جلسه سیزدهم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی صالحی به استادی همسفر الهام، نگهبانی پهلوان همسفر مریم و دبیری همسفر آذر با دستور جلسه «وادی یازهم: چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند.» روز سهشنبه ۲ دیماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
ابتدا تشکر میکنم از خدای بزرگ که به من اجازه دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و از همسفر پهلوان مریم که بنده را برای خدمت در این جایگاه عزیز و بزرگ انتخاب کردند سپاسگزارم. دیروز به من اطلاع دادند که استاد جلسه باشم و امروز انواع و اقسام مشکلات و مسائل برای من پیش آمد. مسائل خیلی بزرگی که شاید اگر قبلاً بود خیلی از کارها در هم گره میخورد و اتفاقاتی میافتاد که دلم نمیخواهد. در آخر این اتفاقاتی که افتاد، نیمه شب پسرم همراه گریه و تب بیدار شد. دو ساعت بیتابی کرد و بعد که خوابید. من واقعاً احساس کردم که از درون تهی شدم.
در همان لحظه با خودم فکر کردم و با خدا راز و نیاز کردم. گفتم: خدایا با این مسائلی که برایم پیش آمد، من نتوانستم به دستور جلسه فکر کنم و صحبتهایم را مرور کنم. خودت هر آنچه که قرار است در زبان من جاری شود به دلم کار ببر که من بتوانم همان صحبتها را انجام بدهم. در همان لحظه توی گوشم صدایی طنین انداز شد که الهام خودت را با خودت قیاس کن و ببین آیا همان الهام سه سال و نیم پیش هستی که وارد کنگره شدی؟ ببین آیا صبورتر شدی؟ آیا تحملت در برخورد با مسائل بالاتر رفته است؟ آیا یاد گرفتی که با انسانهای مختلف چگونه رفتار کنی که برایت مشکلات ایجاد نشود؟ از همه مهمتر آیا حال درونی تو خوب است؟ و در آخر پاسخ من به این سوالات، تماماً یک بله قاطعانه و محکم بود.
من با شک، تردید، ناامیدی و غم وارد کنگره شده بودم و اکنون کاملاً احساس میکنم وسط بهشت هستم و برای من این اطمینان را آورد که الان چشمههای درون من و رودهای درون من به جوش و خروش درآمدهاند. خانم شانی عزیز چند هفته پیش در پارک فرمودند که تمام وادیها را از اول شروع به نوشتن و گوش دادن کنید؛ با توجه به اینکه شما خانم هستید و به این دلیل که نیروی درون ما خانمها از جنس آب و باد است، آبی که درون چشمهها و رودهای خروشان جریان دارد به همان قدرت که میتوانند حیات بخش و با عظمت باشند، همانقدر میتوانند نیروی تخریبی داشته باشند. طبق فرمایش خانم شانی به این فکر کردم که من هم یک خانم هستم. وادی یازدهم برای من چه چیزی را مطرح میکند؟
چیزی که به نظر من رسید، این بود که به ما خانمها قدرت عظیم فرزندآوری از جانب قدرت مطلق بخشیده شده است. ما نقطه اتصال و سیم ارتباطی بین این جهان و جهانهای دیگر هستیم. نفسهای دیگر از طریق ما وارد این جهان میشوند و به نظرم این نیرو فوق العاده شگفتانگیز و عظیم است. از این نیرو میتوانیم برای حیات بخشیدن استفاده کنیم. همانطور که در جهت تخریب از این نیرو استفاده میکنیم؛ اگر از این نیرو در جهت حیات بخشی استفاده کنیم. من تصور کردم در خودم که رودهایی که درون ما جریان دارند به جای آب درونشان رنگین کمان باشد. هرکدام از ما این رودها را به جریان بیندازیم، از در کنگره که بیرون میرویم واقعاً جهان اطرافمان پر از تاریکی است.
بیرون جنگ واقعی است؛ اگر این رنگین کمانها جریان پیدا کنند به قسمتهایی از جهان که دچار تاریکی و غم شدهاند رنگ بپاشند و تابلوهای زیبا بسازند، منظرههای زیبا درست کنند، ما ماموریت خودمان را انجام دادهایم.همه انسانها و مخصوصاً خانمها هرکدام میتوانیم فرماندهان قوی برای سپاه نور باشیم. وظیفه ما که به کنگره راه پیدا کردیم این است که نور را دریافت کنیم و در جهان پخش کنیم؛ زیرا قدرت ما واقعاً عظیم است. یکی از زیباترین و درخشانترین رنگهای این رنگین کمان که من درون خودم حس کردم رنگ لژیون سردار است.
رنگی شدن زندگی من از لژیون سردار شروع شد و استاد سردار عزیز و بزرگ، بخشنده بودن و باور داشتن به خودم را به من یاد دادند. فردی مانند من که اصلاً به خودم باور و اعتقاد نداشتم، بتوانم کارهای عظیم و بزرگی را انجام دهم. اکنون به باوری رسیدهام که میتوانم این جهان را با تغییر خودم تغییر دهم. لژیون سردار این باور را به من هدیه کرد. ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید، امیدوارم که همه ما از این نیروی عظیمی که درونمان است در جهت روشن شدن و زیباتر شدن جهان هستی استفاده کنیم.



تایپیست: همسفر کبری و همسفر لیلا رهجویان راهنما همسفر فروغ (لژیون سوم)
عکاس: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر فائزه (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر زهرا لژیون (پانزدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
137