وارد مکانی شدم که واژهای به نام "همسفر " مرا خطاب کردند. همسفر، چه واژه عجیبی که تاکنون برایم معنایی نداشت؛ اما از آن روزی که همسفر صدایم کردند، گویی روزنه امید در دل تاریک من جوانه زد، شاید همین واژه و صفت کافی بود برای شروع تغییر من و دیگر باید فرد دیگری میشدم و آن منِ قدیم را تغییر میدادم. این تغییر با این واژه چه برازنده میشد. همسفر، من را از زنی غمگین به همسفری تبدیل نمود که دیگر قوی بود و پر از امید، گویی دنیای دیگری داشتم فارغ از روزمرگیها، با این واژه رشد کردم، تغییر کردم و امیدوارم در تمام جهانهای دیگر واژه همسفر همراه من باشد؛ چون بدون آن هیچ هستم.
نویسنده: راهنما همسفر نفیسه (لژیون دوم)
ارسال مطلب: همسفر سمیه دبیر سایت
همسفران نمایندگی شعبه فردوسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
97