English Version
This Site Is Available In English

کنگره ۶۰ فقط یک مکان نیست؛ خانهٔ دوم ماست

کنگره ۶۰ فقط یک مکان نیست؛ خانهٔ دوم ماست

گاهی انسان در مسیر زندگی آن‌قدر در تاریکی می‌ماند که حتی یادش می‌رود روشنایی چه شکلی بود. در همان لحظه‌هایی که فکر می‌کنی هیچ دستی برای گرفتنِ تو وجود ندارد، درست همان‌جا خدا دری جدید را باز می‌کند؛ دری که نامش «کنگره ۶۰» است. قدردانی یعنی فهمیدنِ ارزش وجود کنگره؛ قدردانی یعنی این‌که بنشینی و یک لحظه با خودت فکر کنی: من قبل از ورود به کنگره کجا بودم؟ در چه حال‌ و هوایی زندگی می‌کردم؟ چقدر خسته، ناامید و تنها بودم. امروز، در همین لحظه، چه چیزهایی به دست آورده‌ام؟

قدردانی یعنی دیدنِ همین تغییرها؛ همین لبخندهایی که آرام‌آرام برگشته‌اند، همین آرامشی که دوباره به خانه‌ام بازگشته و همین امیدی که در دلم جوانه زده است. این‌ها اتفاقی نیست؛ این‌ها نتیجهٔ آموزش، محبت، انضباط و خدمت در کنگره است. قدردانی یعنی فهمیدنِ این‌ که اگر امروز من حال خوبی دارم، پشتِ این حال خوب تلاش آدم‌هایی بوده که شاید حتی نام مرا هم نمی‌دانستند، اما برایم دعا کردند، برایم خدمت کردند و برایم ساختند. قدردانی فقط گفتنِ «ممنونم» نیست؛بلکه یک رفتار است، یک نگاه و یک کیفیتِ زندگی است.

وقتی می‌فهمی چه اندازه کنگره بر گردنت حق دارد، دیگر نمی‌توانی بی‌تفاوت باشی. قدردانی یعنی خدمت کردن؛ یعنی اگر از مسیر تاریکی گذشته‌ام و امروز به روشنایی رسیده‌ام، دستی را که روزی به سمت من دراز شد، من هم بتوانم از دیگران دست‌گیری کنم. یعنی بدانم من هم سهمی در ساختن این چراغ دارم. کسی که واقعاً قدردان است، تلاش می‌کند «بهترین نسخهٔ خودش» باشد؛ چون می‌داند این بزرگ‌ترین هدیه به راهنما، ساختار و خودِ کنگره است.

در کنگره یاد گرفتم که بخشش و قدردانی دو روی یک سکه‌اند. هر کس قدردان باشد، دستش در بخشش باز می‌شود؛ در محبت، در خدمت، در کمک‌ کردن و در ساختن. قدردانی یعنی عشق‌ ورزیدن به جایی که تو را از سقوط نجات داد؛ یعنی حتی اگر نتوانستی همهٔ محبت‌ها را جبران کنی، اما در دلت همیشه چراغی روشن باشد که هر بار به آن نگاه می‌کنی، یادت بیفتد: «من از اینجا دوباره متولد شدم.»

قدردانی یعنی این‌که نگوییم: «کنگره برای ما چه کرد؟» بلکه بگوییم: «من برای این جایگاه مقدس چه کرده‌ام؟» کنگره ۶۰ فقط یک مکان نیست؛ خانهٔ دوم ماست، جایی که در آن فهمیدیم انسان می‌تواند دوباره آغاز شود، می‌تواند تغییر کند و زیبا زندگی کند. پس باید قدردان این «آغاز دوباره» باشیم؛ با زبان، دل و از همه مهم‌تر، با عمل و خدمت. در پایان، برای آقای مهندس و خانوادهٔ بزرگوارشان که چراغ این راه را روشن نگه داشته‌اند، بهترین‌ها را آرزو می‌کنم. اگر امروز بر مسیر آرامش و رهایی قدم می‌گذاریم، به برکت عشق و خدمت بی‌منت این خانوادهٔ گرامی است.

نویسنده: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هشتم)
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر طلا رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)، دبیر دوم سایت
نمایندگی همسفران خمین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .