English Version
This Site Is Available In English

من باید فلز وجودی‌ام را تغییر بدهم

من باید فلز وجودی‌ام را تغییر بدهم

جلسه دهم از دوره چهارم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارگ کرمان به استادی راهنما همسفر سلیمه، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر سمیه با دستور ‌جلسه «وادی یازدهم (چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱ دی‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را بسیار تا بسیار شاکر و سپاسگزار هستم که امروز سعادتی نصیب من شد که بتوانم در شعبه ارگ کرمان حضور داشته باشم و در این جایگاه از شما عزیزان آموزش بگیرم.

به رسم ادب از بنیان کنگره۶۰ آقای مهندس و خانواده بزرگوارشان تشکر می‌کنم چراکه اگر امروز من می‌توانم به‌عنوان همسفر در کنگره۶۰ حضور داشته باشم به‌خاطر لطف و بزرگواری ایشان است. از راهنمای عزیزم همسفر سحر تشکر می‌کنم که اگر امروز حالم خوب است و به یک تعادل نسبی رسیده‌ام به‌خاطر آموزش‌های خوب ایشان است. از ایجنت همسفر سمیه و مرزبانان همسفر افسانه و همسفر محبوبه و تمامی راهنمایان بزرگواری که امروز دیدمشان و خیلی از آن‌ها انرژی گرفتم و تمامی همسفران عزیز که اجازه دادید خدمت کنم تشکر می‌کنم. همچنین یک تشکر ویژه از نگهبان جلسات همسفر زهرا دارم که اجازه دادند من در این جایگاه خدمت کنم‌ و خداقوت به دبیر عزیز.

دستور جلسه در مورد وادی یازدهم است: «چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.» وادی‌ها چراغ راه هستند؛ یعنی هر کدام از وادی‌هایی که ما به آن‌ها می‌رسیم و کار می‌شوند؛ اگر به آن‌ها عمل کنیم می‌توانیم خیلی از مسائل و مشکلات در زندگی‌مان را حل کنیم. به نظر من به هر وادی که می‌رسیم مرتبط می‌شود به وادی اول، یعنی وادی تفکر، چرا؟ چون ما به هر وادی که می‌رسیم باید یک‌سری تصمیمات بگیریم و یک‌سری کارها را انجام بدهیم و نیاز است که تفکر کنیم. اگر کسی وادی اول را به‌خوبی درک کرده باشد و توانسته باشد خیلی از جاهای زندگی‌اش به‌خوبی تفکر کند و تصمیم بگیرد وادی‌های دیگر خیلی برایش ساده و راحت می‌شوند.

در این وادی نکات خیلی زیادی را آقای مهندس عنوان می‌کنند و فرصت خیلی کوتاه است که من بخواهم در مورد تمام نکات صحبت کنم، چندین جلسه زمان می‌برد. تأثیر این وادی بر روی من و برداشتی که نسبت به این وادی داشتم این است که آقای مهندس اول وادی صحبت از اختیار انسان می‌کنند و می‌گویند خداوند به تنها موجودی که قدرت اختیار داده انسان است و انسان همیشه بر سر دو راهی است، با دو ویژگی خوبی و بدی و همیشه با این موضوع روبه‌رو است که کدام راه را انتخاب کنم؟ کدام مسیر را بروم؟ و انتخاب راه و این‌که من در کدام مسیر باشم خیلی مهم است.

خداوند می‌خواهد بگویند تو خودت همه‌کاره‌ای به این خاطر که من به تو قدرت اختیار  داده‌ام و تو نمی‌توانی بگویی که کسی من را مجبور کرده است که این کار را انجام بدهم یا کسی باعث شد که من از کاری صرف‌نظر کنم. هر کدام از ما در هر جایگاهی که هستیم به‌واسطه همان اختیاری است که خودمان داریم و آن جایگاه را انتخاب کرده‌ایم. چه کسانی می‌توانند به وادی یازدهم وارد بشوند؟ یا بهتر است بگویم چه کسانی می‌توانند به آن چشمه جوشان و رود خروشان که به بحر و اقیانوس که همان مبدأ خلقتمان است برسند؟ کسانی که از وادی قبل، یعنی وادی دهم که می‌گوید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست.» رد شده باشند؛ یعنی آن را فهمیده باشند، به آن عمل کرده باشند و تغییر کرده باشند. فردی که تغییر بکند، در رفتار، کردار و عمل به چشمه جوشان تبدیل می‌شود و دیگر نیاز نیست سعی و تلاشی داشته باشد که بخواهد چشمه جوشان بشود. برای این‌که به چشمه جوشان تبدیل بشویم خیلی مهم است که دائماً در حرکت و تلاش باشیم و در صراط مستقیم قرار داشته باشیم.

آقای مهندس می‌گویند ما هم انرژی منفی و هم انرژی مثبت داریم که هر دو انرژی هستند؛ ولی انرژی منفی همیشه با ترس و دلهره همراه است و انرژی مثبت باعث حال خوش می‌شود؛ باعث می‌شود حالمان خوب شود چرا؟ چون حرکت در صراط مستقیم است؛ آن حال خوب را همراه خود دارد.  یکی از راه‌هایی که من می‌توانم تبدیل به چشمه جوشان بشوم  این است که خدمت کنم؛ خدمت مالی و خدمت معنوی در کنگره. کسی که خدمت می‌کند‌ انرژی هم به دست می‌آورد؛ یعنی آموزشی که می‌گیرد می‌شود آن منبعی که نیاز است برای این‌که چشمه جوشش داشته باشد و انرژی که از آن خدمت به دست می‌آورد همان اختلاف پتانسیلی است که در او ایجاد می‌شود و هر چقدر خدمت کردن بیشتر، انرژی بیشتری کسب می‌کند و آن رود با سرعت بیشتر و با قدرت بیشتری حرکت می‌کند که به بحر و اقیانوس برسد؛ ولی فردی که خدمت نمی‌کند و یا می‌گوید من آموزش گرفته‌ام و دیگر کافی است، نیازی به خدمت کردن ندارم، توقف می‌کند و دقیقاً عین دوچرخه‌سواری است که در حال رکاب زدن و حرکت است و یک دفعه از رکاب زدن دست می‌کشد؛ چه می‌شود؟ سقوط می‌کند. این فرد هم دقیقاً همین اتفاق برایش می‌اُفتد و این خیلی مسئله مهمی است که ما همیشه در حرکت باشیم.

من داشتم فکر می‌کردم به این‌که ما به این دنیا آمده‌ایم و همه می‌گوییم که داریم سختی و زحمت می‌کشیم و کار می‌کنیم؛ در نهایت می‌خواهیم چه‌چیزی را به دست آوریم؟ می‌خواهیم به آرامش و حال خوش برسیم و در تلاش هستیم که آن حال خوش به ما داده بشود؛ ولی آقای مهندس می‌گویند که همه چیز مادیات و پول نیست؛ همه چیز کسب کردن جاه و مقام نیست؛ من باید فلز وجودی‌ام را تغییر بدهم. اگر فلز وجودی‌ام نیکل باشد و یک فلز بی‌ارزشی باشد؛ اگر بهترین جای دنیا هم بروم و بهترین امکانات را هم به من بدهند حال من خوب نیست؛ ولی اگر آن فلز را به یک فلز ارزشمند تغییر دادم آن را نقره، طلا و یا یک فلز ارزشمند دیگر کردم؛ اگر در یک خرابه و با کمترین امکانات هم باشم، حال من خوب است. این برمی‌گردد به این‌که سعی و تلاش من برای تغییر دادن فلز وجودی‌ام چقدر بوده است.

تأثیری که این وادی روی من داشته است این بوده است که من قبل از این‌که به کنگره بیایم هم خودم سر کار بودم و هم‌ مسافرم، با خودم می‌گفتم چرا برکت در زندگی ما نیست؟ چرا من هر چه سعی و تلاش می‌کنم که رابطه‌ام با مسافرم و فرزندانم خوب بشود؛ چرا نمی‌شود؟ بعد زمانی که وادی یازدهم کار شد در یک صفحه مانده به آخر وادی یکه جمله از آقای مهندس خواندم که خيلی جالب بود و فهمیدم که قانون اصلی خلقت به زبان بی‌زبانی این را بیان می‌کند که کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آن چیزی که دریافت کرده‌اند هستند به انرژی، شادی و شعف می‌رسند؛ ولی کسانی که چیزی را دریافت می‌کنند؛ ولی باز‌پرداختش را نمی‌دهند به شوره‌زار و به یک بیابان تشبیه می‌شوند که چیزی را نکاشتند و وقتی طوفان می‌آید نابود می‌شوند. من آنجا فهمیدم که در این هستی، در این سیستمی که هستیم باید بازپرداخت داشته باشیم، باید بهای چیزی که دریافت می‌کنیم را بپردازیم؛ چرا همیشه می‌گوییم نه! اول خودم و خانواده‌ خودم، انسانیت این است که تو بهای آن چیزی که به‌ تو داده شده است بپردازی؛ اگر بهای آن را بپردازی آن موقع است که به حال خوش می‌رسی.

من حال خوش را در لژیون سردار تجربه کردم؛ چرا؟ چون در طبیعت ما هر چیزی را که نگاه کنیم از خورشید، کوه، دشت، درخت و هر چیز دیگری همه بی‌منت چیزی را دریافت می‌کنند و بی‌منت بازپرداخت می‌کنند؛ یعنی درختی که از خاک، نور و آب استفاده می‌کند، بهترین محصول را می‌دهد؛ منِ همسفر چه؟ گاهی با خود فکر می‌کنم و می‌گویم چه جایی بهتر از کنگره‌‌۶۰، تو بهترین آموزش را می‌گیری، یک صندلی در اختیار تو قرار داده‌اند تا تو به بهترین شکل انرژی کسب کنی و تبدیل به رودی بشوی که با سرعت تمام موانع را پس بزند و به بحر و اقیانوس برسد. این را بدانیم که در زندگی همه ما مشکلات و سختی‌ها هستند؛ یعنی نمی‌توانیم بگوییم که نه! ما دیگر وارد کنگره شده‌ایم، مسافرمان سفر دومی شده است، خودمان هم در جایگاهی قرار گرفته‌ایم و دیگر مشکلات دور ما را خط کشیده‌اند؛ نه! مسائل و مشکلات در زندگی همه ما هست؛ ولی این‌که من چه‌طور راه آن را پیدا کنم و بخواهم مسئله‌ام را حل کنم در واقع آن ارزشمند است. مثل رودی نباشم که سنگی جلوی راه آن را گرفته است و من پشت آن مانده‌ام و تبدیل به گنداب بشوم؛ بلکه مثل رودی باشم که از بغل آن سنگ، راه و مسیری را باز کنم و بتوانم به بحر و اقیانوس برسم.

مرزبانان کشیک: همسفر افسانه و مسافر یاسر
تایپیست: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محدثه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .