English Version
This Site Is Available In English

با بخشیدن، می‌توانیم دریافت داشته باشیم

با بخشیدن، می‌توانیم دریافت داشته باشیم

همسفر مریم به همراه مسافر مهدی با آنتی‌ایکس انواع موادمخدر وارد کنگره۶۰ شدند؛ مدت ۱۱ ماه و ۹ روز به روش DST و با داروی OT به راهنمایی همسفر مائده و مسافر میلاد سفر کردند. همسفر مریم و مسافر ایشان در رشته ورزشی بدمینتون فعالیت دارند.

اینک درباب دستور جلسه «وادی یازدهم؛ چشمه‌های‌جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.» با ایشان گفتگویی ترتیب داده‌ایم؛ لطفاً با ما همراه باشید.

لطفاً بفرمایید چه عوامل درونی باعث می‌شود افراد در کنگره۶۰ خدمت مالی داوطلبانه همراه با عشق داشته باشند؟

تکرار و تمرین آموزش‌هایی که در کنگره۶۰ دریافت می‌کنیم، باعث می‌شود خود را بشناسیم، ضد‌ارزش‌های درون خود را ببینیم و در پی رفع آن‌ها برآییم.

در این مسیر شخص باید خود را پیدا کند و نفس خویش را از تحت سلطه‌ جن درونی آزاد سازد. وقتی جن درون ما ساکت شد، صدای روح را خواهیم شنید که ما را به سمت خوبی‌ها، بخشش، گذشت و ارزش‌ها سوق می‌دهد؛ آن‌گاه عاشقانه می‌بخشیم و درک می‌کنیم که باید در مسیر و مکان درست، خدمت مالی داشته باشیم و این خدمت در واقع خدمت به خودمان است.

قبل از ورود به کنگره۶۰ راه‌های زیادی برای ترک اعتیاد مسافرم امتحان کردیم و مخارج سنگینی پرداختیم؛ اما وقتی وارد کنگره۶۰ شدیم، اولین چیزی که من را جذب کرد؛ این بود که این‌جا همه چیز رایگان است.

وقتی الگوها را می‌دیدم و صحبت‌های آنان را می‌شنیدم که از کجا به کجا رسیده بودند، با خود می‌گفتم باید حافظ چنین جایی باشم و ترغیب می‌شدم که حمایت کنم، آن هم من که پول زیادی برای موادمخدر و ترک‌های ناموفق مسافر خود پرداخته بودم، چه فرصتی از این بهتر که از این‌ سیستم حمایت کنم تا مسافر من و امثال ایشان درمان درستی داشته باشند.

با توجه به آموزش‌های خوب کنگره‌۶٠، یک همسفر چگونه می‌تواند در کاربردی کردن آموزش‌ها، تعادل را برقرار کند و از افراط و تفریط جلوگیری کند؟

در ابتدا همه‌ فکر و تمرکز من روی مسافرم بود و می‌گفتم او باعث به وجود آمدن این شرایط شده است؛ حال خود او باید جور سختی‌ها را بکشد و آموزش ببیند؛ ولی بعد از این‌که در لژیون حضور یافتم و راهنما به من آموزش دادند که باید دوربین را روی خویش بیندازی تا صفت‌ها و بدی‌های خود را بشناسی، متوجه شدم آن‌قدر در تاریکی‌ها فرو رفته بودم که بدی‌های خود را نمی‌دیدم؛ از آن زمان ذره‌ ذره روی خویش متمرکز شدم و آموزش گرفتم.

اوایل فقط گوش می‌کردم و اصلاً عمل نمی‌کردم؛ اما با گذشت زمان پیشرفت کردم و آرام شدم. این روند باعث شد آموزش‌ها را عملی کنم و خود را ارتقاء دهم.

واقعاً از زمانی که برای پیشرفت خودم حرکت کردم، سیستم خانواده‌ ما هم تغییر کرد و باعث شد همه چیز دگرگون شود و در نتیجه مسافر من نیز حرکت را شروع کرد.

یک همسفر فقط باید روی خود و بهتر شدن صفت‌ها، اعمال و رفتار خویش متمرکز شود. وقتی آموزشی دریافت می‌کند در پی ارتقاء خود باشد؛ زیرا با فرمان‌برداری و عملی‌کردن آموزش‌ها، تعادل او برقرار می‌شود و زندگی نظم خاصی می‌گیرد.

به اعتقاد شما، من همسفر چگونه می‌توانم اختلاف پتانسیل یا ایجاد انرژی را در‌ خودم بوجود آورم تا حال من خوب شود و انرژی بگیرم؟

من قبلاً به کنگره۶۰ نمی‌آمدم؛ چون سر کار می‌رفتم و حقوق خوبی نداشتم؛ ولی از این‌ که به مردم کمک می‌کردم خیلی خوشحال می‌شدم.

وقتی به کنگره۶۰ آمدم، دیدم چه‌قدر آدم‌ها بدون مزد و منت، بدون هیچ چشم‌داشتی، خدمت عاشقانه می‌کنند و از این موضوع بسیار انرژی می‌گرفتم.

به اعتقاد من، یک همسفر بدون هیچ چشم‌داشت یا توقعی باید خدمت عاشقانه و خالصانه انجام دهد. وقتی من آموزش‌ها را دریافت می‌کنم باید قدر نعمت‌هایی را که خدا به من داده است، بدانم و نباید مصرف‌کننده‌ بی‌مصرف باشم؛ زیرا اگر قدردان نباشم، باعث می‌شود آن نعمت از من گرفته شود.

پس برای شکر این نعمت و گرفتن انرژی، باید در هر جایگاهی خدمت کنم تا بتوانم این انرژی را به دیگران نیز منتقل کنم. زمانی که حال من خوب باشد و روی خود کار کنم، می‌توانم انرژی خوبی که دارم را به بقیه هم انتقال بدهم؛ مثل همان بغل کردن ساده، لبخند زدن به یک تازه‌وارد و یا این‌که در جلسات و کارگاه‌ها به خصوص کارگاه‌های عمومی شرکت کنم. در این جلسات انرژی لازم را دریافت می‌کنیم و قطعاً این حال خوش را کسی که در کنار ما می‌نشیند متوجه می‌شود و او نیز حال خوش را به دیگران منتقل می‌کند.

لطفاً تجربه خود را از شروع حرکت مثبت و خروج از سکون و کسب انرژی در کنگره۶۰ بیان کنید؟

اولین تجربه‌ که در کنگره۶۰ داشتم؛ اعتماد به نفس من پایین بود و نمی‌توانستم حتی خدمت‌های ساده‌ که افراد در کنگره۶۰ انجام می‌دهند را انجام دهم.

همیشه دوست داشتم در گوشه‌ای تنها باشم؛ ولی از زمانی که وارد لژیون سردار شدم، همان حرکت مالی من باعث شد خیلی چیزها را درک کنم.

من قبلاً خیلی پول می‌بخشیدم و به دیگران کمک می‌کردم؛ ولی وقتی به کنگره۶۰ آمدم متوجه شدم بخشش‌های مالی من هم به دیگران و هم به خود من آسیب زده است؛  چه بسا اشتباه می‌بخشیدم و فکر می‌کردم در راه درست می‌بخشم.

من با عضویت در لژیون سردار و شرکت در جلسات، چنان عشق دریافت می‌کردم که باعث شد به کنگره۶۰ پایبند و دلبسته‌ شوم و ذره‌ ذره گره‌های درونم باز شود.

من که نمی‌توانستم در جمع لژیون یا جلسات مشارکت کنم، با بخشیدن مالی توانستم مشارکت داشته باشم. گره‌های درونم باز شد، باعث شد خدمت‌های دیگر هم نصیب و روزی من شود و از حال خوش بی‌نصیب نمانم.

به اعتقاد شما و با توجه به آموزش‌های خوب کنگره۶۰، یک مسافر و همسفر، اگر سوار بر مادیات باشند، چه نتیجه‌ای برای آن‌ها خواهد داشت؟

اگر ما سوار بر مادیات باشیم، این نشان می‌دهد که در مسیر درست و صراط‌ مستقیم هستیم و نیروهای اهریمنی نمی‌توانند بر ما غلبه کنند؛  ولی اگر مادیات بر ما سوار باشند، یعنی فرمانروایی شهر وجودی خود را به دست نیروهای اهریمنی سپرده‌ایم و در مسیر ضدارزش‌ها قرار داریم.

من باید فراموش نکنم که از هیچ به کجا رسیدم و تمام چیزهایی که دارم؛ چه معنوی و چه مادی، مدیون کنگره۶۰ و مهندس حسین دژاکام هستم. باید در حد توان از هیچ کمکی دریغ نکنیم و همواره سوار بر مادیات باشیم تا از پس ضد‌ارزش‌ها برآییم که در نهایت، بزرگ‌ترین گنج‌های درونی یعنی بخشش، عشق و محبت، نصیب ما شود.

به نظر شما، چرا تعدادی از همسفران در سفر دوم، به یکباره راکد و بی حرکت می شوند و از کنگره۶۰ به بیرون پرت می شوند؟

فکر می‌کنم علت این است که برخی همسفران موقعی که به رهایی می‌رسند، چیزی را که دریافت کرده‌اند، پس نمی‌دهند؛ در واقع دست بخشیدن ندارند، هیچ کمک و خدمتی انجام نمی‌دهند.

وقتی چیزی نمی‌بخشند، دریافتی هم نخواهند داشت؛ در نتیجه راکد می‌مانند و از کنگره۶۰ به بیرون پرتاب می‌شوند. در سیستم کنگره۶۰ باید پرداخت کنیم تا دریافت داشته باشیم؛ حتی با یک کار کوچک، یک آشغال از روی زمین برداشتن، حتی یک لبخند روی لب و یک مشارکت در جلسه؛ همه این‌ها می‌تواند خدمت به خودمان باشد.

به نظر من افراد اگر به طور مستمر تحت آموزش‌ نباشند و سی‌دی ننویسند، دچار فراموشی می‌شوند. این یکی از حقه‌های نفس است؛ استاد امین دژاکام از آن با عنوان «حقه فراموشی» یاد کردند که باعث می‌شود کنگره۶۰ دیگر جذابیتی برای شخص نداشته باشد و خودبه‌خود این نعمت از او گرفته شود تا به بیرون از کنگره۶۰ پرتاب شود.

کلام آخر

من پیر فنا بدم، جوانم کردی
من مرده بدم، ز زندگانم کردی
می‌ترسیدم که گم شوم در ره تو
اکنون نشوم گم که نشانم کردی

خداوند را بسیار شاکر هستم که اذن ورود من به کنگره۶۰ را صادر کرد و از مهندس حسین دژاکام و خانواده محترم ایشان سپاسگزارم که چنین بستری را برای ما فراهم کردند.

بابت این آموزش‌های ناب از راهنما همسفر مائده تشکر می‌کنم و ممنونم که اجازه خدمت به من دادند. ان‌شاءالله سایه مهندس دژاکام همیشه بر سر ما مستدام باشد و از خداوند برای ایشان طول عمر با عزت و سلامتی خواستارم.

طراحی سؤال: گروه مصاحبه
مصاحبه‌کننده: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر لیلی (لژیون بیست‌و‌دوم)
رابط خبری: همسفر رکسانا رهجوی راهنما همسفر مائده (لژیون بیست‌وسوم)
عکاس: همسفر شقایق رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون بیست‌وششم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی شیخ‌بهایی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .