به نام مهربانِ دنیا
در سیدی «قضاوت» سخنان استاد امین مرا با خودش به جهانی تازه برد. من همیشه سعی کردهام تا قضاوت نکنم؛ چون معتقد بودم هر وقت خواستی کسی را قضاوت کنی، با کفش او راه برو. باید بگویم شاید سعی کردهام دیگران را قضاوت نکنم؛ اما مسافرم را بارها و بارها قضاوت کردهام، آن هم در دنیای ذهنم. من از دنیایی که هیچ شناختی از اعتیاد نداشت پای به جهان مواد مخدر گذاشتم و این عدم شناخت و نادانی باعث شد در ذهنم این قضاوتها بچرخند و فکرم را درگیر کنند.
امروز که سیدی قضاوت را گوش دادم، دیدم من که فکر میکردم قضاوت نمیکنم، چقدر در زندگیام قضاوت کردهام و به قول استاد امین در جایگاه قاضی قرار گرفته و حکم صادر کردهام. شاید هیچوقت بر زبانم جاری نشد؛ اما در فکرم جاری بود و این قضاوتها از نادانی من درباره صورتمسئله اعتیاد بود.
خیلی اوقات از اینکه میدیدم مسافرم جایگاه اجتماعی مرا نادیده میگیرد و باعث سرافکندگی من میشود، در ذهنم او را مورد قضاوت قرار میدادم و این رفتار را به حساب عدم علاقه به زندگی و بیحرمتی به خود و خانوادهام میگذاشتم، اینها باعث میشد در دام قیاس قرار بگیرم؛ چون نمیخواستم مسافرم را ناراحت کنم، صحبت هم نمیکردم و روحم دچار آسیب میشد.
من در چرخه باطل قیاس و قضاوت و صدور احکام بیپایه گرفتار شده بودم و اینها باعث شد سکان زندگیام از دستم خارج شود و کشتی زندگیام به گل بنشیند؛ چرا که فکر میکردم قضاوت آن چیزی است که بر زبان آید، پس برای اینکه گناه نکنم بر زبان نمیآوردم؛ ولی ذهنم بسیار درگیر بود. همین درگیری ذهنی و عدم شناخت از اعتیاد باعث شد در طوفان زندگی، علیرغم اینکه خود و دیگران مرا انسانی عاقل و مدیر میدانستند، در زمان بحران زندگی نتوانم درایت کافی داشته باشم و تصمیم درست بگیرم.
اگر به جای قضاوت کردن در ذهنم، به دنبال راهحل منطقی میگشتم، میتوانستم این کشتی به گل نشسته را نجات دهم. قضاوت مانند حجابی بر روی اندیشه، تفکر و دانایی من بود. اگر بتوانم در کنگره حتی یک آموزش را سرلوحه خود قرار دهم، این است که: به جای قضاوت؛ حتی در ذهنم، اندیشه خود را قوی کنم تا بتوانم ناخدایی توانا برای هدایت کشتی زندگیام با توکل به خداوند و آموزههای صحیح کنگره۶۰ باشم. به امید روزی که به جای قضاوت، اندیشه و تفکر سرلوحه کارهایم باشد.
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
نویسنده: همسفر رویا رهجوی راهنما همسفر تینا (لژیون ششم)
رابط خبری راهنما همسفر تینا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
63