English Version
This Site Is Available In English

قدردانی؛ مسیری که کنگره به من آموخت

قدردانی؛ مسیری که کنگره به من آموخت

پنجمین جلسه از دوره پنجاه‌ و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی پروین اعتصامی اراک، با استادی پهلوان مسافر علی، نگهبانی مسافر امیر و دبیری مسافر علیرضا، با دستور جلسه "در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی می کنیم؟"در روز پنج‌شنبه ۲۷آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سلام دوستان علی هستم یک مسافر.
امروز خیلی خوشحال هستم که در خدمت شما هستم. از نگهبان و دبیر تشکر می‌کنم و همچنین از نگهبان و دبیر سردار هم تشکر می‌کنم که اجازه دادند اینجا آموزش بگیرم.از راهنمای سفراولم،آقارضاطالب‌بیگی،تشکر می‌کنم. واقعاً هرچه دارم از آقا رضا دارم. خیلی دوست داشتم هفته قبل در خدمت شما باشم، ولی امروز این فرصت فراهم شد،امادستور جلسه امروز، دستور سختی برای من است: چگونه در کنگره قدردانی کنم؟روزی که واردکنگره شدم، من سواد نداشتم؛ کلاً یک کلاس درس خوانده بودم. سواد را در کنگره یاد گرفتم. من اصلاًتشکر کردن را بلد نبودم. تنها تشکر و تبریکی که بلد بودم، همان تبریک روز مادر به مادرم بود. الان هم زبانم به تشکر و قدردانی به‌سختی می‌چرخد،اما درکنگره، به‌صورت DST دارم آموزش می‌گیرم. بابت این موضوع از آقای مهندس تشکر می‌کنم، مخصوصاً از خانواده آقای مهندس که در کنگره مسیر راه را برای ما فراهم کردند تا من بتوانم راه درست را انتخاب کنم و درمان شوم. ولی واقعاً توان گفتن این را ندارم که چگونه قدردان باشم.اولین صفتی که کنگره از من گرفت، صفت «معتاد» بود که به صفت «مسافر» تغییر کرد. چند ماه که سفر کردم، در محل زندگی به من صفت «علی سیاه» داده بودند، اما بعد از سفر اول، من را به نام «علی پهلوان» شناختند. این کنگره روی من تغییرات زیادی ایجاد کرد.من مدیون لژیون سردارهستم که توانستم امروز در این جایگاه بنشینم وصحبت کنم. من حتی توان مشارکت در لژیون واعلام سفر را نداشتم؛ تا شش ماه برایم خیلی سخت بود.همه می‌گویند من در سفر اول اذیت کردم، ولی من در کنارراهنمای خودم لذت بردم. واقعاً با من کنار آمد.نمی‌توانستم سی‌دی بنویسم. وقتی یک برگ می‌نوشتم، برایم امضا می‌کرد و آفرین می‌گفت، ولی مهر نمی‌کرد. به آقای رضا گفتم چرا دفترم را مهرنمی‌کنید؟ گفت: «مهر می‌کنم.» با این حال، با حال خوب به من خدمت کرد.

خیلی تشکر و قدردانی می‌کنم. با زبان نمی‌شود تشکر کرد؛ گفتنش واقعاً خیلی سخت است.من یک ماشینی داشتم که خیلی اوراق بود. برای تعویض آن و داشتن ماشین بهتر، پول بیشتری لازم بود. وقتی در کنگره قرار گرفتم، فهمیدم برای حال خوب باید بهای آن را پرداخت کنم. این‌طور نیست که الکی الکی حالم خوب بشود. اگر هر چیز خوبی می‌خواهی بخری، باید پول خوبی بدهی،پیروراهنمایی‌های آقای رضا، به این نتیجه رسیدم که باید به لژیون سردار بروم و رفتم و عضولژیون سردار شدم. حتی به من گفت می‌توانی دنور بشوی. گفتم توانش را ندارم. گفت تو خیلی قوی هستی. در کل، خیلی من را حمایت کرد. الآن هم که اینجا با حال خوب نشسته‌ام، مدیون و دست‌بوس ایشان هستم.از شعبه ما رفتند و راهنمای سفر دوم من، آقا مسعود هستند که نه‌تنها به من، بلکه به کل استان خدمت کردند. همه‌جا صحبت از ایشان است.همچنین از همسفرم تشکر می‌کنم که خیلی من را همراهی کردند. یادم هست اوایل به کنگره نمی‌آمد و می‌گفت: «تا حالا باید وسایل اعتیادت را جمع می‌کردم و الان باید کفشت را واکس بزنم و پیراهنت را اتو کنم.»امازمانی که به کنگره آمد، گفت: «حتی اگر تو نتوانی بروی، من به تو کاری ندارم.»خوشا به حال کسی که همسفر دارد. واقعاً داشتن همسفر، عین زندگی دوباره است. کسانی که همسفر دارند، می‌دانند.اگر کنگره نبود، شاید من هم نبودم. من این اواخر، به‌جای کشیدن، شیشه را می‌خوردم و مرده بودم. من چطورمی‌توانم از کنگره قدردانی کنم؟

ممنونم که به صحبت‌هایم گوش کردید🌺

⌨️تایپ:مسافرعلی (لژیون دوازدهم)
📸⚙️عکس تنظیم وارسال:مسافر مجید(لژیون سوم)

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .