جلسه سیزدهم از دور پنجم جلسات آموزشى خصوصى لژیون سردار، همسفران نمايندگی ستارخان به استادى راهنما پهلوان همسفر مونا، نگهبانى راهنما دنور همسفر مرضيه و دبيرى پهلوان همسفر معصومه با دستور جلسه «وادی یازدهم ، چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند » روز سهشنبه ۲ دی ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۵۰ آغاز بهكار کرد.
.jpeg)
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز لژیون سردار، وادی یازدهم است:
«چشمههای جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند.»
در وادی یازدهم ما یاد میگیریم که باید یک چشمه جوشان و یک رود خروشان باشیم. از نظر فردی، «چشمه جوشان بودن» برای ما اینگونه تعریف میشود که وقتی ما بهعنوان آبی که زیر زمین قرار دارد، دچار جوشش میشویم، یعنی همهچیز در درون ما و در وجود ما که خاموش مانده است، قرار است به جوشش برسد. من قرار است یک جوشش داشته باشم و از آن تاریکیها خارج شوم.
در این وادی گفته میشود که باید منابع اطلاعاتی داشته باشیم؛ یعنی همان چیزی که در مثلث دانایی به نام آموزش هست. آموزش را من در کنگره دریافت میکنم؛ در لژیون سردار که هر ماه برای ما تشکیل میشود، دقیقاً این آموزشها بهصورت مرتب برای ما تکرار میشود. سیدیهایی که هر هفته دریافت میکنیم نیز بهطور مداوم منابع جدیدی را در اختیار ما قرار میدهند و دیدگاه جدیدی نسبت به دنیای اطراف و ارتباطاتمان به ما میبخشند. با این تکرارها، ما مرتب بهروز میشویم و همین موضوع باعث میشود ضلع تفکر در ما دائماً فعال باشد.
وقتی سی دی را میشنوم، متوجه میشوم که در چه مسیری اشتباه حرکت میکنم یا چه کاری را درست انجام میدهم و دائماً به رفتارها، گفتار و کارهایی که در طول روز باید انجام بدهم، فکر میکنم. این دو ضلع، با این دو عملکرد، برای من در کنگره تکمیل میشود. ما میدانیم که کنگره بهعنوان یک اشل کوچک از دنیای بیرون، ما را آموزش میدهد تا بتوانیم در همهجا به همین شیوه عمل کنیم.
پس من به یک چشمه جوشان تبدیل شدهام، اما برای اینکه بتوانم جاری شوم و در همانجا نمانم که بهتدریج خشک نشوم، لازم است به یک رود خروشان تبدیل شوم. در وادی یازدهم به ما توصیه میشود که برای آغاز حرکت این رود خروشان، باید دائماً در تلاش و تکاپو باشد. ممکن است موانعی در مسیرش قرار بگیرد که باید بتواند از آنها عبور کند. ممکن است سنگهای بزرگی در مسیر راه وجود داشته باشد که باید یا بهمرور زمان و با فرسایش آنها را از سر راه بردارد یا از کنارشان عبور کند. همه این موارد را وادی یازدهم به ما نشان میدهد.
در تمام حرکتهایمان در کنگره میبینیم که وقتی وارد سفر اول میشویم، میپرسیم چرا اینقدر سختیها زیاد است؟ ما که تصمیم گرفتهایم در مسیر درست حرکت کنیم، چرا اینهمه مسئله برای ما ایجاد میشود؟ این موضوع نیز میخواهد به ما نشان دهد که چگونه باید رود خروشان باشیم. ما میدانیم که تمام نظام هستی برای آموزش ما تدارک دیده شده است؛ بنابراین ناراحتی، غر زدن و شکایت برای ما ممنوع میشود و به ما گفته میشود: فقط حرکت کن، آموزش ببین، تفکر کن و حرکت کن تا بتوانی تجربه کسب کنی.
ممکن است حرکت ما اشتباه باشد؛ باز هم به ما آموزش داده میشود که اگر میبینی حرکتت نتیجه خوبی ندارد، حتماً روش تو اشتباه است؛ آن را تغییر بده و روش بعدی را امتحان کن.
تا اینجا من یاد گرفتهام که چشمه جوشان و رود خروشان باشم. سپس اثرات آن را در زندگیام میبینم. وقتی در لژیون سردار، با تجربه کردن پرداخت و با توجه به آموزش و آگاهیای که در وجود من نشسته است، پرداخت را انجام میدهم و آن نشاط نصیب من میشود، متوجه میشوم که این تجربه، تجربه درستی بوده است و سعی میکنم آن را مکرراً انجام دهم. درک میکنم که این کار برکات و اتفاقات مثبتی را در زندگی من به همراه دارد و محیط اطرافم را آباد میکند. این حرکت نهتنها شادی و خوشحالی به من میبخشد، بلکه بسیاری از مسائل زندگیام نیز با آن حل میشود.
این دقیقاً همان خصلت رود است؛ وقتی جاری میشود، گیاهان، درختان و جانوران در مسیرش سیراب میشوند. و این ویژگی به یک خصلت در وجود من تبدیل میشود. بخشش و بخشندگی، پرتویی دارد که تمام اطراف من را آباد میکند. وقتی فکر میکنیم، میبینیم که واقعاً با حضور در لژیون سردار، این اتفاق در اطراف ما رخ میدهد. من یکبار گفتم که انگار خانواده من در پناه این بخشش بیمه میشود. بسیاری از اتفاقهایی که میتوانستند بسیار بد رخ دهند، تخفیف پیدا کردند و از کنار ما عبور کردند. حتی آن تقدیرهایی که گاهی دربارهشان صحبت میشود، تخفیف پیدا کرده و نصیب ما شده است. این موارد را بهوضوح در زندگیمان میتوانیم مشاهده کنیم.
اما در پایان جمله تأکید میشود که «همه به بحر اقیانوس میرسند». این یعنی چه؟ یعنی این حرکت فقط شخصی نیست. اگر قرار باشد من تنها جاری باشم، فقط اطراف خودم را آباد کردهام و به جایی نمیریزم و ممکن است دوباره خشک شوم. من زمانی میتوانم وجودم را همیشگی کنم که با رودهای دیگر پیوند بخورم و یک حرکت جمعی را رقم بزنم؛ در غیر این صورت خشک میشوم. اگر نتوانم به بحر اقیانوس برسم، در زمین فرو میروم و شاید در دورههای بعد، کسی بیاید و چاهی بزند تا دوباره مرا بیرون بکشد و از من استفاده کند.
من اینگونه تصور میکنم که ما را اینجا قرار دادهاند تا در یک حرکت جمعی، همه کنار هم بتوانیم آن بحر اقیانوس را شکل دهیم. در غیر این صورت، هرچقدر هم بخشش داشته باشیم، خشک میشویم. اگر من فکر کنم که امسال در کنگره ، یک نفر پیدا شده ده میلیارد داده و چند نفر پهلوان شدهاند و با خودم بگویم دیگر نیازی نیست من حرکت کنم، این نگاه اشتباه است. حتی اگر سهم من فقط یک میلیون تومان باشد، باز هم حرکت من برای خودم اهمیت دارد؛ برای اینکه خودم آباد باشم، اطرافم و خانوادهام بیمه شوند.
همچنین یک حرکت جمعی دارم؛ اگر من از زنجیری که به آن متصل هستم، بار خودم را به دوش نکشم، آن زنجیر همیشه یک سرش پایین میماند. زنجیر زمانی کامل میشود که همه با هم بالا کشیده شوند. این همان حرکتی است که در آموزشهای کنگره داریم: یک نفر رشد میکند، آموزش میبیند و سپس مأمور میشود یک حلقه کوچک را با خودش بالا بکشد. در دنیای اطراف ما نیز همین اتفاق میافتد؛ یک نفر وقتی به تکامل و تعالی میرسد، بهعنوان پیامبر گسیل میشود تا یک زنجیر بزرگ را با خود بالا بکشد.
پس حرکتها همیشه جمعی هستند و تکتک ما نقش بسیار مهمی در آن داریم. به هر کسی بهاندازهای داده شده است که بتواند نقش خود را ایفا کند. سدها و ترسهایی که مانع انجام حرکت من میشوند، باید کنار گذاشته شوند تا خشک نشوم. هر کسی که نتواند این مراحل را طی کند، اثری از خود بهجا نخواهد گذاشت. مهمترین مسئله این است که بتوانم اثری از خود در دنیای اطرافم باقی بگذارم.
امیدوارم همه ما، چه در حرکتهای فردی و چه در حرکتهای اجتماعی، نقش خود را پررنگ بدانیم و هرگز فکر نکنیم حرکتی که انجام میدهیم ناچیز یا حتی بیش از حد بزرگ است. من باید بار خودم را به اندازه توانم بردارم. اگر همه ما اینگونه فکر کنیم، نهتنها آینده بهتری برای کنگره، بلکه برای کشورمان که در حال غرق شدن است نیز میتوانیم رقم بزنیم.
یکی از مشکلات امروز ما این است که فقط به خودمان، زندگیمان و معاشمان فکر میکنیم. اگر به یکدیگر، به آموزش همدیگر و به رسالت فردیمان فکر کنیم و آن را انجام دهیم، قطعاً فردای بهتری برای همه ما رقم خواهد خورد؛ فردایی که با آگاهی در آن قدم برمیداریم و دیگر تکرار تجربههای تلخ اتفاق نمیافتد، بلکه تجربههایمان شیرین خواهد بود و پشتوانه آن ایمان و آگاهی است.




عکاس: همسفر مهسا (مرزبان خبری)
تایپ: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ارسال: راهنمای ویلیام همسفر گندم (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
384