English Version
This Site Is Available In English

«یک سال رهایی، پیروزی بر تاریکی و شروع داستانی تازه از زندگی»

«یک سال رهایی، پیروزی بر تاریکی و شروع داستانی تازه از زندگی»

  دومین جلسه از دوره هشتم از سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی رضوی ویژه مسافران و همسفران با استادی راهنمای محترم مسافر حسن، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر ناصر با دستور جلسه: وادی یازدهم: (چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می­ رسند.) در روز پنج‌شنبه چهارم دی‌ماه سال هزار و چهارصد و چهار در ساعت ۱۶:۳۰ آغاز بکار کرد.



خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حسن هستم یک مسافر.
خدا را شاکر و سپاسگزارم که توفیق حضور داد تا در جمع با عشق محبت شما باشم و آموزش بگیرم. از ایجنت، گروه مرزبانی تشکر می‌کنم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند.
در مورد دستور جلسه وادی یازدهم خیلی فکر کردم اینکه چطور می‌شود درباره چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان که همه به بحر و اقیانوس می‌رسند صحبت کرد. کنگره هر لحظه‌اش آموزش است آموزش تکرار می‌شود؛ اما هر بار لایه جدیدی از آن برای ما باز می‌شود به شرطی که آماده دریافت باشیم. وقتی خاطرات مسیرم را مرور می‌کنم می‌بینم عنوان وادی بسیار مهم است؛ اما به شرطی که حرکت وجود داشته باشد.
در سفر اول مدتی همه چیز برایم عادی شده بود حالم خوب بود آموزش بود؛ اما تکرار هم بود تا جایی که احساس کردم دیگر جهشی اتفاق نمی‌افتد اولین تلنگر برای من شرکت در آزمون‌ها بود آنجا اختلاف‌پتانسیل ایجاد شد یک جهش یک حال خوب، عمیق و حسی متفاوت و بعدازاین تجربه‌ها فهمیدم هر جا آموزش با حرکت و مسئولیت همراه شود حال خوب پایدارتر می‌شود. زمانی هم بود که در موضوع نیکوتین دچار افت شدم اختلاف‌پتانسیل منفی ایجاد شد؛ اما وقتی وارد خدمت شدم کم‌کم دوباره مسیر روشن گردید و به این نتیجه رسیدم آموزش به‌تنهایی مثل آبی است که وارد چاه می‌شود؛ اما اگر اختلاف ارتفاع نباشد حرکت هم میسر نخواهد شد؛ اما وقتی آموزش با خدمت همراه شود چشمه وجودی ما شروع به جوشش می‌کند.
کنگره پر از منابع حال خوب است ورزش، خدمت، آزمون، مسئولیت و فضای سالم اگر خودمان را در این موج قرار بدهیم سفر خیلی راحت‌تر می‌شود. تفکر کنگره یک تفکر سالم و ادامه‌دار است و ما فقط کافی است حرکت سالم داشته باشیم خدمت به خودمان، خانواده‌مان و جامعه آن‌وقت است که رود خروشان شکل می‌گیرد و رسیدن به بحر و اقیانوس دیگر دور از دسترس نیست.
ممنونم از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.

تولد یک سال رهایی مسافر مجتبی و همسفر بهجت را در کنار همدیگر جشن می گیریم.



اعلام سفر مسافر.

سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر.
آنتي ایکس شیره و تریاک کشیدنی، مدت سفر ۱۱ماه و ۲۱ روز، روش DST ,دارو درمان OT, رشته ورزشی کشتی،رهایی ۱۵ماه و ۱۴ روز.

آرزوی مسافر.
آرزو میکنم همینطور که این جایگاه را تجربه می کنم همه ی مسافرانی که وارد کنگره شدند و قصد دارند به رهایی برسند انشاالله که بتوانند مسیر را به درستی طی کنند و در این جایگاه قرار بگیرند.

آرزوی همسفر.
سلام دوستان بهجت هستم همسفر مجتبی
آرزو میکنم تمام همسفرانی که به دلایلی تنها این مسیر را طی می کنند انشاالله به زودی مسافرانشان در کنارشان قرار بگیرند و سفر خیلی خوبی را در کنار هم طی کنند  با این حال خوب و به این جایگاه برسند.



سخنان راهنمای مسافر:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر.
خیلی خوشحالم که امروز در کنار شما هستم و می‌خواهم چند کلمه‌ای درباره‌ی مسافر عزیزمان مجتبی صحبت کنم.
ابتدا لازم می‌دانم از همه‌ی عزیزانی که برای برگزاری این جشن زحمت کشیدند تشکر کنم؛ از مرزبانی محترم، گروه خانواده، راهنمایان، و همه‌ی کسانی که با حضورشان به این مراسم رنگ و معنا بخشیدند.
وقتی مجتبی وارد لژیون شد روزهای اول شاید کسی باور نمی‌کرد که این‌قدر دقیق، مسئولیت‌پذیر و خدمتگزار ظاهر شود با اینکه تحصیلات بالا و شخصیت آرام و متین داشت، اما خیلی ساده و بی‌تکلف وارد جمع شد و از همان ابتدا نشان داد که آمده برای یادگیری و خدمت.
یکی از ویژگی‌های جالب او این بود که همیشه کارها را خلاصه، روشن و بدون حاشیه بیان می‌کرد. اگر کاری به او سپرده می‌شد، فقط یک جمله می‌گفت: «چشم، انجام می‌دم». نه بهانه‌ای، نه تأخیری. همین روحیه باعث شد خیلی زود به عنوان دبیر انتخاب شود و واقعاً هم در این مسئولیت عالی عمل کرد. 
وقتی یک لژیون تازه تأسیس می‌شود و بیست نفر مسافر می‌نشینند، داشتن یک دبیر دقیق و همراه، نعمتی بزرگ است. مجتبی دقیقاً همین نقش را ایفا کرد.
در مسیر خدمت هم همیشه پیش‌قدم بود. اگر جایی کوتاهی می‌شد، قبل از اینکه کسی چیزی بگوید، خودش عذرخواهی می‌کرد. این یعنی فهم خدمت. بعضی انسان‌ها واقعاً برای خدمت خلق شده‌اند؛ خداوند در وجودشان روحیه‌ی بخشش و مسئولیت‌پذیری قرار داده. مجتبی از همان‌هاست.
یکی از اتفاقات خوب زندگی او، داشتن یک همسفر همراه و دلسوز بود. همسفر خوب مثل بال پرواز برای مسافر است؛ انرژی می‌دهد، امید می‌دهد و مسیر را هموار می‌کند. حضور همسفر مجتبی در شعبه و همراهی‌اش، برکت بزرگی بود و نقش مهمی در سفر او داشت.
امروز که مجتبی در جایگاه خدمت‌های بزرگ‌تری مثل خزانه‌داری قرار گرفته، این نتیجه‌ی همان تلاش‌ها، همان ادب، همان «چشم گفتن»‌ها و همان روحیه‌ی خدمت است.
در پایان از خود مجتبی عزیز تشکر می‌کنم؛ به خاطر تلاشش، صداقتش و به خاطر اینکه از روز اول تا امروز، همواره خدمتگزار بوده. امیدوارم این مسیر زیبا را با قدرت ادامه دهد و الگوی خوبی برای مسافران جدید باشد.

سخنان مسافر:
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر.
در ابتدا لازم می‌دانم از راهنمای عزیزم تشکر کنم؛ کسی که برای من همیشه چراغ راه و نور هدایت بوده و خواهد بود. نمی‌خواهم وقت شما را زیاد بگیرم، اما دوست دارم تجربه‌ای را که خودم لمس کرده‌ام با همه‌ی مسافران در میان بگذارم.
چند سال قبل از اینکه وارد کنگره شوم از طریق دوستان با فضای کنگره آشنا شده بودم و مدتی هم به‌عنوان همسفر در جلسات حضور پیدا می‌کردم آن زمان فکر می‌کردم می‌توانم بدون آموزش درست روش کنگره را در زندگی‌ام پیاده کنم و مصرفم را کم کنم، اما در عمل هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. فقط در ذهنم تصور می‌کردم که دارم کاری انجام می‌دهم. مدتی گذشت تا اینکه همسرم پرسید: «کجا می‌روی؟» و همین سؤال ساده، همراه با بحث‌هایی که درباره‌ی بازرسی و آموزش‌ها پیش آمد، باعث شد قدم در مسیر جدیدی بگذارم. واقعاً توفیق و خواست خدا بود که این راه برای ما باز شد.
یکی دو ماه که گذشت و من در جلسات حاضر شدم، کم‌کم متوجه شدم همین رفت‌وآمد من به کنگره، نگاه همسفرم را تغییر داده. دیگر مثل گذشته بی‌تفاوت نبود. این تغییر برای من دلگرم‌کننده بود. در طول مسیر، فرصت خدمت پیدا کردم؛ کنار دوستانی قرار گرفتم که هرکدام تجربه‌ای ارزشمند داشتند. این همراهی و همفکری، کمک بزرگی به من کرد. حتی در دوران خدمت، یاد گرفتم چطور مسائل را با صبر و آرامش حل کنم. گاهی وسوسه می‌شدم بهانه بیاورم، نروم، یا حتی فکر می‌کردم می‌توانم از این مسیر فرار کنم و به کشور دیگری بروم. اما در نهایت با خودم کنار آمدم و تصمیم گرفتم بمانم و مسئولیت زندگی‌ام را خودم به‌عهده بگیرم.
با گذشت زمان، آرام‌آرام حال خوب در من شکل گرفت. روزهای اول سفر، حتی دوستانی که قبلاً سفر کرده بودند، با تعجب می‌پرسیدند: «مگر می‌شود؟» اما من هر روز بیشتر می‌دیدم که حال خوبم واقعی است و دارد رشد می‌کند.
تا جشن همسفر، فکر می‌کردم هنوز آماده نیستم، اما بعد فهمیدم که می‌توانم حضور داشته باشم، خدمت کنم و تجربه کسب کنم. این مسیر به من یاد داد که با آموزش، صبر و استمرار، می‌شود مشکلات را حل کرد و به آرامش رسید.
امروز شکرگزارم که این فرصت برای من و خانواده‌ام فراهم شد. امیدوارم بتوانم تجربه‌ی خودم را به دیگران منتقل کنم و در مسیر خدمت، قدم‌های محکم تری بردارم.



سخنان همسفر معین:
سلام دوستان معین هستم یک همسفر.
پدر و مادر عزیزم، 
یک‌سال رهایی شما زیباترین هدیه‌ای بود که خدا به خانواده‌ی ما داد. 
به تلاش، صبر و عشق شما افتخار می‌کنم و از خداوند آرامش و شادی همیشگی برایتان می‌خواهم. 
تبریک صمیمانه‌ی من به شما، بهترین تکیه‌گاه و الگوی زندگی‌ام.
بایت این حال خوبم از راهنمای پدر و راهنما مادر عزیزم و مهندس و خانواده محترم شان تشکر می کنم



سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان مرضیه هستم همسفر رضا.
خدا را شاکرم که به واسطه‌ی حضور در این جمع و تولد رهایی در این جایگاه قرار گرفتم. این موفقیت و یک سال رهایی را به تک‌تک شما عزیزان تبریک می‌گویم و از راهنمای محترم‌ حسن آقا و مهندس تشکر ویژه دارم که با راهنمایی‌هایشان مسیر سفر را برای ما هموار کردند.
تمام تلاش‌ها و همراهی‌های راهنما باعث می شود که مسافر و همسفر بتوانند به حال خوش و آرامش برسند. تولد رهایی را معین عزیز و دیگر عزیزان نیز که یادآور این تلاش‌ها و موفقیت‌ هاست.
می‌خواهم از همین جا به مناسبت هفته‌ی همسفر، به همه همسفران تبریک بگویم و امیدوارم بتوانیم از این جایگاه و تجربه‌های مان به بهترین شکل استفاده کنیم و زندگی خود و مسافرمان را بهتر کنیم.
تک‌تک شما، چه مسافران و چه همسفران و بچه‌های لژیون، فرقی نمی‌کند؛ بهترین هدیه و ارزشمندترین کادو برای یک همسفر این است که مسافرش به خوبی سفر کند و تغییرات مثبتش در زندگی نمایان شود. جایی که این خوبی و زیبایی دیده شود، همه ما خوشحال می‌شویم.
حضور خدمتگزاران و تلاش همه ما نشان می‌دهد که وقتی یک نفر به حال خوب برسد، تمام این تلاش‌ها معنا پیدا می‌کند. پس از موقعیتی که در کنار شما است استفاده کنید و با جدیت سفر کنید. تجربه‌ها و آموزش‌هایی که از راهنمایان و مهندس دریافت می‌کنید، در کنار همسفران‌تان تحلیل کنید تا زندگی‌تان بهتر شود و حالتان خوب شود.
باز هم این موفقیت‌ها را به تک‌تک شما تبریک می‌گویم و آرزو می‌کنم که در مسیرتان به جایگاه‌های عالی و لحظات خوش برسید. یک سال رهایی نشان می‌دهد که اگر دو نفر، به عنوان مسافر و همسفر، با ایمان و تلاش وارد کنگره شوند، می‌توانند تغییرات بزرگی در زندگی‌شان ایجاد کنند. این موفقیت‌ها نتیجه‌ی تلاش، صبر و ایمان شماست و برای تک‌تک شما الهام‌بخش خواهد بود.

سخنان همسفر:
سلام دوستان بهجت هستم همسفر مجتبی
اولین بار که همراه مسافرم برای آمدن به کنگره ۶۰ اقدام کردیم، پر از ترس، ابهام و سؤال بودم. بعد از یک سفر کوتاه و بازگشت، چند روزی گذشت و مسافرم سفرش را آغاز کرد، اما در ابتدا هنوز بی‌تفاوتی و شوخی با موضوع درمان وجود داشت. تا روزی که تصمیم گرفتم اعلام همسفر کنم و آن‌جا بود که فهمیدم این مسیر فقط مخصوص مسافر نیست و منِ همسفر هم به آموزش، شناخت و درمان نیاز دارم.
نکته‌ای که برایم بسیار مهم و اثرگذار بود این بود که در کنگره، بدون اجبار و بدون دخالت مستقیم، فقط با آموزش‌ها و دیدن حال خوب دیگران، پیام را دریافت کردم. حتی زمانی که چیزی گفته نمی‌شد، حال خوش و انرژی سالم در فضا جریان داشت و همین باعث شد آرام‌آرام به این راه اعتماد کنم.
سال‌ها از مصرف‌کنندگی مسافرم بی‌خبر بودم؛ شاید به‌خاطر اعتمادی که وجود داشت و عشقی که نمی‌گذاشت واقعیت را ببینم. روزی که حقیقت را فهمیدم، احساس کردم تمام زندگی‌ام فرو ریخته است. آن روزها حال بسیار بدی داشتم، اما امروز می‌دانم همان تلخی، مقدمه‌ی ورود ما به کنگره ۶۰ و شروع یک مسیر درست بود.
امروز با راهنمایی راهنمای عزیزم و آموزش‌های کنگره یاد گرفته‌ام که درمان واقعی با صبر، اعتماد، آموزش و عمل سالم امکان‌پذیر است؛ مسیری که آرامش و امید را هم به مسافر و هم به همسفر بازمی‌گرداند. قبل از ورود به کنگره ۶۰، همیشه فکر می‌کردم اگر اراده داشته باشم می‌توانم شرایط را تغییر بدهم، اما این اراده فقط در حد حرف بود. با وجود همه‌ی مشکلات، خودم را قانع می‌کردم که باید تحمل کنم و بگذرانم، بدون اینکه راه درست را بدانم.
اسم کنگره ۶۰ را قبلاً شنیده بودم، اما چون فرمان درونم صادر نشده بود، اقدامی نمی‌کردم. تا اینکه تصمیم جدی گرفته شد و همراه مسافرم وارد کنگره شدم؛ مسیری که حتی تصورش را هم نمی‌کردم.
از همان روزهای اول فهمیدم کنگره فقط برای درمان اعتیاد نیست، بلکه راهی برای آموزش، شناخت و رسیدن به تعادل است؛ هم برای مسافر و هم برای همسفر.
امروز شکرگزارم که این راه برای ما روشن شد و آموختم درمان واقعی، با آموزش، پذیرش و عمل سالم امکان‌پذیر است.
اولین بار که همراه مسافرم برای آمدن به کنگره ۶۰ اقدام کردیم، پر از ترس، ابهام و سؤال بودم. بعد از یک سفر کوتاه و بازگشت، چند روزی گذشت و مسافرم سفرش را آغاز کرد، اما در ابتدا هنوز بی‌تفاوتی و شوخی با موضوع درمان وجود داشت. تا روزی که تصمیم گرفتم اعلام همسفر کنم و آن‌جا بود که فهمیدم این مسیر فقط مخصوص مسافر نیست و منِ همسفر هم به آموزش، شناخت و درمان نیاز دارم.
امروز با راهنمایی راهنمای عزیزم و آموزش‌های کنگره یاد گرفته‌ام که درمان واقعی با صبر، اعتماد، آموزش و عمل سالم امکان‌پذیر است؛ مسیری که آرامش و امید را هم به مسافر و هم به همسفر بازمی‌گرداند.

 تصویربردار: مسافر محمد لژیون پنجم
تایپ: مسافر کاظم لژیون پنجم
ویراستار: مسافر علی لژیون هفتم
ارسال خبر: مسافر رضا لژیون پانزدهم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
نمایندگی رضوی مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .