کوله بستم ب سفر جاده کنگره۶۰
راهنما حق رحمت بود گرفت از من دست
ته چاهی ک همه رنج و تباهیها بود
راهنمانور شد و کرد به آن چاه ورود
آمد و بال و پرم داد برای پرواز
رنج بسیار کشیدم که شدم من یک باز
چو تنم درد گرفت راهنما شد همدرد
پدر عشق بسوزد که چنین یارش کرد
شکرگزار خداوند متعال هستم که جایگاه همسفر بودن را به من عطا نمود تا وارد کنگره۶۰ شوم، آموزش بگیرم تا بتوانم درون خود را از تاریکیهایی که ساخته بودم رهاکنم .
در رابطه با سیدی وظایف رهجو، برداشت من این بود که برای پروانه شدن، گذشتن از تنگنای پیلههای درهم تنیده شده زندگی لازم است، گاه چنان این پیلهها گره خوردهاند که خستگی در تکتک سلولهای بدن خانه میکند و این خیال به وجود میآید که رهایی غیرممکن است؛ ولی تنها کسانی میتوانند متولد شوند که بیش از همه امید داشته باشند و البته صبر. مهمترین مطلبی که وجود دارد این است ک ما بتوانیم از طریق محبت به قلبها وارد شویم. انسانها دارای دو چهره دارند؛ یک چهره خشمآلود و طغیانگر و یک چهره آرام و متین، ما تعیینکننده هستیم که طرف مقابلمان چگونه با ما برخورد کند و این در مورد همه انسانها صادق است.
راهنما کسی است که راه را نمایان و نشان میدهد؛ پس راهنما در کنگره، حکیم یا مشاور نیست، فقط راه را نشان میدهد. او خود توانسته با پیروی از قوانین و به درستی انجام دادن وظایف رهجو به بینیازی برسد و با پشت سر گذاشتن آزمونهای متعدد و ارزیابی مسئولین، آماده خدمت به همدردان است تا آنها هم به درمان برسند. رهجو کیست؟ تازهوارد در ۳ جلسه اول میهمان محسوب میشود و بعد از آن، میتواند راهنما انتخاب کند، از این پس آن رهجو، همسفر نام دارد.
رهجو راهنما را بر مبنای حسش انتخاب میکند، او باید به قوانین و حرمتهای کنگره۶۰ احترام بگذارد و اولین وظیفه، بر روی نام رهجوهست؛ جوینده راه، راه چه؟ راه درماناعتیاد، خروج از تاریکیها، در کنگره۶۰ مرتب بودن، منظم بودن، با ادب بودن، وظیفهشناسی، گوش به فرمان راهنما بودن و به روش درماناعتیاد اعتقاد داشتن. رهجو باید هدف داشته باشد و به درمان کنگره۶۰ اعتقاد داشته باشد و در این راه، الگوها را میبیند. رهجو باید به راهنما اعتقاد و اعتماد داشته باشد و این اعتماد از راهنما به وجود میآید. هنگامی که سفر اول شروع میشود، باید رهجو هر چه دارد پشت در کنگره بگذارد.
وقتی حرمت کنگره۶۰ خوانده میشود؛ باید به آن اعتقاد داشته باشد،زمانیکه گفته میشود؛ نباید علیه کسی سرزنش کنید و کسی را مورد سرزنش قرار بدهد. رهجو نباید در کار کسی تجسس کند، دروغ نگوید، بیرون از کنگره نباید با افراد کنگره ارتباط برقرار کند. احترام به مرزبانها، پیشکسوتان و جایگاهها را داشته باشد و هر چه میگویند بپذیرد و عمل کند. رهجو باید در کنگره خدمت کند، چیزی که باعث حال خوب همسفر و مسافر میشود خدمت کردن است و نباید به عنوان یک تماشاچی باشد، خدمت چیزی است که حال مارا خوب میکند کنگره هیچ مستخدمی ندارد در کنگره همهچیز به عهده خودمان است و چه چیزی بهتر از این که خدمت کنیم تا حال روحی ما خوب شود.
یک رهجو حتما هفتهای یک سیدی گوش کند؛ زیرا باید تغییر کند یعنی آن مصرفکننده که وارد کنگره میشود، تبدیل به انسانتازه متولد، شود. او باید بداند که پول داروی خود را پرداخت کند، همانطور که قبلا پول موادش را فراهم میکرد. از قانون یازدهم حمایت کند؛ زیرا باید بداند که کنگره۶۰ از هیچ ارگان یا سازمانی کمک نمیگیرد و افراد هستند که میتوانند از کنگره حمایت نمایند. رهجو وقتی وارد سفر دوم میشود، به رهایی میرسد؛ یعنی تغییر کرده و این امر، بسیار ارزشمند است. افرادی که در سفر اول گریز نمیزنند و به خوبی سفر میکنند، لذتی میبرند که حتی در سفر دوم یا هیچ جایی دیگر این لذت را نخواهند دید. همسفر باید بال پرواز مسافرش باشد و مسافر طبق قوانین و پروتکل درمان حرکت کند.
رهجو باید بداند که راهنما فقط مسیر را به او نشان میدهد و خود او باید در حکم جوینده و خواهان درمان باشد. بنده به نوبه خود از مسافرم تشکر میکنم که باعث شد در این مسیر قدم بگذارم تا از تاریکی به روشنایی و امید به زندگی، ساخته شدن، تولد دوباره، سفر کنم تا بتوانم به سمت روشنایی حرکت کرده و دست به دست هم از این پروسه عبور کنیم و به روشنایی مطلق برسیم. راهنما همسفر سحر، واژه سپاس در برابر از خود گذشتگیها و ایثار شما ذرهای بیش نیست، تنها دارایی من برای شما دعای خیری است که به پاس تمام الطافتان میتوانم بدرقه راهتان کنم تا پایدار باشید و بمانید برای من و برای هزاران هزار انسان دیگر مانند من ...
برای انجام این عمل عظیم شکر شکر شکر
منبع: سیدی «وظایف رهجو»
نویسنده: همسفر مهسا رهجوی راهنما همسفر سحر ( لژیون اول)
عکاس: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر مهناز (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر اشرف (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران شعبه ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
103