جلسه دهم از دوره سی و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان، با استادی راهنما مسافر رجبعلی، نگهبانی مسافر رسول و دبیری مسافر رضا با دستور جلسۀ «چگونه در کنگره 60 قدردانی میکنیم » و تولد اولین سال رهایی مسافر احسان، پنجشنبه27 آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
.jpeg)
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان محترم، ایجنت و گروه مرزبانی که به بنده اجازه خدمت در این جایگاه را دادند، صمیمانه سپاسگزارم. طبق فرمایش دبیر جلسه، دستور جلسه این هفته «در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی میکنیم» همانطور که میدانیم، پنجشنبهها همیشه دو دستور جلسه داریم و دستور جلسه دوم نیز تولد یکسال رهایی مسافر عزیز، احسان، است که در ادامه در خصوص ایشان صحبت خواهد شد.
عنوان «در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی میکنیم» یک جمله پرسشی است. زمانی که دستور جلسه بهصورت پرسشی مطرح میشود، یعنی ما در کنگره ۶۰ در حال آموزش دیدن هستیم؛ آموزشی که برای زندگی شخصی و خانواده ماست تا بتوانیم بهتر زندگی کنیم. در کنگره ۶۰ تمرین میکنیم که چگونه آموزش بگیریم و چگونه قدردان باشیم. ما مصرفکنندگان قبل از ورود به کنگره، نمیدانستیم چگونه از اطرافیان و خانواده خود قدردانی و تشکر کنیم.
قدردانی صرفاً به گفتن یک «خیلی ممنون» ختم نمیشود؛ بلکه تشکری ارزشمند است که ابتدا در قلب ما شکل بگیرد، سپس به زبان آورده شود و در نهایت در عمل نمود پیدا کند. در کائنات نیز همینگونه است. وقتی میخواهیم از نعمتهای خداوند سپاسگزاری کنیم، یکی از این نعمتها زمین است که خداوند آن را در اختیار ما قرار داده و بستری برای آموزش و رشد ما فراهم کرده است. آیا صرفاً گفتن «تشکر» کافی است؟ قطعاً خیر؛ ما باید در عمل شکرگزار باشیم.
نمونهای از این شکرگزاری، اقدام بچههای کنگره ۶۰ در هفته گذشته برای درختکاری بود. کاشت درخت یکی از مصادیق شکر نعمتهای الهی است. خداوند این جسم و اختیار را به ما عطا کرده است. در سیدی «نقاش» به زیبایی بیان میشود که خداوند اسکلت و چهارچوب را به ما داد، اختیار و قلم را نیز به ما سپرد و گفت: خودت را نقاشی کن. همه نعمتها را در اختیار ما گذاشت، اما منِ مصرفکننده مسیر نادرستی را انتخاب کردم و با وجود تلاشهای فراوان، به درمان نرسیدم تا اینکه به کنگره ۶۰ آمدم.
کنگره همان قلم را دوباره به دست من داد، جهانبینی را به من آموخت و آموزش داد که موادی که مصرف میکردم، مشابه آنها به میزان بسیار بیشتر در بدن خودم وجود داشت. من با مصرف مواد، خودم را منزوی کرده بودم و هیچ حرکتی نداشتم. اما وقتی به کنگره آمدم و پس از ده ماه به درمان رسیدم، دیگر کافی نبود که فقط بگویم «زبانم قاصر است».
خداوند این بستر را از طریق کنگره ۶۰ برای درمان من فراهم کرد و من در برابر این نعمت بزرگ باید قدردان باشم؛ آن هم قدردانی عملی. کنگره ۶۰ علاوه بر درمان، بخشش و بخشندگی را نیز به من آموخت. از لژیون سردار آغاز کردم، دنور شدم و قدمبهقدم آموختم که هرچه بالاتر میرویم، باید بیدارتر شویم و بیشتر خدمت کنیم.
قدردانی فقط با زبان نیست. زمانی که وارد کنگره شدم، حتی بلد نبودم با همسفرم چگونه صحبت کنم، اما کنگره ۶۰ این مهارت را به من آموخت. در دوران مصرف، همیشه نسبت به همسفرم طلبکار بودم؛ اما امروز یاد گرفتهام که از خوبیها قدردانی کنم. وقتی تشکر میکنم، آرامش را در زندگی خود احساس میکنم. دستور جلسات آقای مهندس برای این است که ما تمرین کنیم و این آموزشها را در بیرون از کنگره نیز به کار بگیریم.
در کنگره ۶۰ قوانینی وجود دارد که اجرای آنها به نفع خود ماست؛ از نحوه لباس پوشیدن گرفته تا نوع رفتار و گفتار. همه این آموزشها برای ساختن انسان بهتر است. همانطور که نماز و روزه به نفع خود انسان است، آموزشهای کنگره نیز مستقیماً به زندگی ما بازمیگردد. آقای مهندس بارها فرمودهاند که کنگره مربی تربیت میکند؛ مربیای که در عمل، ابتدا در خانواده خود آموزشها را اجرا میکند.
انسان ذاتاً فراموشکار و ناسپاس است و باید تلاش کنیم جزو ناسپاسان نباشیم. اگر قدردان نباشیم، بهای آن را خودمان پرداخت خواهیم کرد. تمام آموزشهای کنگره ۶۰ برای بهبود زندگی ما است و اگر از این مسیر فاصله بگیریم، باید هزینه آن را بپردازیم. حضور در جلسات، رعایت نظم، ورزش صبحگاهی و پارک، همگی آموزشهایی هستند که منفعت آنها به خود ما بازمیگردد، نه به شخص خاصی.
امیدوارم همواره قدردان کنگره ۶۰ و داشتههای خود باشیم و فراموش نکنیم از کجا به کجا رسیدهایم. این بازگشت به گذشته باعث حفظ بیداری ما میشود. در پایان، تولد یکسال رهایی مسافر احسان و همسفر محترمشان را تبریک عرض میکنم. ایشان از هملژیونیهای بنده بودند و با تلاش و پشتکار مسیر درمان را بهخوبی طی کردند. انشاءالله پس از این، حضور پررنگتری در کنگره داشته باشند.
از توجه شما سپاسگزارم. لطفاً خودتان و آقای مهندس را تشویق بفرمایید.
.jpeg)
اعلام سفر مسافر احسان:
مدت مصرف: ۱۰ سال
آنتیایکس مصرفی: تریاک شیره
روش درمان: DST
داروی درمان: OT
نام راهنما: مسافر رجبعلی جلالی
مدت سفر : ۱۰ ماه ۲۰ روز
مدت رهایی: ۱ سال و ۱ ماه
ورزش در کنگره: تنیس روی میز
آرزو مسافر احسان :
آرزو میکنم تمام سفر اولیها که امروز در این جلسه حضور دارند به این حال خوش برسند.
.jpeg)
سخنان مسافر احسان:
سلام دوستان احسان هستم یک مسافر، خداوند را شاکرم که امروز در این جایگاه قرار دارم. در راس از آقای مهندس و خانواده محترمشان، راهنمای گرانقدرم آقای رجبعلی، آقا ابوالفضل ترابی که امروز جایشان خالی است، آقا ابوالفضل فاتح پور، آقا سعید ابوطالبی، راهنمای تازه واردین آقا قاسم علیزاده، پیام رسان پیام کنگره ۶۰ آقا رسول و آقا حمید عشوری تقدیر و تشکر میکنم.
از راهنمای همسفرم، خواهران عزیزم و راهنمایشان، مرزبانی، اوتی، سایت، نشریات و هر عزیزی که کمک میکند تا من احسان به این حال خوش و خوب برسم تقدیر و تشکر میکنم. اگر بخواهم از قصه مصرف کردن خودم بگویم، قصه مصرف من تمامی ندارد.
موقعی که شروع کردم به مصرف کردن خیال کردم کار خیلی خوبی انجام میدهم بلند شدم و روی دیوار اتاق یادگاری نوشتم ۸۸/۱۰/۲۸ اما نمیدانستم بدبختی خودم را دارم استارت میزنم. ۶ سالی طول کشید تا نامزدی مواد من تمام شد. ۹۴/۰۹/۲۳ برادرم عمرش را به شما داد، خیال کردم با مصرف مواد میتوانم خودم را آرام کنم اما در حقیقت استارت دوم را زدم و شروع کردم به مصرف مواد و یک مصرف کننده شدم.
همیشه به خودم میگفتم بیست و سوم هر ماه مگر میشود برایم روز خوبی باشد. چون ۸۳/۱۰/۲۳ پدرم را از دست دادم، ۹۴/۰۹/۲۳ برادرم را از دست دادم. اما روزی که به کنگره آمدم تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۲۳ بود و این روز یکی از بهترین روزهای زندگی من شد.
روز اول آخر سالن نشسته بودم دیدم افرادی به عنوان استاد، نگهبان و دبیر جلسه نشستهاند با خودم فکر کردم پول میگیرند اما آرام آرام دیدم افرادی که در این جایگاهها هستند از خود مصرف کنندگان هستند. گاهی وقتها که میرفتم خانه مادرم میگفت: همین جا مصرف کن ولی من دلم نمیخواست که مادرم ببیند، یعنی هیچ وقت نخواستم که بزرگترم مرا در حال کشیدن مواد مخدر ببیند.
گاهی دراز میکشیدم خوابم میبرد، متوجه میشدم که مادرم رختخوابم را پهن کرده، بعضی شبها به خاطر دل مادرم میخوابیدم اما گاهی اوقات مواد اجازه نمیداد و میرفتم. مادرم ممنونم از شما و خیلی خوشحالم که امروز برای اولین بار اینجا حضور داری.
از آن روزی که آمدم کنگره هر شب رختخوابم را کنار مادرم پهن میکردم و سرم را کنار سرش میگذاشتم. رفته بودم مسافرت پیرمردی نشسته بود کنار آب مصرف میکرد، گفتم خانواده همراهم است من نمیتوانم جلوی آنها مصرف کنم فردای آن روز برگشتم اصفهان و مصرف کردم. اما کنگره با من کاری کرد که وقتی بعد از رهایی رفتم مسافرت به تنها چیزی که فکر نمیکردم مصرف مواد بود.
(1).jpeg)
سخنان راهنما همسفر مریم:
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر، خدا را شکر میکنم که به واسطهی تولدی دیگر در این جایگاه قرار گرفتم، در کنار خانواده ارجمندی که تاریکیهای اعتیاد را پشت سر گذاشتند تا امروز خاطرهی قشنگی بسازند. از جناب مهندس تشکر میکنم بابت بستری که فراهم کردند که یک مادر، برادر و خواهر این لحظات قشنگ را درک و لمس کنند و شکرگزار این لحظه قشنگ باشند.
به راهنمای محترمشان آقای رجبعلی تبریک میگویم که تلاش ایشان بود تا مسافر به این جایگاه برسد، با اشکهایی که ریخته شد در حقیقت من هم حس و حالم بسیار عجیب شد. تاریکی اعتیاد خیلی سخت است ولی خدا را شکر که با این مکان آشنا شدیم و توانستیم بمانیم، حرکت کنیم و به این لحظهی قشنگ با حس و حال خوب به آرامش برسیم.
دستور جلسهی هفتگی: چگونه از کنگره۶۰ قدردانی کنیم؟ سوالی که در ذهن همهی ما هست؛ اینکه روزی برسد که قدردان این لحظات و آرامش امروزمان باشیم. منِ همسفر چیزی که باعث میشود قدردان این لحظات باشم قوانین، حرمتها و مقرراتی است که در کنگره میباشد و من باید سپاسگزار خداوند باشم، سپاسگزار جناب مهندس باشم بابت این مسیر ارزشمند.
باز هم تبریک عرض میکنم خدمت همهی عزیزان. به همسفرانش تبریک میگویم به ستایش عزیزم که این حرکت زیبا را مدیون مسافرشان هستند که با حرکت این مسیر را برای همسفرشان و خواهرانشان هموار کردند. دوشنبه که ستایش اعلام کردند که خواهرانشان هم حضور دارند خوشحال شدم چرا که خواهر تنها پشت و پناهش برادرش میباشد و باعث خوشحالی من شد که دو خواهرشان در این مسیر حضور دارند و حرکت کردند و به این لحظهی قشنگ رسیدند.
به راهنمای بزرگوارشان خانم الهام عزیز و خانم مریم عزیز تبریک میگویم و بهترینها را برای این خانواده ارجمند از خداوند خواستارم، انشالله که در مسیر به بهترین جایگاه برسند و این بزرگواران را با شال راهنمایی ببینیم، انشاالله که این دو بزرگوار خوشبخت بشوند عزیزانی که در این سن وارد کنگره میشوند باید سپاسگزار خداوند باشند که خوشبختترین فرد روزگار هستند.
سخنان راهنما همسفر مریم:
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر، خیلی خوشحالم که امروز در این جایگاه هستم و تولد یک خانواده محترم را جشن میگیریم تولد امروز این را به من یادآور کرد که شاید مصرف کنندگان از اسب افتاده باشند ولی هرگز از اصل نیفتادن.
این تولد را به جناب مهندس دژاکام، راهنمایان، مسافر محترم آقای احسان و مادر بزرگوارشان تبریک عرض میکنم.
شیرینی این تولد را بیشتر از هر کسی مادرشان احساس و دریافت میکنند. به همسفر عزیز خانم ستایش که اول زندگی مشترکشان با این حس خیلی خوب شروع شد انشاالله که در کنار هم خوشبخت باشند و خواهران محترم خانم مرضیه و خانم مریم تبریک عرض میکنم. کاملاً درک میکنم یک خواهر در این جایگاه چه حسی دارد و خاطرات دوران مصرف، دوران رهایی و حضور مسافرانم در کنگره۶۰ برایم یادآوری شد.
یک انسان در مسیر زندگی اگر تغییر نکند دچار رکود و در نهایت منجر به سقوط خواهد شد. یک همسفر و مسافر با ورودشان به کنگره ۶۰ کاملاً این را درک میکنند که برای رسیدن به مقصد رهایی و آرامش باید تغییر کنند. خانم مرضیه با حضورشان در کنگره ثابت کردند خواستار تغییرات و حال خوش در زندگی هستند و به خوبی قدم برداشتند و حرکت کردند.
انشاالله که جشن امروز انرژی کافی را به تازه واردین و تمامی عزیزانی که تولدشان است داده باشد و بتوانند در این جایگاه پایدار و در مسیر خدمت استوار باشند.
سخنان راهنما همسفر الهام:
سلام دوستان الهام هستم همسفر، خداوند را سپاسگزارم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم. من هم این تولد زیبا را تبریک عرض میکنم. به نظرم مسافری که خیلی خوب میتواند سفر کند و با سفر خودش نه تنها باعث احیای نفس خودش میشود بلکه باعث میشود که همسفرانی هم در کنار این عزیز قرار بگیرند و میتواند در احیای نفسهای دیگر هم نقش داشته باشد چرا که با حرکت خودش باعث میشود که عزیزانی به واسطه رفتار ایشان در کنگره حضور پیدا کنند؛ و تغییراتی در این عزیزان شکل بگیرد.
خوش به حال مسافری که تعداد همسفران بیشتری دارد. چون در احیای نفسهای بیشتری نقش دارد و بیشتر تلاش میکنند تا دلیل حال خوش افراد بیشتری در خانواده، جامعه و اطرافیان خودش باشد. من این تولد را در راس به آقای مهندس و خانواده محترمشان و به مسافر آقا احسان و راهنمای بزرگوارشان آقای ابوالفضل ترابی و ابوالفضل فاتح پور و آقا رجبعلی تبریک و خداقوت عرض میکنم.
خانم مریم مدت یک ماه است که در کنگره حضور پیدا کرده و خیلی خوشحال شدم که گفتند یک ماه دیگر تولد رهایی برادرشان است، انشاالله که گوارای وجودشان باشد. امیدوارم این عزیزان اینقدر محکم قدم بردارند که در آینده نزدیک شاهد باشیم که شال راهنمایی دریافت کنند و در احیای نفوس بیشتر تلاش کنند و قدم بردارند.
.jpeg)
آرزو همسفر ستایش:
آرزو میکنم تمام مصرف کنندهها با کنگره آشنا و به این حال خوش برسند.
سخنان همسفر ستایش:
سلام دوستان ستایش هستم یک همسفر، خداوند را هزاران بار شکر میکنم که در این جایگاه هستم. خیلی وقت بود که آرزوی همچین روزی را داشتم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این حال خوش امروز خودم را مدیون ایشان هستم.
از راهنمای محترم مسافرم آقا رجبعلی، راهنماهای قبلی، راهنمای خوب خودم خانم مریم عزیز، راهنماهای محترم خانم الهام و خانم مریم تشکر میکنم. از ایجنت و مرزبانان دوره قبل و دوره فعلی و دایی محترم خودم تشکر میکنم که پیام کنگره را به ما رساندند.
از خانوادههایمان که همراه ما بودند و تمام کسانی که در این مسیر ما را یاری کردند کمال تشکر را دارم. از مسافر عزیزم تشکر میکنم که خیلی خوب سفر کردند، هیچگونه آزار و اذیتی در سفر خود نداشتند. زمانی که ما نامزد کردیم از مصرف کننده بودنش اطلاع داشتم، آن زمان در سقوط آزاد بود، من این را میدانستم و خیلی در مورد مسئله اعتیاد با هم صحبت میکردیم.
چند باری گریز زد ولی هیچ موقع نشد که به روی ایشان بیارم، من فکر میکردم که با صحبت کردن این مسئله حل میشود، ولی هیچ کدام از صورت مسئله اعتیاد با خبر نبودیم. گذشت و بعد از مدتی ایشان گفتند که این حال خراب را دوست ندارم و میخواهم که ذهن من درگیر مصرف مواد نباشد. تصمیم گرفتیم که با دایی خودم صحبت کنم که با ایشان صحبت کردیم و خدا را شکر مسیر کنگره برای مسافرم باز شد.
مسافرم خیلی خواسته قوی داشت، به کنگره آمد و سفر خودش را شروع کرد. من گفتم که میخواهم همسفرت باشم، ولی خودش نخواست و تقصیری هم نداشت چون با کنگره آشنایی نداشت. موقعی که سفر را شروع کرد همسفر نداشت ولی الآن خدا را شکر سه همسفر دارد.
امیدوارم هرچه زودتر بتوانم با نوشتن ۴۰ سی دی گل رهایی خودم را از دستان آقای مهندس دریافت کنم. زمانی که وارد کنگره شده بودم میشنیدم از همسفرانی که میگفتند خدا را شکر که مسافر من مصرف کننده بوده و من با کنگره آشنا شدم.
میگفتم مگر همچین چیزی ممکن است که یک همسفر خدا را شکر کند که همسرش مصرف کننده شده، باورش خیلی سخت بود برایم ولی بعد از مدتی که به کنگره آمدم، با آموزشهای ناب خانم مریم عزیزم به این نتیجه رسیدم که خدا را هزاران هزار بار شکر که مسافر من هم یک مصرف کننده بوده، و به کنگره آمد و من هم توانستم با کنگره آشنا بشوم.
از همه بیشتر خوشحالم که زندگی را با کنگره شروع کردیم. امیدوارم در این راه ثابت قدم باشیم و بتوانیم نهایت استفاده را از آموزشهای کنگره ببریم.
آرزو همسفر مرضیه:
آرزو میکنم در این روز قشنگ هیچ خواهری شاهد دوران مصرف برادرش نباشد.
سخنان همسفر مرضیه:
سلام دوستان مرضیه هستم یک همسفر. خدا را هزاران بار شکر به خاطر این جایگاهی که الان هستم. در راس از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را برای ما مهیا کردند.از ایجنت و گروه مرزبانی تشکر دارم که اجازه دادند در این جایگاه باشم.
از راهنمای عزیزم خانم مریم، راهنمای تازهواردین خانم مریم و راهنمای مسافرم تشکر میکنم و به ایشان خدا قوت و تبریک میگویم، به زن داداش عزیزم تبریک میگویم و امیدوارم بهترین زندگی را کنار همدیگر داشته باشید، به راهنمای خواهرم و راهنمای زن داداشم، خانم مریم و خانم الهام عزیز تبریک میگویم. همچنین به مادر عزیزم و برادر عزیزم آقا بیژن به خاطر این روز قشنگ تبریک ویژه میگویم.
مادرم برای ما هم مادر بودند و هم پدر و امیدوارم هیچ مادری غم و غصهی اعتیاد فرزندش را نداشته باشد. به برادر عزیزم تبریک ویژه میگویم چون برای خواهرش از جانش عزیزتر بود و خدا را شکر که با تلاش و ایمان قوی توانست از تاریکی به روشنایی برسد.
امروز برای خانواده ما یک روز خاص و پر از امید است و امیدوارم همه این عزیزان این روز باشکوه را تجربه کنند. خیلی خدا را شکر میکنم که این دو ماه همسفرش شدم و راه برای من باز شد. غبطه میخورم که از قبل این راه برای من باز بود و من سعادت آن را نداشتم. این راه رسیدن به آرامش است. در آخر از آقای رسول عشوری که پیام کنگره را به ما رساندند و خانم زهرا واقعاً سپاسگزارم.
آرزو همسفر مريم:
آرزو میکنم هيچ خواهری اعتیاد برادرش را تجربه نکند
سخنان همسفر مریم:
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر. خداوند را سپاسگزارم که با اینکه مدت زیادی نیست به کنگره میآیم، سعادت این جایگاه نصیب من شده است. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که چنین بستری را برای همه ما فراهم نمودند. همچنین از خانم الهام عزیز، ایجنت، مرزبانان و راهنمای همسفر برادرم سپاسگزارم و تبریک ویژهای به مادرم عرض میکنم، چرا که به تنهایی از ما نگهداری میکرد و در این مدت که برادرم درگیر بود، بسیار آسیب دید.
یک خاطره از دوران مصرف برادرم برای شما تعریف میکنم: روزی به منزل مادرم رفته بودم و برادرم اتاقی داشت که پاتوق مصرفش بود. مادرم از من خواست که او را برای ناهار به سفره فرا بخوانم. او آمد و به سختی مقداری غذا خورد. زمانی که میخواست دوباره به اتاقش برود، دم در خروجی بر زمین افتاد. من به سمت او دویدم و به سختی میتوانستم کلماتش را متوجه شوم.
این صحنه بسیار دلخراش بود و امیدوارم هیچ خواهری آن را تجربه نکند. پس از مدتی حالش بهتر شد و من همیشه در فکر او بودم. بعد متوجه شدیم که به علت مصرف بیش از حد مواد مخدر، غلظت خون او بسیار افزایش یافته است و آن حادثه میتوانست به سکته منجر شود.
زمانی که همسر برادرم به زندگی او وارد شد، زندگی برادرم شکل دیگری گرفت و امروز شاهد این لحظه زیبا هستیم. جا دارد از آقای رسول عشوری و همسرشان که مسیر کنگره را به ما نشان دادند، تشکر نمایم.
.jpeg)
ضبط صدا : مسافر امید ل۱
تایپ:مسافران جمال ل۱۴، حسین ل۱۹، مهدی ل۸، محمد ل۳، مجید ل۱، رضا ل۱۴، مسلم ل۵، مرتضی ل9
ویرایش: مسافر علیرضا ل۶
تنظیم و ارسال: مسافر جواد
از طرف خدمتگزاران سایت مسافران نمایندگی سهروردی اصفهان تقدیم نگاه زیبایتان
(9)(2)(2)(1)(3).jpg)
- تعداد بازدید از این مطلب :
704