برداشت از سیدی «حکمت یوسف»
در این سیدی، حقیقت دو معنا دارد:
یک تعریف مربوط به قوانین و اصولی است که جهان بر آن بنا شده و خرد جهانی آن را میپذیرد، و تعریف دوم، آن چیزی است که به نفع من است و فقط برای من انرژی و اعتماد به نفس ایجاد میکند.
کسی که حقیقت را اینگونه تعریف کند، استاد او نفس و خواستههای نفسش خواهد شد. وقتی من نفس خود را به جای خدا قرار دهم، از حقیقت فاصله میگیرم و دیگر نمیتوانم حقیقت یک موضوع را درک کنم؛ زیرا حقیقت را بر اساس خواستههای نفس خود تعریف کردهام. این یک مانع درونی است.
اگر کسی سخنی بگوید که با خواستههای من همسو باشد، آن را درست میدانم؛ اما اگر خلاف خواستههای من باشد، حتی اگر درست باشد، آن را نمیپذیرم. اینگونه وارد ظلمت میشوم. اما انسانی که حقیقت را درست تعریف میکند، جذب و درک او بالا میرود.
بهترین داستان قرآن، روایت حضرت یوسف است. انسان مطالب خوب را از طریق قلب خود جذب میکند، یا بهقولی «این مطلب به دلم نشست». داستان حضرت یوسف و برادرانش میخواهد به ما حسادت را یادآوری کند. متأسفانه خانوادهها گاهی از نیروی حسادت برای حرکت فرزندان استفاده میکنند، اما این روش مؤثر نیست.
در این داستان دو مفهوم برای ما روشن میشود: تدبیر و ترفند و تزویر و مکر. تفاوت آنها در نیت است؛ ترفند و تدبیر ظاهری خوب ندارد ولی نیت آن خیر است، مانند کاری که یوسف در حق برادرش بنیامین انجام داد. اما تزویر و مکر ظاهری خوب دارد ولی نیتش بد است، مانند کاری که برادران یوسف انجام دادند.
در این سیدی یاد گرفتم که در مثلث شخصیت حضرت یوسف، ضلع اعتماد و باور او نسبت به انسانها شکسته شد، اما هیچگاه اجازه نداد نیروهای منفی ضلع شایستگی و پاکی او را از بین ببرند. مثلث شخصیت، از شهر وجودی من محافظت میکند و اگر بخواهم پاک و آرام باشم، باید هر سه ضلع آن را محافظت کنم.
همچنین یاد گرفتم که قدرت یعنی توانایی انجام کار و توانایی انجام ندادن کار.
باید مراقب باشم که اگر تاریکی یک در را باز کرد، اجازه ندهم درهای دیگر شهر وجودیام نیز باز شوند و ارزش خود را حفظ کنم. بزرگترین ابزار نیروهای تاریکی، ناامیدی است که باید بر آن غلبه کنم. یوسف بر ناامیدی غلبه کرد، حکمت و علم آموخت، مثلث شخصیت خود را محکمتر کرد و به جایی رسید که همه او را دوست داشتند و به او اجازه میدادند هر کجا که میخواست برود. اعمال و دانشی که داشت، در هر جایی اثر خیر و مثبت ایجاد میکرد.
در پایان سیدی، آموختم که حضرت یوسف همیشه شکرگزاری میکرد و میگفت: خدایا، مرا عاقبت بخیر کن.
من نباید به شجره خبیثه نزدیک شوم؛ زیرا عیبهایم را آشکار میکند؛ اما اگر نزدیک شدم، باید لباس تقوا بپوشم و تلاش کنم تا به دانش، معرفت، عمل سالم و عدالت دست پیدا کنم. برای بودن در این حیات، باید هزینه سنگینی بپردازم.
در پایان، به خودم یادآوری میکنم: دو صد گفته به اندازه نیم کردار نمیارزد.
منبع: سیدی حکمت یوسف
نویسنده: ایجینت همسفر مریم
رابطخبری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر انسیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
گروه سایت نمایندگی گلمکان
- تعداد بازدید از این مطلب :
34