سلام دوستان سعید هستم مسافر
آخرین آنتیایکس مصرفی شیشه، هرویین، متادون
مدت سفر : ۱۰ ماه و ۲ روز
روش درمان : DST
داروی درمان : شربت OT
نام راهنما : آقای سیاوش ابراهیمی
رهایی : ۱۱ ماه و ۲۰ روز
سفر سیگار کردم
روش درمان : DST
داروی درمان : آدامس نیکوتیندار
نام راهنما : آقای اکبر جوادی
قطعه مصرفی : ۸ قطعه
ورزش در کنگره : فوتبال

چه شبهایی را تا صبح در کوچه و خیابان گذراندم. چقدر سختی کشیدم در کوچه و پس کوچه اعتیاد. خرد شدم. له شدم. چه شبهایی تا صبح التماس خدا را کردم که سلامتی برگردد. چقدر از خدا میخواستم که کاش هیچوقت با مواد مخدر آشنا نمیشدم. چه روزهایی فقط منتظر لبخند خانوادهام بودم.
سالهای سال راه درمان اعتیاد را پیدا نکرده بودم. از هر طریقی میخواستم ترک کنم. فقط مواد مصرف نکنم. همین برایم بس بود. به خودم میگفتم خدایا میشود روزی برسد که من ۱ سال بدون مواد زندگی کنم. همیشه حسرت مردمی را میخوردم که لبشان به مواد نخورده. همیشه درونم صدایی بود که میگفت عجب اشتباهی کردی، حالا تا آخر عمرت باید بسوزی. همیشه به خودم میگفتم اگر کسی پیدا شود که بتواند من را از اعتیاد نجات دهد من جلوی آن شخص سجده میکنم.
باید مسیر تاریکی را میرفتم تا قدر این روشنایی را بفهمم. امروز به واسطه وجود جناب مهندس و کنگره ۶۰ به درمان رسیدهام و تقریبا ۱۰ روز دیگر تولد ۱ سالگی من است. یک سال رهایی. یک سال زندگی. انگار دوباره متولد شدهام. خدایا ممنونم ازت. خدایا هر لحظه و هر لحظه شکرت میگویم.
پروردگار مهربان ...
در سکوت سپیدهدم و در هیاهوی روز، در آرامش شب و در تمام لحظات زندگیام،
تو را شکر میگویم برای نعمت وجود، برای هوایی که تنفس میکنم و برای قلبی که میتپد.
سپاسگزارم برای نعمت سلامتی، برای نیرویی که مرا به حرکت وامیدارد.
برای چشمانی که زیباییهای جهان را میبینند و برای گوشهایی که نوای زندگی را میشنوند.
خدایا شکرت بابت مسیر کنگره ۶۰ که بر سر راهم قرار دادهای.
سپاس برای خانوادهای که پناهم هستند. برای دوستانی که همراه و همدلم بودهاند.
سپاس برای درسهایی که از سختیها آموختم.
برای قدرتی که در ضعف پیدا کردم.
برای امیدی که پس از هر ناامیدی درخشید و برای راههایی که پس از هر بنبست گشوده شد.
خدایا، شکرت برای عشقی که در جهان جاری است.
برای زیبایی طبیعت، برای آسمان آبی، برای باران رحمت، برای خورشید زندگیبخش.
سپاس برای نعمت آرامش، برای توانایی بخشیدن، برای فرصت ساختن و برای امکان رشد کردن.
همهی اینها و بیش از اینها را از تو میدانم و سپاسگزارم.
مرا همواره شاکر نعمتهایت بدار و چشمانم را به روی بخششهای بیپایانت باز نگه دار.
.jpg)
🔘سپاس و قدردانی از راهنمایان عزیزم :
آقا علیرضا، آقا سیاوش عزیز و اکبر آقا سپاسگزارم. برای تمام محبتها. برای هر گامی که با حمایت شما برداشتم، برای هر نوری که در مسیرم تاباندید و برای ایمانی که به من هدیه دادید.
قدردان زحمات و حضور ارزشمندتان هستم.
🔘و درود بیپایان بر جناب مهندس :
مهندس عزیز، تو برای من بیش از یک نام هستی. تو به من آموختی که رهایی، در ایستادن و روبرو شدن است. تو به من یاد دادی که میشود از باتلاق، نیلوفر شد. وجود تو، مسیر نجات من را روشن کرد. تو به من "راه زندگی کردن" را یاد دادهای. قدردان دانش عمیق، عشق بیکرانِ شما هستم. سپاس برای اینکه هستی و بودنات، نوری شد در مسیر تاریک من.
امروز، منِ رهجو، آزاد نفس میکشم. منِ رها، زندگی میکنم. این موهبت، این تولد دوباره را از تو دارم ...
شکرت، بیپایان شکرت🤲

تهیه و تنظیم/ارسال : مسافر سعید رهجوی راهنمای محترم آقا سیاوش(لـژیون هشتم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
85