English Version
This Site Is Available In English

زندگی و رشد : دو اصل بنیادین انسان

زندگی و رشد : دو اصل بنیادین انسان

 نهمین جلسه از دور دوم سری کارگاه‌های عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی علی عصارزاده ویژه مسافران وهمسفران با نگهبانی مسافر عباس، استادی راهنمای محترم مسافر رحیم و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «وادی یازدهم: چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحرو اقیانوس می‌رسند.» روز پنج‌شنبه چهارم دی‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز گردید.

 

 خلاصه سخنان استاد:

 سلام دوستان رحیم هستم مسافر .
تفکر، خیال و خواستهٔ ما همیشه آن چیزی نیست که می‌بینیم و می‌خواهیم؛ بلکه درست آن چیزی است که نمی‌بینیم و نمی‌خواهیم. زیرا حال برای ما واقعی است، اما حقیقت در جایی دیگر است.
 خدا را شکر می‌کنم بابت تجربه‌ای که امروز، بنا به جایگاهی که به من داده شد، هم در مسیر آموزش هستم و هم در جمع دوستان.
جلسه امروز دو بخش دارد قسمت اول دستور جلسه این هفته که در مورد وادی یازدهم است و قسمت دوم جلسه تولد رضای عزیز است و امیدوارم از این جلسه بهترین بهره را ببریم.
 از وقتی رضا گفت امروز تولدش است، هرچه به دستور جلسه نگاه می‌کردم، ارتباط مشخصی بین تولد و وادی یازدهم برایم شکل نمی‌گرفت. نه چیزی به خاطرم می‌آمد و نه تصویر روشنی داشتم. تصمیم گرفتم با حس خود جلسه را شروع کنم. همان ابتدای وادی یازدهم یک حس مهم به من داد و آن این بود که جهان هستی بر پایهٔ اضداد بنا شده است.
اولین نکته‌ای که در وادی یازدهم باید به آن توجه کنیم این است که اگر قرار است حیات برای ما جاری باشد و از موهبت زندگی بهره ببریم، باید بپذیریم که اضداد همیشه وجود دارند و گریزی از آن‌ها نیست. تمام وادی‌ها قوانین جاری جهان هستند و به‌هم‌پیوستگی دارند.
 اگر بخواهیم وادی یازدهم را درست درک کنیم، لازم است وادی‌های قبل از آن را طی کرده باشیم. من این‌طور نگاه کردم که در وادی اول صحبت از تفکر می‌شود؛ تفکری که باید از یک مبدأ مشخص به یک مقصد مشخص برسد تا سالم باشد. وقتی این موضوع را کنار هم می‌گذاریم، می‌بینیم این مبدأ و مقصد در زندگی ما همان وادی‌ها هستند.
اگر بخواهم ساده‌تر بگویم، جهان هستی با دو اصل به انسان حیات داده است:
 اول زندگی‌کردن، و دوم رشد و ارتباط.
ما هیچ‌وقت از این دو خارج نیستیم. نمی‌توانیم فقط زندگی کنیم و مسئولیتی نداشته باشیم. رشد، حرکت و ارتقا جزو وظایف ماست. همین دو اصل نشان می‌دهد که انسان یک مبدأ دارد و یک مقصد.
 وقتی به ابتدای وادی یازدهم می‌رسم، ناخودآگاه به گذشتهٔ خودم نگاه می‌کنم. درست است که در درون ما چشمهٔ جوشان وجود دارد، اما فاضلاب جوشان هم هست. همان‌طور که در طبیعت همهٔ چشمه‌ها زلال نیستند، درون انسان هم همیشه زلال نبوده است. وقتی به گذشتهٔ خودم نگاه می‌کنم، می‌بینم چشمهٔ جوشانی در کار نبوده و همین باعث می‌شود اهمیت وادی یازدهم را بهتر درک کنم.
برای اینکه انسان از زندگی بهره‌مند شود، باید تبدیل به یک چشمهٔ جوشان شود. شش وادی اول، شناخت خود ماست. از وادی هفتم قدرت عقل را به ما یاد می‌دهد که با کمک نیروی عقل، مجهولات زندگی‌مان را بشناسیم و انتخاب کنیم؛ همان مجموعه‌هایی که اجازه نمی‌دهند زندگی سالمی داشته باشیم. وقتی این شناخت اتفاق می‌افتد، انسان می‌تواند حقیقت خودش را بپذیرد.
 با پذیرش حقیقت، مبدأ مشخص می‌شود. وقتی وارد کنگره می‌شویم، می‌فهمیم در تاریکی بوده‌ایم و صفات و خصلت‌هایی داشته‌ایم که مانع زندگی سالم ما شده است. وادی‌ها ما را قدم‌به‌قدم جلو می‌برند تا به وادی یازدهم برسیم.
وقتی حقیقت روشن شد، مسیر هم روشن می‌شود. در وادی هشتم، با حرکت راه نمایان می‌شود. بعد از آن، نوبت تشخیص صفات منفی است؛ اینکه آن‌ها را بشناسیم، درباره‌شان تأمل کنیم و برای تغییرشان اقدام کنیم. با تغییر صفت، حس و حال و انرژی ما هم تغییر می‌کند و در نهایت وارد وادی یازدهم می‌شویم؛ یعنی تبدیل‌شدن به یک چشمهٔ زلال.
 چشمه نماد صفات انسان است. هرچه صفات سالم‌تر شوند، جوشش بیشتر می‌شود. در طبیعت هم رودخانه از به هم پیوستن چندین چشمه شکل می‌گیرد. در کنگره نیز همین اتفاق می‌افتد؛ راهنماها، مرزبان‌ها و خدمتگزاران هرکدام یک چشمهٔ جوشان هستند که با جوشش خود، به دیگران انرژی می‌دهند و در نهایت این جریان به دریای خدمت و حیات می‌رسد.
برای اینکه خود من هم به یک چشمهٔ جوشان تبدیل شوم، باید چند نکته را رعایت کنم:
 اول اینکه در هر شرایطی، چه در سفر اول و چه در سفر دوم، همیشه از آموزش استفاده کنم و آن را در زندگی‌ام اجرا کنم.
دوم اینکه بدانم انسان از دو نوع انرژی استفاده می‌کند؛ یا انرژی پتانسیل درونی، یا انرژی جنبشی حرکت. اگر آموزش نباشد، انرژی درونی تمام می‌شود؛ اما وقتی در مسیر حرکت و آموزش باشیم، انرژی لازم برای ادامهٔ راه فراهم می‌شود.
 و حالا ارتباط تولد رضا با وادی یازدهم برای من این است که تولد یعنی آغاز یک جریان تازه. امیدوارم در زندگی خودمان هم مثل یک چشمهٔ جوشان، جاری و زلال باشیم و به دیگران حیات بدهیم.
خیلی ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید. 


در ادامه تولد یکسال رهایی مسافر رضا نیز برگزار گردید.

 اعلام سفر مسافر:
سلام دوستان رضا هستم مسافر. تخریب دوازده سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره خوراکی، مدت سفر اول یازده ماه، روش DST ، داروی درمان شربت اوتی، راهنما آقا رحیم، ورزش کشتی فوتبال، رهایی هم سیزده ماه و بیست و هشت روز

آرزوی مسافر
آرزو میکنم خداوند همه ما را  عاقبت بخیر  کند.

آرزو همسفر
امیدوارم همه همسفران به حال خوش و آرامش برسند.

سخنان راهنما مسافر:

سلام دوستان رحیم هستم مسافر.
شاد و شاکر هستم بابت این اتفاق بسیار خوبی که برای رضا‌ی عزیز افتاده است.
در ابتدای جلسه گفتیم که خداوند و جهان هستی نگاهی خاص به انسان دارد. تکامل، در ابتدا می‌تواند به‌صورت فردی و تنهایی شکل بگیرد، اما از یک جایی به بعد نیاز به با هم بودن پیدا می‌کند و داشتن همسفر اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. گاهی ادامه‌ی مسیر برای مسافر، بدون همراه، واقعاً امکان‌پذیر نیست.
پذیرش حقیقت برای انسان‌ها، به‌ویژه کسانی که وارد کنگره می‌شوند، مسئله‌ای بسیار مهم است. در سفر اول، تا زمانی که اجازه ندهیم راهنما و سیستم کار خودشان را انجام بدهند، درمان به‌درستی اتفاق نمی‌افتد. اما وقتی درمان شکل می‌گیرد و افراد وارد سفر دوم می‌شوند و به رهایی می‌رسند، می‌بینیم که برای به‌دست آوردن حتی ذره‌ای محبت، چه بهای سنگینی پرداخت کرده‌اند؛ تا جایی که بتوانند خدمت کنند و این خدمت ماندگار شود.
در دنیایی که گاهی ارزش‌ها گم می‌شود، کسی که از وقت، انرژی و حتی زندگی شخصی خودش می‌گذرد و در اینجا خدمت می‌کند، قطعاً از محبت سهمی برداشته و این موضوع بسیار ارزشمند است.
با خودم فکر می‌کردم که این جشن‌ها چقدر مهم‌اند. این جشن‌ها فقط یک مراسم ساده نیستند؛ بلکه یک نشانه‌اند. نشانه‌ای برای کسی که در مسیر است تا بفهمد یک انسان، با تمام تخریب‌هایی که داشته، وقتی وارد کنگره می‌شود، چه مراحل و سختی‌هایی را پشت سر می‌گذارد تا به این جایگاه برسد. این، یکی از ارزشمندترین اتفاقات هستی است.
همه‌ی کسانی که اینجا تولد می‌گیرند یا خدمت می‌کنند، چه یک سال رهایی داشته باشند و چه چندین سال، جای شکرگزاری دارند. من این‌طور می‌گویم که رضا انسانی کنجکاو است؛ انسانی که حاضر است از جان و دل مایه بگذارد، از هیچ چیزی ابا ندارد و پای کار می‌ایستد. این‌ها ویژگی‌هایی است که در عمل دیده می‌شود، نه در حرف.
قطعاً همه‌ی ما، چه در سفر اول و چه در سفر دوم، ایرادها و ضعف‌هایی داریم؛ اما یک نکته بسیار مهم است: اینکه بدانیم در سفر، بعضی کارها را نباید انجام بدهیم و بعضی کارها را باید انجام بدهیم. این تشخیص، بسیار تعیین‌کننده است. پیگیری، استمرار و توجه به آموزش‌ها باعث می‌شود تفکر انسان به تکامل برسد.
کنگره جای هر کسی نیست، اما برای کسی که متوجه این جایگاه می‌شود، می‌تواند بسیار سازنده و تأثیرگذار باشد. گاهی مواد مخدر، انسان را نگه می‌دارد و به ظاهر نجات می‌دهد، اما در واقع باعث تأخیر می‌شود. در کنگره هم اگر مراقب نباشیم، ممکن است دچار توقف شویم. باید نگاه کنیم کسانی که به حال خوش رسیده‌اند چه کرده‌اند و مسیر خودمان را آگاهانه ادامه بدهیم. گذشته هرچه بوده، گذشته است؛ مهم این است که امروز به این نقطه رسیده‌ایم.
در پایان، امیدوارم آقا رضا سال آینده هم با اتفاقات خوب‌تر در این جایگاه حاضر شود و ان‌شاءالله یک همسفر دیگر هم به زندگی‌شان اضافه شود. هفته‌ی همسفر را به همه‌ی هم‌سفران عزیز تبریک می‌گویم. واقعاً همسفر نقش بسیار مهمی در این مسیر دارد. چراغ خانه با محبت روشن می‌ماند و اگر محبت نباشد، زندگی دچار خشکی می‌شود.
خودم وقتی وارد کنگره شدم، ۲۶ سالم بود و اگر بخواهم بگویم چقدر به مادرم و همسرم سختی داده بودم، واقعاً جای تأمل دارد. هفته‌ی همسفر به ما یادآوری می‌کند که قدرشناسی را فراموش نکنیم. محبت بین مسافر و همسفر است که چرخ زندگی را می‌چرخاند.
امیدوارم همه‌ی ما هر روز در مسیر درمان و حال خوش، قدم‌های محکم‌تری برداریم.
سپاسگزارم

سخنان مسافر:
سلام دوستان رضا هستم مسافر.
در ابتدا تشکر می‌کنم از راهنمایان عزیزم که چه در سفر اول و چه در سفر دوم، با صبر و حوصله پاسخ‌گوی سؤالات من بودند، صمیمانه تشکر می‌کنم.
قبل از ورود به کنگره، زندگی من در تاریکی مطلق بود. خانواده‌ام از هم پاشیده بود، دعوا، تنش و استرس جزئی از زندگی روزمره ما شده بود. حتی زمانی که مادرم بیمار شد، آن‌قدر در تاریکی اعتیاد و ضد ارزش‌ها غرق بودم که هیچ‌چیز برایم اهمیت نداشت. آن روزها فقط مصرف نبود که زندگی من را خراب کرده بود، بلکه رفتارها و تفکرات غلطی بود که ده‌ها برابر آسیب بیشتری به خودم و خانواده‌ام می‌زد.
با ورود به کنگره ۶۰ فهمیدم مشکل من فقط مواد نبود؛ مشکل اصلی، تفکر من بود. آموزش‌ها به من یاد داد که درمان یعنی تغییر نگاه، تغییر رفتار و پذیرفتن مسئولیت. فهمیدم اگر می‌خواهم از این تاریکی بیرون بیایم، باید آموزش بگیرم و در کنار آن خدمت کنم، حتی اگر این خدمت کوچک باشد.
امروز وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم کنگره مثل یک رود خروشان من را از آن آب راکد و تاریک عبور داد و کم‌کم به سمت آرامش هدایت کرد. اگر امروز خانواده‌ام آرامش بیشتری دارد و خودم حال بهتری دارم، همه‌اش نتیجه آموزش‌ها و نظم کنگره ۶۰ است.
در پایان از مادرم، راهنمای همسفرم و همه کسانی که در این مسیر کنار من بودند تشکر می‌کنم و امیدوارم همه مسافران از تاریکی‌ها رها شوند و به حال خوش برسند.
ممنون از توجه‌تان.

سخنان راهنما همسفر:

سلام دوستان معصومه هستم همسفر.
ابتدا این رهای را خدمت آقای مهندس عزیز و خانواده محترمشان تبریک عرض می‌کنم. یک تبریک ویژه هم به ایجنت، مرزبانان و همه خدمتگزاران کنگره، چه در بخش همسفران و چه در بخش مسافران، دارم. همچنین به راهنما مسافر، اقا رضا  و مریم عزیز تبریک می‌گویم. پیشاپیش هفته‌ی همسفر را خدمت همه‌ی همسفران عزیز تبریک می‌گویم.
اگر بخواهم در مورد خانم مریم صحبت کنم، به عنوان مادر، جایگاه همسفر برایم بسیار ارزشمند است. مادری که دلش شکسته، غمگین و نگران آینده فرزندش بوده، اما توانسته به معنای واقعی کلمه، بال پرواز مسافرش شود.  خانم مریم با وجود تمام محدودیت‌ها و توانایی‌هایش، با اراده و تلاش، مسیرش را طی کرد. هرچند سواد و تجربه‌ی نوشتاری محدودی داشت، اما هر بار که تلاشی می‌کرد، برای من لذت‌بخش بود و انرژی زیادی به من می‌داد.
همیشه با عشقی که مادری داشتم، شاهد بودم که هیچ‌گاه نگفت «من نمی‌توانم» یا «سخت است». همیشه چشم گفتن‌ها و تلاش‌هایش به من نشان می‌داد که او ایمان دارد به خدای خودش و آموزش‌های کنگره. این چشم‌ها، همیشه به آموزش‌های کیهانی و حرمت کنگره نگاه داشت و مسیر را درست طی می‌کرد.
اگر بخواهم از خانم مریم بگویم، ایشان فرمانبرداری فوق‌العاده دارند و توانایی‌هایشان را باور داشتند. حتی بهتر از بعضی از کسانی که تحصیلات عالی داشتند، مریم یک الگوی بارز و نمونه بود که به همه انگیزه و انرژی می‌داد. او با اعتقاد و باورش به کنگره، امروز در این جایگاه قرار گرفته است. مریم مانند چشمه‌ای زلال، همیشه همراه و جوشان در مسیر آموزش‌های کنگره بوده و طبق وادی یازدهم، تبدیل به یک رود خروشان شده است که به اقیانوس آرامش و حال خوش می‌رسد.
هر تولدی پیام خاص خود را دارد. پیام امروز برای من این بود که اگر می‌خواهیم از اقیانوس کنگره بهره‌مند شویم و به اهدافمان برسیم، باید عمیق و همراه با آموزش حرکت کنیم. تلاش، استمرار و باور عمیق باعث می‌شود که تکالیف و مسئولیت‌هایی که کنگره بر عهده ما می‌گذارد، به بهترین شکل انجام شود. اگر این اتفاق بیفتد، نتیجه‌ای که انتظار داریم، حاصل خواهد شد و هر مسافری به حال خوش و آرامش می‌رسد.
خانم مریم نیز در این مسیر محکم و قوی ایستادند و یک الگوی درجه یک برای همه بودند. در شعبه، همه ما منش و تلاش ایشان را می‌بینیم و واقعاً افتخار می‌کنیم که چنین همسفران و خدمتگزارانی داریم.
در پایان، بار دیگر به همه عزیزان تبریک می‌گویم و آرزو دارم که همه‌ی ما، چه همسفر و چه مسافر، ثابت قدم و پایدار در مسیر کنگره حرکت کنیم و به حال خوش، آرامش و آسایش دست پیدا کنیم. امیدوارم شاهد رشد و موفقیت خانم مریم به  همراه آقا رضا  در ادامه مسیر باشم .
متشکرم

سخنان همسفر:
سلام دوستان مریم هستم  همسفر رضا .
ابتدا هفته‌ی همسفر را به همه همسفران عزیز و مسافران تبریک می‌گویم. رضا به من گفت: «مامان، بیا بریم یک جایی که حالمون خوب بشه.» اول گفتم نه، اما بعد که دیدم این مسیر، مسیر آموزش و درمان است، قبول کردم و به کنگره آمدیم. وقتی نشستم و محیط کنگره را دیدم، یاد روزهای اول افتادم؛ روزهایی که خیلی گریه می‌کردم و دل‌شکسته بودم.
خدا را شکر می‌کنم که امروز می‌بینم چقدر مسیر درست پیش رفته است. از خانم معصومه که با صبر و حوصله مرا راهنمایی کرد و هر وقت به او نیاز داشتم جواب داد، تشکر می‌کنم. خدا را شکر می‌کنم که با کمک آموزش‌ها و راهنمایی‌ها، مسیر زندگی ما تغییر کرده و حالا من هر روز که بلند می‌شوم، شکرگزار خدا هستم و می‌بینم همه چیزم فراهم است.
از آقای مهندس هم سپاسگزارم که این مسیر روشن و پر از آموزش را برای ما فراهم کرده‌اند.
 

 

تصویربردار: مسافر ابوالفضل لژیون پنجم
تایپ : مسافر محسن لژیون دوم
ارسال خبر:مسافرمصطفی لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر علی

 نمایندگی علی عصارزاده

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .