمت کند و فرمانبردار است. مطمئنا ما اگر فرمانبردار باشیم در نهایت به فرماندهی هم می رسیم. این تلاش ها به این معنی است که یک فرد در حال رشد است و خداوند را شکر می کنم.
مسافران و همسفرانی که در نمایندگی حضور می یابند،استرس سی دی نوشتن دارند .مثلا رهجویی چه تازه به لژیون وارد می شود ترس از آزمون دارد و به خودش می گوید من باید خیلی کارها را انجام دهم که ممکن است توان آن را نداشته باشم،ولی اینطور نیست .به مرور زمان و ذره ذره در مسیر که قرار می گیریم راه باز می شود.خدا را شکر می کنم برای رقیه عزیز هم همینطور بود و از ایشان واقعا ممنونم که رهجوی خوبی در لژیونم بود و انشالله در مسیر خدمت همیشه مستدام باشند.ممنون و سپاسگزارم.
مشارکت همسفر رقیه :
سلام دوستان رقیه هستم یک همسفر
از جناب مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که همچین بستری را فراهم کردند تا در این مکان به آرامش برسیم. همچنین از راهنمای مسافرم و راهنمای خودم بی نهایت سپاسگزارم. دیروز یکی از تزدیکانم با من تماس گرفت و خبر و احوالپرسی کرد ، گفتم که امشب تولد داریم ، گفت خوشبحالتان چه شب خوبی ، شب آرزوهاست و هر چه از خدا بخواهید به شما می دهد. امشب دعا می کنم که همه عزیزانی که گرفتار مسئله اعتیاد هستند به این مکان بیایند و خودشان و همسفرشان و خانواده شان در این مکان به درمان و آرامش برسند.
از ایجنت و مرزبانان بی نهایت تشکر می کنم.

یک روز مسافرم به خانه آمد و گفت می خواهم بروم به کنگره، من خب شناختی از کنگره نداشتم ، برایم توضیح داد که می خواهم موادم را درمان کنم. من هم خیلی مشتاق بودم که به کنگره بیاید و به درمان برسد چون از زندگی خسته شده بودم.
۱ هفته گذشت و دیده هبچ خبری نیست ، من اسم کنگره را فراموش کرده بودم ، یک روز به او گفتم قرار بود جایی بروی بو ترک کنی، گفت وقتی می روم پیش دوستم آقا حمزه صحبت های خیلی قشنگی می کند و خیلی از کنگره خوشم آمده ، در اولین فرصت می روم .
خدا را شکر یک روز به کنگره آمد و برگشت و خیلی ذوق داشت و کلی از کنگره برایم تعریف کرد. بعد از مدتی به من گفت همسفرها هم باید بیایند اوایل مقاومت کردم اما بعد از مدتی وارد کنگره شدم و خیلی خوشم آمد. از راهنمای تازه واردینم خانم فائزه بی نهایت سپاسگزارم. در کنگره همسفر بال پرواز است ، با یک بال نمی توان پرواز کرد.تازه دارم می فهمم که زندگی چی هست،خداوند را بی نهایت شاکرم.
مشارکت همسفر حمید:
سلام دوستان حمید هستم یک همسفر،عرض ادب و احترام خدمت دوستان عزیز . خیلی خوشحالم که در این جشن حضور دارم . خیلی خرسندم که در جمع شما خوبان این چنین لحظات شاد و زیبایی تجربه می کنم . جشن یک سال رهایی پدرم که برای من خیلی گرانقدر و ارزشمند است . باز هم جا دارد تشکر کنم از همه شما عزیزان نمایندگی نیمایوشیج که در کنار پدرم بودید. از راهنمای درمان پدرم آقا جعفر خیلی تشکر می کنم که با استادی و راهنمایی خود پدرم را به رهایی نابی رساندند . از راهنمای مادرم ممنونم که زحمات زیادی را متحمل شدند تا مادرم به این نقطه ایده آل برسد.

از جناب آقای مهندس بسیار سپاسگزارم که این بستر عالی را فراهم کردند . ساختاری مردم نهاد که برای درمان اعتیاد و مسائل دیگر زندگی ایجاد کردند جای ستایش و تقدیر دارد. واقعا کار عظیمی را صورت دادند. امیدوارم جامعه از این عملکرد تحسین برانگیز به شایستگی تقدیر نماید . امروز من اینجا هستم که شادی خودم را ابراز کنم و دلیل این خوشحالی من و خانواده ام اقدامات مفید همچین بزرگ مردی بود از ایشان واقعا سپاسگزارم و هرچه بگویم کم گفتم . خداوند را شاکرم که پدرم در این وضعیت مطلوب قرار گرفت و موفق شد در صراط مستقیم قدم های خود را محکم کند و ادامه دهد. چنین طرح الهی که توسط مهندس دژاکام ایجاد شد راه درست را پیش روی پدرم قرار داد. بی راه نیست که بگویم جانشین خداوند در زمین در رابطه با این مسائل مهندس دژاکام هستند . ما ی انسان دوستانه که در زمین به وجود آورد و همیشه سرزنده و شاد بمانند. ممنون و سپاسگزار شما عزیزان هستم.







.jpg)


در خاتمه از همه ی عزیزانی که در این جشن ما را یاری نمودند تشکر می کنیم و برایشان خواستار توفیق در عرصه ی خدمت و نشاط در زندگی در همه ی احوال هستیم.باسپاس از طرف گروه مرزبانی و ایجنت محترم نمایندگی نیمایوشیج
گروه سایت نمایندگی نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
812