English Version
This Site Is Available In English

در کنگره توانمندی‌های من شکوفا می‌شود

در کنگره توانمندی‌های من شکوفا می‌شود

در خدمت اسیستانت آموزش همسفر زهرا هستیم. ضمن عرض سلام و خیر مقدم خدمت ایشان؛ توجه شما را به گفت‌وگویی که با ایشان داشتیم جلب می‌کنیم.

همسفر زهرا و مسافرشان محمد با ۱۳ سال تخریب آنتی‌ایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره شدند. به مدت ۱۳ ماه با متد DST و داروی اپیوم به راهنمایی مسافر مهران و همسفر الهه سفر کردند. در حال حاضر به مدت ۱۰ سال و ۲ ماه و ۱۰ روز است که به لطف خدا و دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش مسافر والیبال و ورزش همسفر در کنگره شنا است. همسفر زهرا در در جایگاه‌های خدمتی مدیر سایت، مسئول سایت، ایجنت و دستیار بخش آموزش خدمت کرده‌اند و هم‌اکنون به عنوان اسیستانت آموزش همسفران در حال خدمت هستند.

لطفاً برای ما بگویید چه تفکری شما را در کنگره ثابت‌قدم نگه داشته است؟

من وقتی وارد کنگره شدم با یک جهان درونی آشفته وارد کنگره شدم و بدون هیچ منت و هزینه‌ای من را یاری کردند و به من عشق دادند. منی که سرد و یخ‌زده بودم. احساس می‌کنم در پس آموزش‌ها به من یاد می‌دهند که شما اگر چیزی را نبینی کافر می‌شوی و اگر بتوانی آن داشته‌هایت را ببینی و شکر کنی قطعاً به آن نعمتی که داری افزوده می‌شود و این شکر نعمت نعمتت افزون کند؛ کفر، نعمت از کفت بیرون کند فکر می‌کنم در کنگره انجام می‌شود؛ چون به اصطلاح از روی جهان‌بینی مرتباً روی انسان‌ها کار می‌شود؛ من فکر می‌کنم همین عوامل و عشق به خدمتی که در الگوها و پیشکسوت‌ها می‌دیدم باعث شد که من هم یاد بگیرم. آن آموزشی که در کنار کفر نعمت به من داده شد باعث شد که در من بیداری اتفاق بیفتد. وقتی دیگرانی هستند و این‌ چنین از خودشان می‌گذرند، وارد آتشی که من درونش هستم می‌شوند، آن آتش را مهار و خاموش می‌کنند، دست من را می‌گیرند و به من یاری می‌رسانند؛ چرا من نباید این کار را بکنم؟ و این بحث دیگران کاشتند و ما خوردیم؛ ما بکاریم که دیگران استفاده کنند، برای من اتفاق می‌افتد که من باید ببینم؛ اگر نبینم در آخر خودم ضرر می‌کنم و خیلی چیزها را از دست می‌دهم.

شما به‌عنوان اسیستانت که تجربه زیادی در کنگره دارید برای ما بگویید بهترین نوع قدردانی در کنگره چگونه است؟

نه تنها در کنگره۶۰ بلکه در کل هستی، بهترین قدردانی این است که انسانِ بیداری نسبت به چیزهایی که اطرافمان است باشیم. سعی کنیم بیدار باشیم؛ ببینیم و تفکر کنیم. دو وادی که احساس می‌کنم خیلی به من کمک کرده‌اند، یکی وادی تفکر و دیگری وادی مسئولیت بود. وادی که می‌گوید روی هر چیزی که می‌بینی فکر کن، از جوانب مختلف فکر کن و بعداً ببین چه کاری باید انجام بدهی. این‌که من بخواهم بنشینم، ناراحت باشم و غم بخورم؛ همه ما وقتی وارد کنگره شدیم شاید مدت‌ها یا شاید سال‌ها این کار را انجام می‌دادیم؛ غصه خوردن، کم آوردن، کنار کشیدن، سکوت کردن، همه این کارها را انجام داده‌ایم؛ اما کنگره به ما یاد می‌دهد که شما باید حرکت کنی و به نظر من بهترین قدردانی این است که هر کس در هر جایگاهی که هست فکر کند و ببیند چه کارهایی را باید انجام بدهد و چه کارهایی را نباید انجام بدهد. وقتی که آدم‌ها بدانند مسئولیتشان چیست و چه کاری باید انجام بدهند؛ قطعاً بهترین خودشان را به نمایش می‌گذارند. ممکن است من یک مادر باشم، ببینم در هستی برای مادر بودنم باید چه کار کنم، من ببینم به‌عنوان یک مادر دارم چه چیزی تحویل جامعه می‌دهم؟ چه فرزندی را تربیت می‌کنم؟ چه خانواده‌ای را مدیریت می‌کنم؟ وقتی می‌آیم و در جایگاه یک همسفر قرار می‌گیرم؛ به‌عنوان یک همسفر چه همسفری هستم؟ آیا همسفری هستم که همیشه در حال غر زدن هستم؟ همیشه در حال ایراد گرفتن هستم؟ یا نه کمک می‌کنم باری را از یک گوشه‌ای برمی‌دارم؟ خودم خودکار کار خودم را انجام می‌دهم و یک‌سری مسئولیت‌ها را می‌پذیرم. خیلی وقت‌ها لازم نیست به اشخاص چیزی بگوییم. انسان با فکر کردن به این‌که بداند مبدأ او کجاست؟ مقصدش کجاست و هدفش چیست؟ کمک می‌کند که به نتیجه‌ای که می‌خواهد برسد و به نظر من در کنگره همین‌که من بدانم در چه جایگاهی هستم و چه کار باید بکنم خیلی کمک می‌کند و این خودش یک نوع قدردانی است. آدم اگر بیدار بشود متوجه می‌شود که قدردانی‌ها انواع مختلف دارد. من می‌توانم در جایگاهی که هستم به اندازه خودم قدردانی را انجام بدهم، حالا قدردانی کلامی باشد یا در خصوص علم و دانش کنگره باشد و یا به اصطلاح گاهی ممکن است مالی باشد؛ من می‌توانم از مال خودم ببخشم و این به هر سبک و سیاقی می‌تواند باشد. اگر من تفکر کرده باشم می‌توانم همان  را ادای دین کنم.

دیدگاه شما به خدمتگزار بودن چگونه است و خدمت کردن چه تأثیری در زندگی هر شخص می‌تواند داشته باشد؟

من خدمتگزار بودن را رهجو بودن می‌دانم. در ادامه اگر نگاه من این باشد که دارم خدمت می‌کنم انگار دارم ادامه پروسه آموزش خودم را انجام می‌دهم،  انگار که زهرا آموزش‌ها را گرفته است. مثالی که خیلی قدیم‌ها گفته می‌شد و می‌زدند: وقتی شخصی مدام آموزش می‌گیرد یک جایی باید آن آموزش‌ها را به عمل تبدیل کند؛ من اگر قرار باشد فقط آموزش بگیرم و سر یک کلاس درس بنشینم؛ ولی در آزمایشگاه آن‌ها را اعمال نکنم یا هیچ وقت در جمعی قرار نگیرم و آموزش‌هایم را عملی نکنم که ببینم کجا درست می‌روم و کجا غلط می‌روم می‌شود مانند مثال همان زودپز، زودپزی که هی دارد پر می‌شود و پر می‌شود و یک جایی می‌ترکد؛ اگر سوپاپ عمل نکند یک جایی آن زودپز منفجر می‌شود؛ پس باید یک سوپاپی باشد. سوپاپ برای من این است که خودم را محک بزنم و آن این بوده است که من در این جایگاه خدمتی قرار گرفته‌ام؛ اسمش و ظاهرش برای دیگران خدمت کردن است، خدمت به خلق، ظاهر قضیه این است؛ ولی در باطن و اصل قضیه این است که من دارم آموزش می‌گیرم. همیشه خدا را شکر، دیدگاه من این‌گونه بوده است؛ چون دیدگاهم این بوده است هیچ‌وقت خسته نشده‌ام و تأثیری که روی من داشته است چالش برانگیز بوده است. همیشه سعی کرده‌ام اگر زمین هم خوردم و جایی احساس کردم اشتباه رفته‌ام، بلند شوم و به خودم این مجال و فرصت را بدهم  و مجدداً تلاش کنم، یمجدداً تغییرات را در خودم اعمال کنم و این همیشه برای خودم لذت‌بخش است؛ چون احساس می‌کنم دیگران به من فرصت می‌دهند و به واسطه آن‌ها تزکیه و پالایش در من اتفاق می‌اُفتد و همیشه که به درونم نگاه می‌کنم سپاسگزار آدم‌ها هستم. همین الآن در قسمت آموزش خیلی وقت‌ها عمیقاً سپاسگزارم از مسئولین امتحانات، از راهنماها و از رهجوها، چون اگر آن‌ها نبودند قطعاً منی هم نبود که در این بخش‌ها آموزش بگیرد.

در طول سال‌هایی که آموزش‌های کنگره را دریافت می‌کنید؛ آموزش‌های جهان‌بینی چه تأثیری روی جسم و روان شما داشته است؟

اگر در مورد مسئله جسم و روان بخواهم روی خودم بررسی کنم و تجربه خودم را بگویم، بسیار تا بسیار روی من تأثیر داشته است؛ چون اگر برگردم به سال‌های گذشته و برگردم به قبل از ورودم به کنگره یا حتی بدو ورودم، من واقعاً انسانی بودم که همیشه یک ضعف و بی‌حالی خاصی در وجودم داشتم و آن را در بدنم احساس می‌کردم. انسانی بودم شاید تا ظهر خواب بودم؛ حتی یادم می‌آید یک مدتی و یک برهه‌ای از زمان، هر شب از شب قبل که می‌خوابیدم نه این‌که دیر وقت بخوابم، به موقع هم که می‌خوابیدم تا فردا بعد از ظهر بیدار نمی‌شدم و یک تایمی هم اگر بیدار می‌شدم در حالت خواب و بیدار نمی‌خواستم باز هم از جایم بلند شوم و همه این‌ها برمی‌گشت به دیدگاه غلط من، به آن ناامیدی که درونم بود، به آن تفکرات غلطی که در وجودم بود، به زهرایی که به جایی خورده بود که دلش نمی‌خواست بیدار بشود، هدفی نداشتم، احساس ناتوانی می‌کردم و حتی اگر هدفی هم مشخص می‌کردم جسم دیگر یاری نمی‌کرد که بتوانم هدف‌هایم را عملی کنم. آن ایمان و تفکر به این شکل نبود؛ ولی الآن به جایی رسیده‌ام که به خودم می‌گویم: زهرا تو فرصت مریض شدن نداری،  وقت گذراندن‌های الکی، فرصت وقت هدر دادن نداری، کل وقت من الآن برنامه‌ریزی شده است و از صبح تا شب بیشترین حد استفاده را از زمانم می‌کنم و این‌طور می‌توانم به برنامه‌هایم برسم و آن بی‌حالی که در درون جسم من بود، آن احساس ناامیدی که در درونم بود از بین رفته است. خدا را شکر با آموزش‌های کنگره توانستم به قول خانم کماندار جمله قشنگی را می‌گویند من بسیار این جمله را از صحبت‌های مختلفشان شنیده‌ام و واقعاً آن را تجربه‌ کرده‌ام و دوست دارم تجربه خودم را با شما به اشتراک بگذارم؛ می‌گویند در کنگره توانمندی‌های تو شکوفا می‌شود؛ دقیقاً برای من این اتفاق افتاد و بعداً متوجه شدم. هر چه‌قدر جسم و فیزیک من قوی‌تری باشد ناامیدی کمتری در آن رسوخ می‌کند و هر چه‌قدر جسم من و کالبد من قوی‌تر باشد و همیشه در حال تکاپو و حرکت باشد؛ قطعاً نیروهای منفی کمتری در آن‌ها وارد خواهند شد. فکر می‌کنم این موضوع باعث شده است جسم من جسم سالم‌تری باشد و من را یاری کند و واقعاً از این بابت خدا را شکر گذار و سپاسگزارم؛ چون از ضعیفی رنج می‌بردم و هزاران بار دکتر و عطاری و جاهای مختلف مراجعه کرده بودم که بخواهم این موضوع را حل کنم؛ چرا؟ چون یک بی‌حالی خاصی در بدنم وجود داشت و واقعاً دست خودم نبود، نمی‌توانستم به کارهای اصلی و روزمره‌ام برسم و این بی‌حالی بسیار من را عذاب می‌داد؛ ولی خدا را شکر در کنگره با جهان‌بینی و به اصطلاح تغییراتی که در وجودم اعمال شد تا حدی می‌توانم بگویم تا ۹۸ درصد این مسائل حل شده است.

اگر بخواهید پیام کنگره را به افراد نیازمند بیرون از کنگره برسانید چگونه منتقل می‌کنید که برای آن‌ها قابل درک باشد؟

پیام کنگره نباید کلامی باشد؛ صرفاً نباید آدرس کنگره را به جایی بدهم. من اگر بخواهم پیام کنگره را برسانم سعی می‌کنم خودم تلاش کنم و آموزش‌های کنگره را بگیرم در خودم اعمال کنم و دیگران که آن آرامش من را می‌بینند از من سؤال بپرسند تو چه‌طور این‌قدر آرامی و من بگویم به‌خاطر کنگره اس یا سؤال می‌پرسند چه‌طور این‌قدر به جاهای مختلف می‌روی و می‌آیی، کارهای مختلف انجام می‌دهی و من می‌گویم به‌خاطر این که بزرگان و عزیزانی بودند که چراغ این راه را روشن کردند. این کارها را انجام دادند و الآن برخودم لازم و واجب می‌دانم که من هم ادامه‌دهنده این مسیر باشم. وقتی دستم گرفته شده است، دست کسی را تا جایی که می‌توانم بگیرم. فکر می‌کنم خیلی وقت‌ها از تغییرات و آموزش‌هایی که عملی شده است در ما تزکیه و پالایش درونی انجام می‌شود؛ البته من در تلاشم برای کامل شدن؛ ولی خب! آن تغییرات است که پیام را به‌صورت غیر مستقیم می‌رساند‌. در کنگره اساس کار این است؛ چیزی به اسم اجبار یا پیگیری برای رهجو و همسفر یا مسافر نداریم؛ بنابراین ما به افراد نیازمندی کمک می‌کنیم و پیام را می‌رسانیم که خودشان به دنبال راه و خواهان تغییر باشند؛ وقتی شخص خودش خواسته را دارد و به دنبال راه می‌گردد به یک نقطه‌ای رسیده است که می‌گوید من باید این شرایطم را تغییر بدهم و قطعاً هم می‌تواند پذیرای خیلی از نکات کنگره باشد. مسلماً وقتی به کنگره معرفی بشود و بیاید، وقتی تشنه و طالب دانش باشد مطالب را خیلی راحت درک می‌کند و خودش پیگیر کار خودش هست؛ تا این‌که بخواهیم به کسی که اصلاً دنبال تغییر نیست و این‌که خودش برای خودش تلاش بکند، ما  بخواهیم راه را نشانش بدهیم.

تجربه شما از درک این جمله که «قدردانی از خالق، کمک به مخلوق است» چیست؟

آقای مهندس مثال خیلی زیبایی می‌زنند، مثال آدمی که از خداوند طلب کمک می‌کند. وقتی که آب همه جا را فرا گرفته است و خداوند به سمت او کشتی می‌فرستد او سوار نمی‌شود، قایق می‌فرستد و او سوار نمی‌شود، هواپیما می‌فرستد سوار نمی‌شود؛ آن شخص می‌میرد، به آن دنیا می‌رود و به خداوند گله می‌کند که من کلی کار خوب انجام داده‌ام چرا به کمک من نیامدی؟ و خداوند می‌گوید که من برایت کشتی فرستادم نیامدی، قایق فرستادم سوار نشدی، هواپیما فرستادم سوار نشدی، خودت نیامدی و این نشان می‌دهد که ما اگر بخواهیم با خداوند در ارتباط باشیم خداوند را به صورت فیزیکی و جسم نمی‌توانیم ببینیم، خداوند را در چیزهای دیگری می‌توانیم بیابیم. شما اگر بخواهی از خداوند قدردانی کنی، باید از آفریده‌های خداوند قدردانی کنی؛ حالا شما می‌توانی از یک گل قدردانی کنی و از آن نگهداری کنی، این موضوع برمی‌گردد به این‌که کلاً از هستی سپاسگزار باشی، سپاسگزار از فرصتی باشی که خداوند در اختیارت قرار داده است و تجربه خودم در این رابطه این است که فکر می‌کنم خودم هنوز دارم آموزش می‌گیرم و از خداوند می‌خواهم اجازه بدهد و کمک بکند تا بتوانم در یک مراحلی از زندگی و در ادامه این مسئله را هم تجربه کنم و فکر می‌کنم تجربه لذت بخشی است. من اگر تاکنون کاری کرده‌ام فقط برای خود من، خود زهرا بوده است و هیچ وقت فکر نکردم در حال کمک به شخصی هستم. از خداوند می‌خواهم کمک کند این موضوع را هم تجربه کنم.

شما به واسطه خدمت‌هایتان و جایگاهی که دارید باید مدام به شهرهای دیگر سفر داشته باشید آیا این موضوع برای شما و خانواده تان ایجاد مشکل نمی‌کند؟

در پاسخ به این سؤال ابتدا از همسرم بابت همه حمایت‌هایش تشکر و سپاسگزاری می‌کنم، از خانواده عزیزم بابت همه نبودن‌هایم و کم‌وکاستی‌ها عذرخواهی می‌کنم و از آن‌ها بسیار سپاسگزارم که من را در این مسیر همراهی می‌کنند. قطعاً در مسیر عزیزانی هستند که ما را همراهی می‌کنند که ما بتوانیم این مسیر را طی کنیم و به راحتی خدمتمان را انجام بدهیم و کنگره جایی است که مسیر خیلی راحت برایت هموار می‌شود و خدا را شکر تاکنون هیچ مشکلی نبوده است و احساس سختی برای من نداشته است. از این‌که به سفر می‌روم، به شعبه‌های دیگر و قسمت‌های دیگر و عزیزان را می‌بینم و چه‌قدر لطف دارند و زحمت می‌کشند این باعث می‌شود وقتی به شعبه‌ای می‌رویم و مسیری را طی می‌کنیم و آن حجم از عشق، مهر و محبت را از عزیزانی که در آن شهرها هستند دریافت می‌کنیم؛ اصلاً انگار خستگی ندارد. من خودم را می‌گویم؛ انگار که یک ایستگاه اتوبوس هم سوار نشده‌ام این‌قدر که با حال خوش، انرژی و قوای محکم‌تری برمی‌گردم و از اینجا باز هم از همه عزیزانی که میزبان ما هستند و این‌قدر عشق دارند، در قسمت‌های مختلف چه وقتی که ما می‌رویم سر می‌زنیم و چه وقت‌هایی که آن‌ها می‌آیند ساختمان ققنوس باز هم سپاسگزارم.

با توجه به این‌که شما بدون دریافت هیچ‌گونه وجهی در کنگره خدمت می‌کنید چه عاملی باعث ایجاد انرژی و انگیزه برای انجام مسئولیت‌هایتان می‌شود؟

این‌که چه عاملی باعث انرژی و انگیزه در من می‌شود برمی‌گردد به سود و فایده‌ای که من خودم می‌گیرم. من همیشه این موضوع را گفته‌ام که آقای مهندس بارها گفته‌اند که انسان طمعکار است و من معتقدم که منِ انسان آن‌ قدری طمع دارم که نخواهم مفتی برای کسی کاری بکنم؛ بنابراین اگر منِ زهرا در جایگاه‌های مختلف خدمت می‌کنم به‌خاطر آن بخش سود و منفعتش است، به‌خاطر آن بستری است که کنگره برای من مهیا کرده است؛ چون احساس می‌کنم اینجا می‌توانم آموزش بگیرم و از آن آموزش‌ها سودی دریافت کنم،‌ دارم این کارها را انجام می‌دهم که آن حس خوب را بگیرم و آن شکرگزاری و قدردانی که آقای مهندس خیلی خوب برای همه ما جا انداخته‌اند را عملی کنم، خب! طبیعتاً باعث می‌شود که این تفکر را داشته باشم. همه انسان‌ها مسلماً دوست دارند با آدم‌هایی که حس خوب دارند، سرشار از عشق هستند و شما را می‌بینند و سپاسگزار هستی هستند، دید مثبت و تفکر مثبتی دارند د سرشار از انرژی‌های مثبت هستند، در ارتباط باشند و با آن‌ها زمان را سپری کنند و برای من هم دقیقاً همین موضوع است. وقتی که فکر می‌کنم بستری را برای من آماده کردند و قرار است در این بستر آموزش بگیرم. آدم‌هایی در کنار من در این بستر قرار دادند که پر از عشقند، پر از حس مثبت و محبت هستند و تک‌تک رفتارشان برای من پر از آموزش است. چرا من نباید در این مسیر باشم؟ مسیر کنگره مسیری است که خدا را شکر با آموزش‌ها، سی‌دی‌ها و با قوانینی که هر چهارشنبه آقای مهندس در لایوهایشان مرتباً در حال گفتن آن هستند باعث می‌شود این مسیر برای من مسیری پر از آموزش باشد که بخواهم در این مسیر باشم، در مسیری که محافظ و نگهبان در کنار شما هست، یک محافظی که مرتباً حواسش به شما هست، هر هفته سی‌دی هفته برای ما می‌فرستند و در سی‌دی هفته من می‌توانم جواب سؤال‌هایم را پیدا کنم و با اعمال کردن روی خودم به حال خوش برسم. چه مسیری قشنگ‌تر از این؟ چرا من در مسیر دیگری باشم وقتی کنگره هست؟ طبیعتاً اگر انرژی و انگیزه هست به دلیل آن منفعتی است که از کنگره به من می‌رسد.

به‌عنوان کلام آخر هر صحبتی دارید بفرمایید؟

من همیشه از خداوند خواسته‌ام که تا زمانی که می‌توانم برای کنگره مفید باشم بتوانم در این مسیر و در این بستر باشم. از خدا می‌خواهم که همیشه در آن نقطه بیداری باشم و بتوانم بهترین خودم را به اصطلاح به نمایش بگذارم برای آموزش بیشتر خودم و می‌خواهم از آقای مهندس و خانواده‌شان بابت بستری که  برای ما فراهم کرده‌اند و از خودگذشتگی زیادی که کردند سپاسگزاری کنم و در ادامه از راهنمایم بابت این‌که ایشان باعث شدند من در کنگره بمانم و در جایگاه‌های مختلف قرار بگیرم و همیشه تشویقم کرده‌اند که آموزشم را ادامه بدهم. فکر می‌کنم نقطه وصل هر رهجویی به کنگره همان شخص راهنما می‌تواند باشد که با بیان شیوای خودش مطالب کنگره را برای ما سهل‌تر بکند و یک جورهایی دستی پشت ما باشد و ما را کمک کند و هول بدهد تا ما به چرخه وارد بشویم و در ادامه از خانم کماندار دیدبان محترم همسفران سپاسگزارم بابت اعتمادی که به من کردند و از همه همکارانم سپاسگزارم که از نوع نگاه آن‌‌ها و رفتارشان آموزش می‌گیرم و از شما بابت وقتی که گذاشتید سپاسگزارم.

سپاسگزاریم از اسیستانت آموزش همسفر زهرا که وقت گران‌بهایشان را در اختیار ما قرار دادند.

طراح سؤالات، مسئول مصاحبه: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محدثه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .