جلسه سیزدهم از دوره بیستم، از کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی قیدار، با استادی مسافر مجید، با نگهبانی مسافر ناصر و با دبیری مسافر حجت، با دستور جلسه " در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی میکنیم؟" در روز پنجشنبه ۲۷ آذر ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر، خدای خود را شاکر و سپاسگزارم که یک روز دیگر در کنگره و در جمع شما دوستان حضور دارم، از نگهبان، لژیون مرزبانی و ایجنت محترم تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا بتوانم در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم.
اما در مورد دستور جلسه این هفته" در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی میکنیم؟" و بخش دوم دستور جلسه امروز ما جشن آزاد مردی راهنمای محترم مسافر جواد است. هفته گذشته هفته بنیان کنگره شصت بود و در این هفته همه ما فهمیدیم که کنگره چه مسیری را طی کرده و از زمان تاسیس چه فراز و نشیبهایی را پشت سر گذاشته است.
امروز من در کنگره که حضور دارم فرقی نمیکند در کدام مرحله قرار دارم، اینکه در سفر اول هستم یا در سفر دوم ولی آنچه که مهم است باید قدردان این لحظهها باشم که افراد خیلی زیادی تلاش کردند تا من امروز بتوانم به راحتی مسیر درمان خود را طی کنم و بتوانم به رهایی برسم.
این دستور جلسه از من سوال میکند که من چگونه در کنگره شصت قدردانی میکنم؟ قدردان بودن یعنی سپاسگزار بودن، یعنی شکر خدا کردن، یعنی تشکر از اطرافیان برای کاری که در حق من انجام میدهد و کسی میتواند به این مرحله برسد که به این آگاهی و اطلاعات دست پیدا کرده باشد، انسانی که نادان باشد چگونه میتواند تشکر کند و به هر اندازهای هم که به او خوبی کنید در باور خود خیال میکند که همه اینها جزئی از وظایف تو بوده است و به نوعی از همه کس طلبکار است.
ما مسافران و همسفران کنگره شصت همه چیز را در کنگره آموزش میبینیم و در مسیر زندگی خود آن را کاربردی میکنیم، آیا من به این آگاهی رسیدهام که بتوانم از خدمتگذاران کنگره قدردانی کنم؟ از خدمتگذارانی که تمام وقت و انرژی خود را صرف میکنند تا شرایط سفر من را مهیا کنند و من بتوانم در جلسات حضور داشته باشم، راهنما و ایجنت و مرزبانان و خدمتگذاران بخشهای دیگر تلاش میکنند تا یک نفر مصرفکننده وارد کنگره شود و بتواند با پشتسر گذاشتن آموزشهای کنگره به رهایی از مواد دست یابد.
ما در کنگره یاد گرفتیم که به سه روش میتوانیم قدردانی کنیم، باید بصورت عملی، گفتاری و قلبی باشد. یعنی آنچه را که میگوئیم از ته قلب به آن راضی باشیم و بتوانیم گفتههای خود را هم با دادن پاکت عملی کنیم، راهنما یک رهجو را به رهایی میبرد و در جشن رهایی همانطور که همه دیدهایم با دادن پاکت از ده ماه زحمات راهنمای خود قدردانی میکند.
یک رهجو در کنگره رشد میکند و به عنوان یک خدمتگذار در کنگره حضور دارد ولی وقتی که یک نفر از او نمیتواند سوال کند چون از حال خوشی برخوردار نیست، اما یک راهنما یا یک خدمتگذاری هم وجود دارد که من با حال خراب وارد کنگره میشوم، وقتی که با او همکلام میشوم حال دلمان خوب میشود، چون این راهنما اینقدر قدردانی و تشکر کردن را عملی میکند و به من حس و انرژی خوب میدهد که حال من تغییر میکند.
در خارج از کنگره یک مصرفکننده به رفتار و گفتار من توجه میکند و از من سوال میکند که کجا اعتیاد خود را درمان کردهاید که من هم برای درمان به آنجا بروم، به طور کلی به عنوان یک رهجوی کنگره شصت تمام اعمال و گفتار من در خارج از کنگره مورد توجه دیگران قرار میگیرد و من برای قدردانی از کنگره باید مراقب رفتار خود باشم تا یک الگوی درست از درمان اعتیاد کنگره باشم.همه ما بصورت رایگان از روی عشق و محبت خدمت میکنیم و برای آنچه که انجام میدهیم هیچ انتظاری از اشخاص نداریم، عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب است. یک راهنما هیچ شناختی از رهجوی خود ندارد ولی تمام تلاش خود را انجام میدهد تا او را به درمان برساند.

اما در مورد بخش دوم دستور جلسه امروز" پنجمین سال رهایی مسافر جواد" که امروز به عنوان یک راهنما در حال خدمت است ولی یک روزی با حال خراب وارد کنگره شد و ما قبل از اینکه به کنگره بیائیم باهم دوست بودیم و باهم مصرف میکردیم و این اعتیاد پردهای به روی چشم ما کشیده بود که هیچ چیزی جز مواد مخدر و خودمان را نمیدیدیم و یک روز جواد همه سرمایه خود را جمع کرد و یک جرثقیل خرید تا با آن کار کند ولی با این کار خود چون اطلاعاتی از این ماشین نداشت شرایطی را برای خودش رقم زد که بهنظر من آن روزها بدترین روزهای عمر جواد بود.
جواد به عنوان تازه وارد از شعبه هیدج سفر خود را به همراه همسفر خود شروع کرد و یک کنگرهای واقعی بود و تمام سختیهای مسیر را طی کردند و سیدیهای خود را مرتب نوشتند تا امروز به این جایگاه دست یابد، امروز همسفر جواد به عنوان ایجنت بخش همسفران خدمت میکند و هر دو به عنوان یک الگوی درست در کنگره حضور دارند و من این روز قشنگ را به جواد عزیز و همسفرشان و همینطور به اعضای لژیون دوم تبریک میگویم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، از همه شما متشکرم.

خلاصه سخنان مسافر جواد در جشن پنجمین سال رهایی
سلام دوستان جواد هستم یک مسافر، از همه عزیزانی که در جشن ما شرکت کردند، از لژیون مرزبانی و ایجنت محترم که این جشن تدارک دیدند تشکر میکنم و همینطور از راهنمای عزیزم که در این مدت زحمات زیادی را برای من کشیدند، تشکر میکنم.
استاد امین میفرمایند: بخش عظیم قدرت یک سپاه و موفقیت آن به پیشقراولان آن سپاه بستگی دارد و این یعنی اگر من امروز در این جایگاه قرار دارم و این تبریکها را میشنوم، همه اینها را مدیون راهنمای خود هستم.
آقا مجید فرمودند که ما قبل از کنگره باهم دوست بودیم و دو دوست وقتی در یک مسیر قرار میگیرند گاهی اوقات حرف یکدیگر را قبول و گاهی هم مخالف گفتههای هم عمل میکنند، ولی هیچ یک از اینها سبب نشد تا من حرف دوست خود را در مسیر درمان اعتیاد رد یا گوش ندهم و همین فرمانبرداری از راهنما بود که مرا به درمان رساند و از یک مصرفکننده یک راهنما ساخت تا در مسیر درمان بتواند به دیگران کمک کند.
اگر بخواهم یک خاطره از روزهای مصرف بگویم، باید بگویم که آقا مجید چون قبل از من وارد کنگره شدند در آن روزها که میخواستند پیام کنگره را به من برسانند با جزوه جهانبینی نزد من میآمدند و من هم برگههای جزوه را لول درست میکردم تا جایی که جزوه جهانبینی تمام شد و من به آقا مجید گفتم که باز هم از این کتاب بگیرید.
این روزها گذشت و ما هم وارد کنگره شصت شدیم و من مدت پانزده سال هر موادی را که به فکر انسان برسد را مصرف کرده بودم و در مسیر ضدارزشی هم دیگر کاری نمانده بود که من انجام ندهم و از مشکلات روزگار کوهی را برای خود ساخته بودم که حل این مشکلات برای من غیر ممکن بود، با همه اینها من وارد کنگره شدم و با یک ماشین نه نفر مسیر قیدار به هیدج را طی میکردیم که روزهای سختی بود و حتی ماشین ما بخاری نداشت و ما برای گرم کردن خودمان از پیکنیک استفاده میکردیم.
امروز که به این آسایش و آرامش رسیدهایم، همه اینها را مدیون کنگره شصت هستیم، این جشن امروز من برای همه شما و تمام مصرفکنندهها یک پیام دارد و آن هم این است که وقتی کنگره شصت مرا به درمان قطعی رسانده است پس همه شما هم میتوانید با قرار گرفتن در این مسیر به رهایی و آزادی از حصر مواد دست یابید. امیدوارم که همیشه در خدمت کنگره و در خدمت شما عزیزان باشم و خدمت کنم. از اینکه با سکوت گرمتان به حرفهای من گوش دادید از شما سپاسگزارم.
تایپ درج و ارسال: مسافر ابوذر، راهنمای لژیون یکم
ویرایش: مسافر مجید و مسافر یاسر، رهجوی لژیون دهم
عکس و ضبط صدا: مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
77