جلسه سیزدهم از دوره چهل و چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی ستارخان ویژه همسفران و مسافران به استادی راهنمای محترم مسافر فرشید و نگهبانی مسافر امیر و دبیری مسافر منصور، با دستور جلسه "وادی یازدهم: چشمه های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند" شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان فرشید هستم یک مسافر. ضمن عرض تشکر از ایجنت محترم، لژیون مرزبانی و نگهبان عزیز که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم سپاسگزارم. چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند، این جمله فقط یک توصیف شاعرانه یا یک جمله زیبا نیست، این جمله راه هستی و رمز و رازهای رهایی انسان است. تکتک ماها میتوانیم باوجود مشخصات منحصربهفرد بودنمان چشمههای جوشان باشیم. برای چشمه جوشان بودن کافی است آموزش صحیح ببینیم و در مسیر درست دانایی حرکت کنیم، کافی است اختلافپتانسیل را در درون و بیرون یا به بیانی دیگر در صور آشکار و صور پنهان خود ایجاد کنیم، اختلافپتانسیل در درون و برون چگونه ایجاد میشود؟ زمانی که ما در جسم، روان و جهانبینی به تعادل می رسیم .زمانی که مبدأ، مقصد و مسیر ما برای رسیدن به هدفمان مشخص باشد، زمانی که مشخص شد این جوشش و این خروش درون ما مانند رودخانهای روان حاصل میشود، اما رودخانهها در مسیر خود به موانع زیادی برخورد میکنند و گاهی وارد دشتهای خودخواهی و منیت میشوند، همهی رودها و رودخانهها به بحر اقیانوس نمیرسند، برای مثال رودخانه زایندهرود به باتلاق گاو خونی میرسد. خیلی وقتها این مسیر جوشوخروش که همان خواستهها و آرزوهای ماست اگر در محور منیت بچرخند بهجای رسیدن به اقیانوس وارد باتلاق میشوند. بنابراین برای اینکه ما در این مسیر به آنچه که میخواهیم برسیم باید از محور منیت خارج بشویم، باید پشت سدهای قضاوت، حسادت و سایر ضد ارزشها نمانیم بلکه در جریان باشیم، اما چرا اقیانوس؟ اقیانوس نماد وحدت، وسعت، آرامش و بینهایت است. برای اینکه ما به اقیانوس برسیم باید در جریان باشیم. جناب آقای حسین دژاکام در وادی یازدهم به ما میآموزد، برای رسیدن به آرامش و آنچه هدف نهایی ما است باید در مسیر درست حرکت کنیم، پشت سدهای ضد ارزشی توقف نکنیم. این مسیر هرچند پرتلاطم و پیچوخم میباشد ولی اگر شما به مسیر و مقصد ایمان داشته باشید مطمئن باشید قوانین هستی و کائنات شمارا در زندگی به سمت اقیانوسها هدایت خواهد کرد.یرسیم.
در قسمت دوم دستور جلسه تولد یک سال رهایی مسافر مجتبی عزیز میباشد. زمانی که از راهنمایم لژیون را تحویل گرفتم آقا محمد، پدر محترم آقا مجتبی در آخر جلسه به بنده گفتند که مجتبی چند روزه از خانه رفته و نیامده است، مجتبی یک ماه قبل از بنده وارد لژیون شده بود و در این زمان ۲-۳ بار رفته بود، بنده هم تازه لژیون را تحویل گرفته بودم و زمانی که چهره پدرشان را دیدم خیلی ناراحت بودند. آقا مجتبی دو هفته بود که درست سفر میکردند و سیدی مینوشتند ولی باز بدون اطلاع رفتند، من منتظرم میماندم تا تلفن مجتبی روشن شود و آنجایی که رفته بود گوشی موبایلش را گرفته بودند و پس از تماسهای مکرر گوشی مجتبی روشن شد و بین من و مجتبی چندساعتی پیامک ارسال میشد و موفق شدم مجتبی را برای ادامه سفر راضی کنم. مجتبی آمد و مثلث تغیر و ترخیص در ایشان اتفاق افتاد، وادی یازدهم آن چشمه جوشان در مجتبی برقرار شد. تکتک ما با تمام تفاوتهایی که باهم داریم میتوانیم آن چشمه جوشان باشیم که در مجتبی این اتفاق افتاد، تا آنجایی که بنده در جریان هستم سفر خوبی انجام داد و خدمتگزار بود. یک اصطلاحی ما داریم از مهماندار هواپیمایی تا کارتنخوابی، مجتبی شهر و کشورش را عوض کرد ولی به درمان نرسید. در کنگره۶۰ چه اتفاقی میافتد که شخصی مثل مجتبی با مصرف سنگین، کارتنخوابی در سرما و گرما از دره فرحزاد تا پارکهای احمدآباد مستوفی میرسد به اینجا که الان خانواده ایشان به وجود مجتبی افتخار میکند. مجتبی میگفت من یک اتاق ۲*۳ دارم، روزی ۹ کیلومتر در این اتاق راه میرم، این اتفاق و تغییر جز معجزه چیزی نیست. قرار گرفتن در مسیر، آموزش دیدن و کاربردی کردن و تغییر از وضعیت ظاهری تا صور پنهان که یک مجتبی دیگر ساخت. ممنون که به صحبتهای بنده گوش دادید.
در ادامه جشن اولین سال رهایی مسافر مجتبی برگزار شد

اعلام سفر مسافر: آخرین آنتی ایکس شیشه، الکل، مدت سفر ۱۱ ماه و ۲۰ روز، روش DST داروی OT، به راهنمایی راهنمای محترم آقا فرشید. درضمن سفر سیگار داشتم به راهنمایی راهنمای محترم علی آقا حجازی، رهایی از دام اعتیاد ۱۲ ماه و ۲۰ روز، رهایی از بند نیکوتین ۲ ماه، ورزش در کنگره فوتسال
خواسته مسافر: هر دو خواسته یا آرزویم را میگویم اول اینکه رهایی سفر اولیها و دوم اینکه پای هیچ پسر یا دختری به واسطه مواد مخدر به خیابان باز نشود.
خواسته همسفر: از مسافران میخواهم در سفرشان جدیت داشته باشند جواب و درمان در کنگره ۶۰ هست.
خلاصه سخنان مسافر مجتبی:
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر. در ابتدا از جناب آقای مهندس که این بستر را فراهم کردهاند،از ایجنت محترم و گروه مرزبانی و از راهنمای محترم مسافر فرشید و راهنمای درمان سیگار آقای حجازی که باعث شدند امروزه در اتاقم زیرسیگاری نداشته باشم و بوی سیگار ندهم تشکر میکنم. من با مصرف شدید سیگار و دنیایی از تاریکی و ضد ارزشیها وارد کنگره شدم و در چرخه چهاردیواری کمپ ، مصرف مواد ، دستبند بازداشت و نارضایتی خانواده وارد شدم. از خانواده معذرت میخواهم که میتوانستم خوب زندگی کنم و نکردم. زمانی که مدرک مهمانداری هواپیما را گرفتم نمیدانستم که ترس از ارتفاع دارم، هرچه بیشتر اوج میگرفتیم بیشتر میترسیدم و بعدها مسئولیت پذیرایی مسافران را به بنده سپردند و به قدری درگیر مواد بودم که فراموش کرده بودم برای پرواز بسته غذایی ببرم تا اینکه به دلیل مصرف مواد اخراج شدم. در دوران مصرف شغل و ماشین را فدای مصرف کردم. تا آخرین لحظهای که سفر را آغاز کنم مهر مواد از وجودم بیرون نمیرفت، حتی سیدی ها را گوش میکردم و از راهنمای خود تلفنی کمک میگرفتم ولی تا تماس تمام میشد مصرف میکردم، آخرین باری که برای تهیه مواد رفته بودم موبایل و کارت ملی و تمام پولهایم را دزدیدند، بدون گوشی و کارت ملی سفرم سخت تر شد و حتی پول برای خرید سیدی و دارو را نداشتم و همیشه تأکید داشتم که باید مصرفکننده از دنیا بروم و یک روز که از شراطم خسته شده بودم هر جور شده بود هزینه مواد را جور کردم و به دلیل مصرف بیش ازحد در خیابان در هوای برفی بیهوش شدم و بعد از دو روز به هوش آمدم و از شدت بارش برف تمامی لباسهایم سفید پوش شده بود، خوشحال شدم و فکر کردم از دنیا رفتهام ولی به لطف خدا زنده بودم، تا از بیمارستان ترخیص شدم مجدد مصرف را شروع کردم. کاری جز مصرف بلد نبودم و با کوچکترین اتفاق مصرف میکردم حتی یک سال خارج از ایران رفتم ولی بهمحض بازگشت به ایران مصرفم را شدیدتر از قبل شروع کردم، زمانی که وارد کنگره شدم ورق برگشت بااینکه امیدی به درمان نداشتم الآن کنگره به من سرمایههایی مثل خانواده، آرامش را که برایم آرزو بوده را کنگره به من بخشید. زمانی که مصرفکننده بودم فکر نمیکردم کارتنخواب شوم، فکر میکردم کسانی که مصرف هروئین دارند کارتنخواب میشوند ولی طولی نکشید که کارتنخواب شدم. در تهران شب را صبح کردند کار بسیار دشواری میباشد، سرما و گرما دارد آتش روشن کردن هم بلد نبودم تا خودم را گرمکنم، سرما بهقدری بود که توانایی روشن کردن فندک را نداشتم و انگشتانم منجمد شده بود. این دوران به کمک کنگره تمام شد و در آخر از تمام عزیزانی که در این مسیر به من کمک کردند تا به درمان برسم بسیار ممنونم و اما حرف آخر اگر عقل امروز را داشتم کارهای دیروز را نمیکردم و اگر کارهای دیروزم را نمیکردم امروزه این عقل را نداشتم.
خلاصه سخنان راهنمای محترم همسفر محسن: در رأس به جناب آقای مهندس و به خانواده محترم آقا مجتبی تبریک عرض میکنم. سیستم کنگره زبان را باز میکند و مجتبی روزی که وارد شد یک کلمه نمیتوانست صحبت کند و این معجزه کنگره است. خصوصیات مجتبی را همه گفتند و الان خصوصیات آقا مجتبی را میگویم که در کنار خواست قوی بسیار حرفشنوی داشتند. به قول آقای مهندس اگر شخصی گریز بزند بسیار بهتر از این است که یه ریز بزند، صبر داشته باشید و عجله در روند درمان مسافرتان نداشته باشید، سر به سر مسافر خود نزارید و آقا محمد از جمله کسانی بودند که برای حال خوبشان خدمت میکردند و برای خدمت، زودتر از مرزبانان حضور داشتند. بنده در سال ۹۵ مرزبانی شعبه سهروردی را تحویل دادم و ۱۶سال هست که در کنگره حضور دارم و همه خدمت هارا انجام داده بودم بهجز راهنمایی که وقتی راهنمام گفت باید راهنما بشوی برای راهنمایی اقدام کردم و الآن ۸سال است که با شال راهنمایی دارم خدمت میکنم. اگر گوش فرمان راهنما هستید باید در خانه هم گوشبهفرمان باشید، شما پدر و مادرتان را خیلی اذیت کردید. از اینکه به صحبتهای بنده توجه کردید ممنونم.
خلاصه سخنان همسفر محمد:
سلام دوستان محمد هستم یک همسفر. خدا را شاکرم که بنده، مسافرم و خانوادم این جایگاه را تجربه میکنیم، برای همگی آرزوی های خوب دارم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند، جایی که برای خانوادهها روزنه امید میباشد. مسافرم یک مدت مصرف نمیکرد و ۱۶ماه از خانه بیرون نرفت و فقط سیگار میکشید و الآن که تولدش است سختیهای فراوانی کشید تا به درمان رسید. بنده بهواسطه مسافرم در لژیون سیگار رفتم و سیگار را درمان کردم، اگر مسافرم در لژیون شرکت نمیکرد من برای درمان اقدام میکردم. دلیل اینکه مسافرم ۱۶ سال مصرفکننده بوده است بنده بودم که آموزش و آگاهی نداشتم و چون نمیدانستم رفتارم نادرست است و فکر میکردم با زور،تهدید، از خانه بیرون کردن و با قطع کردن پول تو جیبی میتوانم تغیرش دهم، مسافرم مدت زیادی در کمپ بود ولی به محضی که ترخیص میشد مجدد مصرف میکرد. اگر لطف آقای مهندس و کنگره نبود شاید بنده، خانواده و مسافرم در این جایگاه نبودیم. از اعماق وجود میگویم که نجاتدهنده واقعی کنگره میباشد. دشواریها حل میشود اما عنوان دشواریها از خود دشواری بدتر است. برای همگی بهترینهارا آرزو میکنم ممنون که به صحبتهای بنده گوش دادید.
منبع خبری: نمایندگی ستارخان
.
- تعداد بازدید از این مطلب :
6