نهمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی علی عصارزاده، با استادی مسافر مرتضی، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر یاسین، با دستور جلسه «وادی یازدهم: چشمههای جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند»، روز یکشنبه ۳۰ آذرماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، مرتضی هستم، یک مسافر.
«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما، عدم ماست»
در ابتدا از نگهبان محترم، دبیر، ایجنت محترم، مرزبانان عزیز و تمامی خدمتگزاران تشکر میکنم و همچنین از شما دوستان که این فرصت را در اختیار من قرار دادید تا با مشارکت، یکبار دیگر آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز وادی یازدهم است: «رودهای خروشان و چشمههای جوشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند.»
در کنگره ۶۰، تمام نوشتارها، مطالب و مباحث را میتوان از زوایای مختلف دید و برداشت کرد؛ درست مانند کتابالله مجید که هر فردی، با هر سطح سواد و آگاهی، میتواند برداشت خاص خود را از آن داشته باشد. من نیز امروز در حد برداشت خودم مشارکت میکنم.
بهنظر من، وسعت این وادی بسیار فراتر از آن چیزی است که در نگاه اول به چشم میآید. تا وادی دهم، آموزشها بهصورت پایهای ارائه میشود، اما از وادی یازدهم به بعد، نوع نگاه نویسنده تغییر میکند؛ گویی شکل آموزش کاملاً دگرگون میشود، تا جایی که به وادی عشق میرسیم.
در سیدی وادی یازدهم که مدتها پیش گوش دادهام، مهندس میفرمایند:
تمامی مواد مخدر، با هر نوع و شکلی؛ چه محرک، چه قرص، چه مشروبات الکلی، چه انواع مواد توهمزا و هر چیزی که انسان را از حالت طبیعی خارج کند، عنوان «خَمر» دارد و در مسیر اهریمنی قرار میگیرد.
ایشان همچنین بیان میکنند که تنها مواد مصرفی نیست؛ بلکه هر رفتار و عملی که انسان را از صراط مستقیم خارج کند نیز در همین مسیر قرار میگیرد.
منِ مصرفکننده، مرتضی، آن زمان تصور میکردم حالم خوب است و مصرفم برقرار است؛ اما در کنار آن، رفتارهایی داشتم که در صراط مستقیم نبود. تبعات این رفتارها برای من بسیار سنگینتر از خود مصرف بود. هزینه مالی مصرف آنقدر نبود که مستقیماً به زندگیام آسیب بزند، اما ضدارزشهایی که در کنار آن شکل گرفته بود، چندین برابر زندگی من را به هم ریخت.

یک روز چشم باز کردم و دیدم زندگیام از هم پاشیده است. همسرم بهشدت معترض بود و میگفت: «مصرفت را بکن، اما آن ضدارزشها را نداشته باش.»
حتی به جایی رسیده بود که همسرم، با وجود فعالیت در یک کلینیک ترک اعتیاد، میگفت مصرفت را انجام بده، فقط آن رفتارها را کنار بگذار. این نشان میداد که ضدارزشها، بسیار مخربتر از خود مصرف شده بودند.
آقای مهندس در وادی یازدهم، همه این موارد را در قالب «خَمر» و مسیر اهریمنی معرفی میکنند و میفرمایند اگر میخواهیم دچار این مسیرها نشویم و به آرامش برسیم، باید در کنگره ۶۰ که بهترین آموزشها را ارائه میدهد، آموزش کامل ببینیم.
حال به رودهای خروشان میرسیم.
وقتی من در وادی اعتیاد بودم، مانند آب راکدی شده بودم؛ دوست داشتم هیچ تغییری رخ ندهد، مصرفم بهموقع باشد و کسی کاری به من نداشته باشد. این یعنی رکود.
آب راکد نه آموزشی دارد، نه رشدی و نه تغییری؛ زندگی یکنواخت میشود و بهتدریج طعم و بوی ناخوشایند میگیرد.
اما رود، برای ادامه مسیر، از سنگها، پستیوبلندیها و برخوردهای مختلف عبور میکند تا در نهایت به بحر و اقیانوس برسد. برای منِ مصرفکننده، آن بحر اقیانوس یعنی رهایی و آرامش.
کنگره ۶۰ به من میآموزد که اگر میخواهی مانند این رود باشی، ابتدا باید آموزش ببینی؛ سفر اول را طی کنی و مواد را همراه با آموزش کنار بگذاری. سپس برای شکوفایی این ظرفیت، باید وارد خدمت شوی.
چرا خدمت؟
زیرا تغییر جایگاه، اختلاف پتانسیل ایجاد میکند. امروز دیدم دوستان زودتر از من آمدهاند و در برف مشغول خدمت هستند. فرقی نمیکند خدمت بزرگ باشد یا کوچک؛ حتی کوچکترین خدمت هم اثرگذار است. لازم نیست حتماً در جایگاه راهنمایی باشیم؛ هر چیزی جایگاه خودش را دارد و انشاءالله بهموقع به آن میرسیم.
همین خدمتهای بهظاهر کوچک، حال ما را تغییر میدهد؛ همان حسی که هنگام ورود به نمایندگی تجربه میکنیم و میگوییم هیچجا مثل اینجا نیست. این حال خوب، حاصل تغییر و همان اختلاف پتانسیل است.
در سفر دوم، بهویژه با خدمت کردن، این تغییر جایگاه ادامه پیدا میکند و انشاءالله ما را عمیقتر و پایدارتر به آن بحر اقیانوس، به آن آرامش، میرساند.
بیش از این مزاحمتان نمیشوم.
تصویربردار: مسافر ابوالفضل، لژیون پنجم
تایپ و ارسال خبر: مسافر مصطفی، لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر علی
نمایندگی علی عصارزاده
- تعداد بازدید از این مطلب :
172